eitaa logo
موسسه روایت فتح شهرستان مبارکه _
263 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
55 فایل
بسم رب الشهدا این کانال به منظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت همزمان با سالروز میلادحضرت صدیقه طاهره﴿س﴾ راه اندازی شد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹 شانزدهم دی ماه حماسه ساز کربلای هویزه و یاران دلیرش گرامی باد . شادی روح و 🌹🕊🌷🌴🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌴🌴🌴🌴 ✅کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9 ✅کانال هیات جوانان عاشورایی رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/1423311317Ce05833da15 ✅گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6 ✅ کانال موسسه فرهنگی روایت فتح شهرستان مبارکه @Revayatfathmobarakeh ✅کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343
بخشی از وصیت نامه شهید حال می فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجده های نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بوده ایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت سالروز شهادت وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌴🌴🌴🌴 ✅کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9 ✅کانال هیات جوانان عاشورایی رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/1423311317Ce05833da15 ✅گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6 ✅ کانال موسسه فرهنگی روایت فتح شهرستان مبارکه @Revayatfathmobarakeh ✅کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343
ماجرای نماز جماعت زندان شهید در سال 53 حسین را دستگیر کردند، او را به بند نوجوانان زندان بردند. زندانیان این بند، نوجوانانی بزهکار بودند که به جرم دزدی و دعوا و ... به زندان افتاده بودند. وقتی حسین وارد این بند شد، بعضی از زندانیان او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: «با کی دعوا کردی؟ چی دزدیدی؟ و ... » اما حسین با صبر و حوصله به زودی توانست چند نفر از آنها را نماز خوان کند. چند روز بعد ماموران زندان ناگهان متوجه شدند که همان نوجوانان بزهکار،به امامت حسین، نماز جماعت می‌خوانند و جلسه‌ قرائت قرآن بر پا کرده‌اند. به دنبال گزار ش ماموران، حسین را از این بند خارج کردند. تا چند سال بعد، هر چند وقت یکبار، یکی از آن نوجوانان بزهکار به سراغ حسین آمده و می‌گفتند، حسین آقا در زندان ما را هدایت کرد. ماموران زندان به ساواک گزارش دادند که حسین، نوجوانان بزهکار زندان را نماز خوان کرده است، بلافاصله مامور ساواک وارد زندان شد و حسین را زیر مشت و لگد قرار داد و بعد او را از بند بیرون برده و به درختی که در حیاط زندان بود، ریسمان پیچ و او را در هوای سرد زمستان رها کرد. پس از گذشت چندین ساعت، نیمه‌های شب مامور دیگری ریسمان را باز کرد و حسین را که از حال رفته بود، به سلول زندانیان سیاسی منتقل کرد. در میان تاریکی سلول، یکی از برادران از خواب برخاسته و نام زندانی تازه وارد را سوال کرد. همین که حسین خودش را معرفی کرد، آن برادر جای خودش را به حسین داد تا استراحت کند و خودش نشست. زیر آن سلول به حدی تنگ بود که باید چند نفر بنشینند تا دیگران بتواند بخوابند.