eitaa logo
هیئت‌ریحانةالرسـۜـول
1.5هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.8هزار ویدیو
89 فایل
﷽ کانال هیئت حوزه علمیه ریحانةالرسـۜول حوزه؟! -مکانی برای وصال انسان با خالق ونوروجودی حضرت عشق❤ (مراسمات ویژه بانوان اماکانالمون عمومیه🤌🏻🌸) 🌸✨اگه یه هیئت ناب میخوای بمون کانالمون ومراسما رو مهمونمون باش ارتباط‌باادمین: @mimha313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 🔻شاهدانِ اعمال🔻 ✍ شخصی به نام عبدالله بن أَبان الزّیّات، نقل می‌کند: به امام رضا (ع) گفتم: ای پسر پیامبر!! برای من و خانواده‌ام دعائی بفرمائید. حضرت فرمودند: ⚡️ أَوَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟! وَاللهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ. ⁉️ مگر من دعا نمی‌کنم؟! به خدا قسم، شما، هر شب و روز بر من عرضه می‌شود، و من برای شما دعا می‌کنم.☝️ راوی میگوید: قبولِ این سخن برای من سنگین به نظر آمد.😳 ⁉️ که چطور اعمالِ ما هر شب و روز بر امام عرضه میشود؟!🤔 امام متوجّه من شد و به من فرمود: ⚡️ أَمَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟! ⁉️ آیا کتاب خدا قرآن، را نمی‌خوانی؟! آنجا که می‌فرماید:👇 🕋 قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه/۱۰۵) 💢 ای رسولِ ما! به این مردم بگو: «هر عملی که می‌خواهید، انجام بدهید! امّا مراقب باشید که خدا، پیامبر و مؤمنان، در حال مشاهده‌ی شما هستند!» بعد امام فرمودند: ☝️ به خدا قسم، منظور از مؤمنان در این آیه، علی بن ابی طالب و امامانِ از نسل او هستند. یعنی ما اعمال شما را می‌بینیم. 📚 اصول کافی، ج۱، ص۱۷۱ (باب عرضه‌ی اعمال بر پیامبر و ائمه). ✨✨✨✨✨ ✍طبق این آیه قرآن، و روایتِ امام رضا(ع)، هر عملی که ما انجام میدیم، هم می‌بینه، هم (ص)، و هم گروهی از مؤمنینِ خاص، که طبقِ این روایت و روایاتِ فراوانِ دیگه، (ع) هستند.😰 ☝️ به این عقیده‌ی میگن: «عرضه‌ی اعمال» بر اولیای خدا. 👈 اعتقاد داره که، همه ما بصورت روزانه، یا هفتگی، یا ماهانه، یا... بر اولیای خدا (پیامبر اکرم و امامانِ معصوم) عرضه میشه.😨 ✅️ اگر ما خوب باشه، اونها خوشحال میشن😌 ❌ و اگر بد باشه، نگران و اندوهگین میشن😔 امام باقر (ع) فرمود: 👈 تمام شما، هر عصر پنجشنبه، بر پیامبرتان عرضه می‌شود... بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر عرضه شود، شرم کنید.😔 📚 تفسیر برهان، ج۲، ص۱۵۸. و امام صادق (ع) فرمود: 👈 ای مردم! با خود، رسول خدا را ناراحت نکنید.😔 📚 تفسیر کنز الدقائق. 📣 و و ، از تمام خلوتهای ما خبر دارند..💔 ✔ موقع حواسمون باشه، که داره ما رو می‌بینه...😔 ، ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🌸 دختران حوزوی _ریحانه های بهشتی(هیئت مجازی دختران ریحانه الرسول علیهاالسلام)🌷🌷🌷💐💐💐 https://eitaa.com/dokhtaranehozeh_reyhanehbeheshti 🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨━
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شجره نامه پیامبران 👈 از ابتدا تا انتها(حضرت آدم _حضرت محمد (ص) ) https://btid.org/fa/ 📎 📎 📎 @Reyhanatorasooll
. 🌺 دیدار با فرشتگان حمران بن اعین خدمت امام باقر علیه السلام رسید، مطالبی را پرسید. هنگامی که خواست حرکت کند، عرض کرد: فرزند پیامبر! خدا به شما طول عمر مرحمت کند و مرا از برکات وجود شما بهره‌مند نماید. هنگامی که شرفیاب خدمت شما می‌شویم، قلبمان صفایی پیدا می‌کند، دنیا را فراموش می‌کنیم و ثروت مردم در نظرمان بی ارزش می‌گردد. اما همین که از خدمت شما بیرون می‌رویم و با افراد جامعه تماس می‌گیریم باز به دنیا علاقه مند می‌شویم. حضرت فرمود: این از حالات قلب است. قلب انسان گاهی سخت و گاهی نرم می‌گردد. سپس فرمود: یاران پیامبر صلی الله علیه و آله یک وقت به آن حضرت عرض کردند: یا رسول الله! ما می‌ترسیم منافق باشیم. پیغمبر فرمود: چرا؟ گفتند: هر وقت که در محضر شما هستیم ما را موعظه نموده، و به آخرت علاقه مند می‌کنید و ترس در دل ما ایجاد می‌شود، طوری که گویا با چشم خود بهشت و جهنم را می‌بینیم، اما همین که خارج می‌شویم به خانه که می‌رویم خانواده و زندگی را می‌بینیم، حالتی که در خدمت شما داشتیم از دست می‌دهیم گویا اصلا چنین حالی را قبلا نداشته ایم، این وضع ما است آیا با این حال ما منافق نمی شویم؟ (در خدمت شما طوری و در بیرون طور دیگری هستیم). حضرت فرمود: نه، چنین نیست. زیرا این تغییر و تحول دل‌های شما از وسوسه شیطان است که شما را به دنیا علاقه‌مند می‌کند. به خدا سوگند! اگر همیشه در همان حال اولی بمانید فرشتگان با شما دست می‌دهند و بر روی آب راه می‌روید... 📔 بحار الأنوار، ج٧٠، ص۵۶ @Reyhanatorasooll
. 🌧️ باران عذاب و باران رحمت مردی یهودی به علی علیه السلام گفت: به درستی که به درخواست نوح علیه السلام از پروردگارش باران سیل آسا از آسمان بارید. امام فرمود: به یقین این گونه بود که می‌گویی؛ ولی درخواست او از خداوند برای خشم به قومش بود؛ در حالی که محمّد صلی الله علیه و آله نیز آسمان برایش سیل آسا بارید، ولی درخواست او از خداوند به جهت رحمت برای قومش بود. پس از مهاجرت پیامبر به مدینه، مردم نزد ایشان آمدند و گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، مدتی است که در این شهر باران نمی بارد و درختان خشک شده‌اند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست مبارکش را برای دعا بلند کردند و هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که باران شروع به باریدن کرد. باران یک هفته مدام بارید. تا این که مردم برای بار دوم نزد پیامبر رفتند و گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، به جهت باران بسیار، دیوارها رو به ویرانی نهاده اند. پيامبر خندید و فرمود: این نشانه ناتوانی فرزند آدم است. سپس فرمود: پروردگارا باران را پیرامون ما بباران. پس به خاطر دعای پیامبر باران در اطراف شهر می‌بارید، ولی در شهر باران نمی‌آمد. 📔 بحار الأنوار: ج١٠، ص٣٠ @Reyhanatorasooll
. 🔸 تکه نان امام رضا علیه السلام از پدران ارجمند خود علیه السلام نقل فرمود: حضرت علی علیه السلام فرمود: همراه پیامبر صلی الله علیه و آله داشتیم خندق را حفر می‌کردیم که ناگاه فاطمه سلام الله علیها آمد و تکه ای نان آورد و به پیامبر داد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: این تکه نان چیست؟ فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: قرصی نان برای حسن و حسین علیهما السلام پختم و این تکه را نیز برای شما آوردم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای فاطمه! بدان که این نخستین طعامی است که پس از سه روز وارد شکم پدرت شده است. 📔 عیون أخبار الرضا (ع): ص ۲۰۵ ┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄ @Reyhanatorasooll
. 💢 مبارزه با خرافات حلیمه خاتون، مادر شیری حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌کند: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سه ساله بود، روزی به من گفت: ای مادر! چرا دو برادرانم را (منظورش دو فرزندان حلیمه بود) روزها نمی بینم؟ گفتم: فرزندم! آن‌ها روزها گوسفندان را به بیابان برای چراندن می‌برند. گفت: چرا من همراه آن‌ها نمی روم؟ گفتم: آیا دوست داری همراه آنها به صحرا بروی؟ گفت: آری! صبح بعد روغن بر موی محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله زدم و سرمه بر چشمش کشیدم و یک (مهره یمانی) برای حفاظت او بر گردنش آویختم. حضرت که از دوران کودکی با خرافات و کارهای بی منطق مبارزه می‌کرد، فورا آن مهره را از گردن بیرون آورد و به دور انداخت. آنگاه رو به من کرد و گفت: مادر جان! این چیست؟ من خدایی دارم که مرا حفظ می‌کند. 📔 بحار الأنوار: ج١۵، ص٣٩٢ ┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄ @Reyhanatorasooll
. ✨ پادشاه عادل امام باقر علیه السلام نقل شده است: پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل از کنار جنازه مردی گذشت که زیر دیواری گرفتار شده بود و بعضی از بدنش از آن بیرون مانده بود و پرندگان به او نوک می‌زدند و سگ‌ها از بدن او، تغذیه می‌کردند، کمی که جلوتر رفت به شهری رسید که در آنجا، یکی از بزرگان شهر، مرده بود و جسد او را برتختی با پوشش حریر زیبا قرار داده و اطراف آن، چراغ‌ها روشن کرده بودند، گفت: «پروردگارا! می‌دانم که تو، پادشاه عادل هستی که اصلاً ظلم نمی کنی، آن بنده تو، فردی درست کار بود که یک چشم برهم زدن هم به تو ستم نکرده بود، امّا جنازه او همان طور بود، و این یکی، بنده ستمگری است که یک چشم برهم زدن به تو ایمان نیاورده، آن وقت او را با این بزرگی و احترام، تشییع می‌کردند». خداوند عزّوجلّ فرمود: «همان گونه که گفتی؛ من، فرمانروای درست‌کاری هستم و ظلم نمی کنم، آن بنده مؤمن در نزد من، بدی و زشتی‌‌ای داشت که به عذاب آن گناه، او را به آن شکل می‌میرانم تا با من در حالی دیدار کند که هیچ گناهی در نامه اعمالش نباشد، و این بنده کافر، کار خیری نزد من داشت، من، او را به این صورت می‌میرانم تا در حالی مرا ملاقات کند که هیچ حقی بر من نداشته باشد». 📔 قصه‌های قرآن و انبیاء، ص۷۶۲ 🌻 ╰┈➤ @Reyhanatorasooll
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ؛ ۱۲ روز تا عید غدیر پیروان غدیر؛ حیوانات را اذیت نمی‌کنند… 🔹 حدیثی از (ص) 📚 لا تَضرِبُوا الدَّوابَّ عَلىٰ وُجُوهِها 🌻 ╰┈➤ @Reyhanatorasooll
. 🔵 اعرابی و رسول اکرم (ص) عربی بیابانی و وحشی، وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد، تا مگر از رسول خدا صلی الله علیه وآله سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در میان انبوه‌ اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست. رسول خدا صلی الله علیه وآله چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد، بعلاوه سخن‌ درشت و ناهمواری بر زبان آورد، و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند، و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله بعداً اعرابی را با خود به خانه برد، و مقداری دیگر به او کمک کرد، ضمنا اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول خدا به وضع رؤسا و حکامی که‌ تاکنون دیده شباهت ندارد، و زر و خواسته‌ای در آنجا جمع نشده. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه‌ای تشکر آمیز بر زبان راند. در این‌ وقت رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمود: تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان‌ راندی که، موجب خشم اصحاب و یاران من شد. من می‌ترسم از ناحیه آنها به‌ تو گزندی برسد، ولی اکنون در حضور من این جمله تشکر آمیز را گفتی، آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنان‌ نسبت به تو دارند، از بین برود؟ اعرابی گفت: مانعی ندارد. روز دیگر اعرابی به مسجد آمد، در حالی که همه جمع بودند، رسول خدا صلی الله علیه وآله رو به جمعیت کرد و فرمود: این مرد اظهار می‌دارد که از ما راضی شده‌ آیا چنین است؟ اعرابی گفت: چنین است، و همان جمله تشکر آمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه وآله رو به جمعیت کرد، و فرمود: مَثَل من و این‌ گونه افراد، مَثَل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار می‌کرد، مردم‌ به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند، و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم کرد و فراری‌تر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش می‌کنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد، من خودم بهتر می‌دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم. همینکه مردم را از تعقیب بازداشت، رفت و یک مشت علف برداشت‌ و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد، بدون آنکه نعره‌ای بزند و فریادی بکشد و بدود، تدریجا در حالی که علف را نشان می‌داد جلو آمد. بعد باکمال‌ سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم، حتما این اعرابی بدبخت به‌ دست شما کشته شده بود (و در چه حال بدی کشته شده بود، در حال‌ کفر و بت پرستی) ولی مانع دخالت شما شدم، و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم. 📔 کحل البصر: صفحه ٧٠ 🌻 ╰┈➤ @Reyhanatorasooll