#خاطره
خانم قهرمانی
سالام من توی ۸-۹ سالگی علاقه زیادی به داستان نویسی داشتم خودم فکر میکردم استعداد دارم ولی نمی تونستم داستان های خوبی بنویسم
همه میگفتن ول کن بابا دختر این کارا رو تو نمی تونی انجام بدی
خیلی ناراحت میشدم ولی دست از داستان نوشتن بر نداشتم...
الان چند سالی هست که تو داستان نویسی مقام میارم
زود خودتونو نبازین😉✋
خاطره:
یہروزتوگرماےتابستانیہخانومےبابچہ
چندماهہاشوخواهرشرفتہبودنبازاریهواینبچہمیزنہزیرگریہمادرشهرڪارے
میڪنہبچہآرومنمیشہ...
نگرانشدهبودنازبیقرارےاینبچہ
وقتےداشتنازڪناریہمغازهردمیشدن
صاحبمغازهڪہیہآقاےپیرومهربونبود
گفت:سلامدخترمچےشد؟
خانومہمیگہ:سلامحاجآقانمیدونم
حاجآقامیگهشایدگرمشه؟
ولےنہگرمشنبود...
یهوحاجآقاچیزییادشاومدگفت:دخترم
بچہاتوآبشدادی؟
خانومہمیگه:نهحاجی
حاجآقایهلیوانآبمیارهیڪمباانگشت
خیسشرویلباےبچہمیڪشہ...بچہآروم
میشہدیگہخبرےازگریہهاےچنددقیقہ
پیششنیست...
یاششماهہحسین😭🖤:)
#حضرت_علی_اصغر
#خاطره
عمہشهید:
یہروزجمعہرفتیمبیرون
ماتویراههمہچیخریدیم
(بابڪخیلیآدمشوخطبعیبود)
بہبابڪتعارفمیکردیمکہیہچیزیبخور
بہحالتشوخیمیگفتمنروزهاممافکر
میکردیمدارهشوخیمیکنہدرحالیکہبہ
مقصدمونرسیدیم،اذانگفتدیدیمبابڪ
یہتیکہنونویہخوردهحلوابرایخودش
اوردهبودباهموننشستوافطارکرد
هممونشوکہشدیمگفتیمبابڪتوکہ
روزهبودیلااقلبہمامیگفتیخوراکیهایی کہبچہهامیخوردنروجلویتونمیآوردیم
گفتنہعمہاینچہحرفیہبچههاباید
لذتشونروببرنمنمبہکارخودممشغول
باشم...🌿
#خاطره
#شهید_بابک_نوری
برادرشهید:
دروغیکہتوذهنمبشینہوناراحتمکنہازبابابڪیادمنیست...
بابڪهمشدرتلاشبوددورههایمختلفیروبگذرونہ
تارزومہخوبیدرکاراشداشتہباشہ.
برایهرروزشیکروزقبلسعیمیکرد
برنامہداشتہباشہ.
یہاخلاقیکہداشتازهیچکسهیچانتظارینداشت...
سهیمیکردکارخودشروخودشانجامبده
اعتقادداشتچونانتظارندارم
ازدستکسیهمناراحتنمیشم.. :)
#خاطره
⌝شَھیـدبـٰابڪنـوࢪۍ🖤⌞
#خاطره
همرزمشهیدبابڪنورۍ:
بابکهمیشهیهتسبیحسبزداشت
کهدور دستشمیبست 📿
موقعشهادتشهمدستشبود💔
🌿 #خاطره
آرمان هم مهربان بود،
هم درسخوان و هم قانونمدار.
از آنجایی که اهل کار جهادی و فرهنگی بود، گاهی درس خواندنش به تعویق می افتاد؛ اما ما میدیدیم که وقتی همه میرن بخوابند،آرمان گوشه حجره مینشست، برای این که کسی اذیت نشود نور لپتاپش را خیلی کم میکرد و تا پاسی از شب درس میخواند...
#شهید_آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم
💛 #خاطره
| دلِ ڪربلایی... |
میگفت: تا وقتی که کربلا نرفتی خوبه...
ولی وقتی که یه بار بری کربلا، دیگه نمیتونی بمونی و دلت همش کربلاست
و دوست داری که باز زیارت بری...
✍🏻 به روایت مـادر بزرگوار شهیـد
#آرمان_عزیز ✨
#شهید_آرمان_علی_وردی
♥️ #خاطره
|امام حسین(ع) اگه بخواد...|
گفت: دیدی مامان گفتم امام حسین(ع) اگه بخواد واقعا میطلبه، کی فکرشو میکرد؟
✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم
وقتی در خانه حضور داشت، شلوغ بود. آرمان جو خانه را کلاً عوض میکرد...
اوایل که حوزه میرفت من دلتنگش میشدم!
وقتی آرمان نبود، انگار هیچکس هم در خانه نبود! در کنار اینها خیلی شوخ و خوش اخلاق و مهربان بود.
✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید
#خاطره
#آرمان_عزیز
#یک_ایران_آرمان
#شهید_آرمان_علی_وردی
#خاطــره🎞
رفیقشہـید :
رفتہبودیمراهیاننور🥺
موقعایکہرسیدیمخوزستان،
بابڪهرگزباکفشراهنمیرفت🚶🏻♂❌
پیادهتویہاونگرما🌤
میگفت :وجببہوجباینخاڪ
روشهیدانقدمزدن ..👣
زندگےکردندراهرفتند ... 🌱
خونشهیدانموندراینسرزمینریختہشده🩸
وماحقنداریمبدونوضووباکفشدراین
سرزمینگامبرداریم ."🖐🏻
هرگزبابڪدراینسرزمینبدونوضوراه
نرفتوباکفشراهنرفت ...🦋
#شهیدبابڪنوࢪی❤️