eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.4هزار دنبال‌کننده
52.8هزار عکس
34.7هزار ویدیو
609 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/16669409652024 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین نامم را صدا زد گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟ جوابی نداشتم سر به زیر انداخته و گذشتم. دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی!پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیهابر سر این کوچه، حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود.عبدالحسین آمد صدایم زد گفت:سفارشم توسل بود به حضرت زهراو رعایت خداچه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم. به سومین کوچه رسیدم؛شهید محمد حسین علم الهدی! به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند گفت: و ، در کجای زندگی ات قرار دارد؟چیزی نتوانستم جواب دهم!با چشمانی که گوشه اش نمناک شد سر به گریبان؛ گذشتم. به چهارمین کوچه؛شهید عبدالحمید دیالمه!بر خلاف ظاهر جدی اش در عکس ها بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت گفت: چقدر برای روشن کردن مردم کردی؟برای خودت چه کردی؟ برای دفاع از چطور؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود!از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم. به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران!صدای نجوا و شهید می آمد صدای و ناله در درگاه پروردگار. حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با خداوند؛ از حال معنوی ام!باز گذشتم. ششمین کوچه و شهید عباس بابایی!هیبت خاصی داشت؛ مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ؛ کم آوردم گذشتم. هفتمین کوچه انگار بود بله؛شهید ابراهیم هادی انگار مرکز کنترل دل ها بود؛ هم مدارس!هم دانشگاه!هم فضای مجازی!مراقب دل های دختران و پسرانی بود؛که در خطر لغزش و ،تهدیدشان میکرد! را دیدم؛از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم. هشتمین کوچه؛رسیدم به شهید محمودوند!انگار پازوکی هم کنارش بود؛پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند.شهید محمودوند پرونده ها را،به شهید پازوکی می سپرد!برای ارسال نزد . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم ؛ وساطت میکردند برایشان اسم من هم بود.وساطت فایده نداشت! از تا !فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت افتادم. خودم دیدم که با چه کردم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80
😔 ... از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین! نامم را صدا زد گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی! پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها؛ بر سر این کوچه، حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... به سومین کوچه رسیدم؛ شهید محمد حسین علم الهدی! به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند گفت: و ، در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... به چهارمین کوچه؛ شهید عبدالحمید دیالمه! بر خلاف ظاهر جدی اش در عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت گفت: چقدر برای روشن کردن مردم؛ کردی؟ برای خودت چه کردی؟ برای دفاع از چطور؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... به پنجمین کوچه؛ و شهید مصطفی چمران! صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با خداوند؛ از حال معنوی ام! باز گذشتم... ششمین کوچه؛ و شهید عباس بابایی! هیبت خاصی داشت؛ مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ؛ کم آوردم گذشتم... هفتمین کوچه انگار بود... بله؛ شهید ابراهیم هادی! انگار مرکز کنترل دل ها بود؛ هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود؛ که در خطر لغزش و ، تهدیدشان میکرد! را دیدم؛ از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند! انگار پازوکی هم کنارش بود؛ پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند. شهید محمودوند پرونده ها را، به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم ؛ وساطت میکردند برایشان! اسم من هم بود؛ وساطت فایده نداشت! از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... تازه فهمیدم... از کوچه پس کوچه های دنیا؛ بی شهدا،نمی توان گذشت!💔🌱
خدایا!! عشق به انقلاب اسلامی و رهبرکبیر انقلاب  چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت این قسمتی از وصیتنامه هست👆 حالا ببینید چطور شهید آرمان علی وردی در به وصیتنامه هادی عمل کرد
─━━━━━━🎆━━━━━━─ ⁉️ در چه حاله بزرگوار؟! میخونی یا نه؟! یا هنوز خوابی؟! ✴️هر بار دنبال این نباش و این نباش که کسی بهت بده!! ✅گفتنی ها گفته شده! اکنون موقع توست . ✔️باید به اونچه که یاد گرفتی عمل بکنی و# تلاش بکنی و زحمت بکشی … 🌸بیداری 🍃 🌸 🍃 نماز شب 🌸دوری کردن از عوامل … ☝️🏻اینا رو گفتیم … زیاد هم گفته شد ! حال باید به این گفته ها بشه !! 💟در و در عرفان و در معرفت و ، اگر کسی به جایی رسید، 👈🏻از راه و سحری و شبانگاهیش بود … 👇🏻لاجَرم چاره ای نیست ! بایستی حتما بشی با کاروانیان … 🌱اصل کاری رو اون ساعت از بهت میدند … به انسانهای با اراده هم میدند نه آدمایی که هنوز اسیر و خواب و لحاف و پتو و تُشکاشونن!!! ‼️بایستی زحمت بکشی بزرگوار با زحمت و تلاشه که موفقیت و پیشرفت میشه.🙂
- مولاعلی'؏‌' -🔗🤍 مَنْ اَحَبَّنا، فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِنَا آنکه ما را دوست دارد؛ باید مثل ما کند. 📚 | غررالحکم،حدیث۸۴‌۷۹
- مولاعلی'؏‌' - چون روایتی را شنیدید آن را بفهمید و کنید نه بشنوید و نقل کنید، زیرا‌‌ راویان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند. 📚| نهج‌البلاغه،حکمت ۹۸