eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.6هزار دنبال‌کننده
54.6هزار عکس
40هزار ویدیو
622 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
تلفن فاطمه تموم شد و با غم نگاهم کرد. _ای خدااااا... باز چیشده؟!! فاطی: میدونی علی زنگ زده چی میگه؟؟! _مگه چی میگه؟؟! فاطی: از من میخواد تا مامان اینا زنگ نزدن به خاله و تصممت رو نگفتن راضیت کنم که کوتاه بیای و... نزاشتم ادامه بده و گفتم: دربارش صحبت نکن فاطمه هیچی نمیخوام بشنوم. اوکی؟؟! فاطمه نفس عمیقی کشید و گفت: باشه ولی بدجور با زندگیه خودت بازی کردی...!! نفس عمیقی کشیدم و جواب ندادم... نمیدونستم سوالمو بپرسم یا نه... تردید داشتم... فاطی: چرا نمیخوری فائزه؟! _فاطمه...!! فاطی: جانم؟؟! _امشب میرن اجرای حامد... نه؟؟! فاطمه با هیجان گفت: وااای راستی یادم رفت بگم!! _چیووو؟ چیشده؟!! فاطی: علی گفت امشب تنها میره اجرا آخه محمدجواد زنگ زده بهش گفته سرما خوردم نمیتونم بیام! _غیرممکنهههه!! محمد برای دیدن حامد اگه درحال موتم باشه(دور از جونش خدایا زبونم لال) میاد... اون وقت بخاطر یه سرما خوردگی نره؟؟! این غیرممکنه بخدا!! فاطی: شایدم بخاطر قول و قرارتون... نزاشتم ادامه بده و گفتم: هه نامزد کرده چند روز دیگه عقد میکنه اون وقت تو هنوز خیال پردازی میکنی...!! فاطی: باشه بابا هرچی تو بگی... اصلا من لال میشم...!! _راستی وقتی خوردی بیا بریم بازار لباس بگیرم برای عقد...!! فاطی: فائزه...!! _هیچی نگو... بزار خودم تصمیم بگیرم... اوکی؟ فاطی: تا الانم که این همه بلا سرت اومده فقط بخاطر تصمیم های بچه گانه خودت بوده!! _زندگیه خودمه میخوام خرابش کنم اصلا!! فاطی: چی بگم بهت آخه... خیلی لجبازی فائزه... خیلی... _اصلا نمیخواد بیای باهام... خودم میرم!! فاطی: من که میام ولی آخه لباس عقدو که تو تنهایی نباید بخری...!! _خودم اینارو میدونم. ولی من میخوام با یه لباس متفاوت سر سفره عقد و توی مراسم باشم. فاطی: تو که مهدی رو دوس نداری...!! _خب نداشته باشم. تو که هنوز نمیدونی میخوام چیکار کنم. پس تورو خدا نظر نده. اوکی؟؟! فاطی:هی...خدا...باشه. فاطمه بلند شد رفت دستاشو بشوره و من از پنجره کافه به بیرون نگاه میکردم و توی فکر بودم... به نرفتن محمد... به همه لجبازیام... به زندگیم... به عشقی که بدجور تو قلبم ریشه کرده...!! ...