نام تو زندگی من
#پارت_دوازده
- بله آقا جون هر چی شما صالم می دونین.
بار دیگه از جام بلند شدم.
- با اجازه خسته ام.
آقا جون سرشو تکون داد.
بلند شدم و به طرک رله ها رفتم. روی رله ی اول بودم که صدای عزیزمتوقفم
کرد.
- نمی خواین چیزدیگه ای بگین؟
به طرک هر دوی اون ها برگشوتم. عزیزدسووت به سووینه و با اخمی به آقا جون
نگاه می کرد. آقا جون سرشو تکون داد و نگاهم کرد.
- می تونی اگه دانشگاه قبول شدی درست رو ادامه بدی.
- واضح تر بگین. ما متوجه نشدیم.
خندمگرفته بود. بار دیگه نگاهم رو به آقا جون دوختم.
- کسی مخالف ادامه تح یلت نیست. خودم ری گیر ادامه تح یلت هستم.
لبخند رهنی زدم. می خواستم به طرک آقا جون برم و گونه اش رو بب*و*سم.
- ولی اگه قبول نشدی دیگه ...
منظورش رو فهمیده بودم. باید قید تح وویل رو می زدم. سوورمو تکون دادم.
نگاهم رو به عزیزدوختم. عزیزمبرای خودش جذبه ای داشووت و ما ازش بی
خبر بودیم!
- برو موهاتو خشک کن دخترم. سرما می خوری.
سرمو تکون دادم و رله ها رو دو تا یکی باال رفتم.
#ادامه_دارد...