نام تو زندگی من
#پارت_144
آهان تایپ کردی؟
سرمو تکون دادم.
- بله فقط پرینتش مونده.
- باشه پس پرینتش کن بیارش برای من. اما حالا می خوام برم بیرون کار دارم.
هر کس زنگ زد می دونی که باید چی کار کنی؟
- بله.
لبخندی زد و سرشو تکون داد و از میز فاصله گرفت که از جام بلند شدم.
- آقا آراسب.
به طرفم برگشت و نگاهم کرد. سرمو زیر انداختم. باید می گفتم. وقتم کم
بود. باید می گفتم.
- چیزی شده؟!
سرمو بالا گرفتم و خیره به نگاه خاکستریش شدم. غمی دلمو چنگ می زد
احساس خفگی می کردم.
- ش ... شناس ... نامه ام.
- آره، آره تو ماشین گذاشتم یادم رفت بهت بدم.
با ناراحتی نگاهش کردم.
- آقا آراسب من باید حقیقتی رو به شما بگم.
آراسب با ابروی بالا رفته نگاهم کرد.
- حقیقت! چه حقیقتی؟
#ادامه_دارد