نام تو زندگی من
#پارت_153
همه اش تقصیر توئه.
- آیه من برم که خیلی وقته تو این دستشوییم. می ترسم فکر بدی بکنن.
خنده ای کردم.
- بوی گند کاری هات تا این جا هم میاد.
مهری از پشوت تلفن جیغی کشید که گوشی رو قطع کردم. بعد از قطع تلفن
خودمو از مبل سور دادم و روی زمین دراز کشویدم. چشمامو بستم که لبخند
آراسب توی چشمام جون گرفت! اخمی کردم و چشمامو باز کردم و با خودم
تکرار کردم، نیومدی! نیومدی.
آهی کشیدمو بلند شدم تا برای ناهار چیزی درست کنم. بعد از درست کردن
املت از آشپزخونه خارج شدم، حال خوردنش رو نداشتم. در رو باز کردم که
نسیم ملایمی وارد خونه شد. به در تکیه دادم، دیگه نمی خواستم فکر کنم. نه
به آراسب، نه به کس دیگه ای، نه به یک ماه بعد که بدبخت می شدم. نمیدونستم باید چی کار کنم خسته از فکر کردن بودم. به حیاط رفتم تا اونو تمیز
کنم. سرگرم تمیزکردن حیاط شدم تا از سردرگمی بیام بیرون. خسته وضو گرفتم و به نماز ایستادم مهر رو ب*و* سیدم که یاد شناسنامم افتادم. راست نشستم.
نمی تونستم که بدون شناسنامه باشم! بلند شدم چادرمو روی سجاده انداختم.
آماده از خونه بیرون زدم. باید با شناسنامه برگردم. ولی اون طور با آراسب رو به رو می شدم!
#ادامه_دارد