eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
53.7هزار عکس
37.7هزار ویدیو
616 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندگی من آرش وارد حیاط شد و گفت: به به، می بینم که همگی آماده شدید. علی نتونست حرفشو کامل کنه و با ناراحتی سرشو زیرانداخت. آرش ابرویی برام بالا انداخت که قابلمه رو از علی گرفتم و به دستش دادم. - من باهاش صحبت می کنم تا مهری بیاد. به طرف علی برگشتم و لبخندی زدم. - ناراحتی من بیام خونتون؟ علی سرشو تکون داد. - نه، نه من همچین حرفی نزدم ولی ... نگاهی به خونه کرد و آهی کشید و سرشو زیر انداخت. - اون جا جای تو نیست. دستمو زیر چونه اش بردم و سر شو بالا گرفتم و نگاهمو به چشماش دوختم. لبخندی زدم. - علی خونه بزرگ و کوچیک نداره. خونه ی تو یک مادر داره که چشم انتظار پسرش هست. اما این جا کسی منتظر من نیست. می خوایم بریم دور هم غذایی خورده باشیم. دور سفره ای که مادری کنارش نشسته باشه چه فرقی داره خونه بزرگ باشه یا کوچک؟ اشاره ای به قلبش کردم. - مهم قلب آدماست علی آقا. علی لبخندی زد که با صدای مهری هر دو به طرفش برگشتیم. ...