ریحانه زهرا:))🇵🇸
عزیزان نزدیک میشیم به سال نو و تموم شدن سالی که بعضی هامون کربلا نرفتیم واین غم بزرگیه آن شالله سال
خیلی دلتنگی سخته:)💔
ان شاء الله🌿😍
#گمنام
ریحانه زهرا:))🇵🇸
ــــــــــــــــــــــــــــــ مـژدھایمنتـظرانِمـٰاھخـداآمـدھاست مـٰاھشبهـٰایِمنـٰاجـٰاتودع
اونایی که سین میزنن معلومه مثل من تا سحر بیدارن😂😔💔
#گمنام
سلام چطورین کیا تا سحر بیدارن حرف بزنیم بگید که چه حسی دارین توی این ماه عزیز
https://harfeto.timefriend.net/16803891791020
#گمنام
سلام خوشگلا2.3K شدنمون مبارک چند تا تم قشنگ ان شاء الله که خوشتون بیاد
#گمنام
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا✨
سروچمن گلشن مینوست رضا✨
نومید مشو زدرگه احسانش✨
زیرا به جهان ضامن اهوست رضا✨
میلاد هشتمن نور ولایت، تبریک و تهنیت باد:))😍💚
#میلاد_امام_رضا
#ساخت_خودمونه
#گمنام
ریحانه زهرا:))🇵🇸
برای منم دعا کنیدا منم میخوام 😐 #سربازاقا
من بدون تو نمیرم عزیزم🙂✨
#گمنام
وقتی درس میخونی هدفت از درس خوندن این باشه که سرباز امام زمانت بشی و بتونی بهش خدمت کنی!:)
بعد از مدت ها میری به یه کتاب قدیمی سر میزنی و به این جمله میرسی که نوشتی حس قشنگیه:))
#گمنام
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۱۴
#هوالعشق
#آن_اتفاق
#فاطمه_ی_نهال_نوشت
شروع کردم....
-یه روز با دوستم رفتیم خرید ٬بعدش که اومدیم نزدیک خونه بودیم که ماشینی جلوی پامون ترمز زد٬
-خانوم کوچولو برسونیمت
-عصبی از لحن چندش و چشمای کثیفش یه اخم حسابی کردم و دست دوستمو کشیدم بردم٬دنده عقب گرفت و دوباره ترمز زد٬اینبار درماشین رو باز کرد و خودشم پیاده شد٬
دیگه حرصم دراومده بود که دستشو جلو در ماشین دیدم٬در ماشینو با تمام قدرتم روی دستش کوبوندم٬ صورتش به سرخی میزد٬میخواستم برم که کیفمو کشید یک لحظه تمام تعادلمو از دست دادم و روی کاپوت جلوی ماشین افتادم٬خنده ی شیطانی دوتاشون بلند شد٬
دوستم که منو وادار میکرد بریم٬گریش شروع شده بود٬اون اطراف کسی نبود٬ماشینا رد میشدن و توجهی نمیکردن٬اونا شروع کردن مثل دستگاه اسکنر منو برانداز کردن حالم از نگاه های کثیفشون بهم میخورد٬خونم بجوش اومد دیگه نفهمیدم ٬هر فنی که از مربی دفاع شخصیم یاد گرفته بودم پیاد کردم و یکیشون به خاطر ضعیف بودنش به خودش میپیچید و فوحش میداد٬اون یکی هم با یه حرکت چاقوشو درآورد و جلوم گرفت وگفت
-ببین...اگه الان سوار نشی با اون خاله سوسکه ٬مجبورم سرتونو واس ننه باباتون بفرستم٬حالا نظرتون چیه ؟تنه لشتو سوار میشی یا بزور بفرستم اون تو؟
تمام وجودم پر ترس شده بود
٬دستام میلرزید٬دوستمم که دیگه از ضعف روبه موت بود٬موهام کلا بیرون بود٬تازه دیدش با یه حرکت منو به ماشین چسبوند اون یکی دوستمو گرفت و اون به من نزدیک تر میشد فقط جیغ میزدم و دست و پامو تکون میدادم٬بوی الکل میداد داشتم بالا میاوردم ٬شب بود اما نورافکنا روشن بود...
-تمومش کن فاطمه
این علی بود که چشم هایش به سرخی میزد و از عصبانیت گردنش متورم شده بود ....
نگرانش شدم ٬اما باید میگفتم او خق داشت بداند٬پدرم هم فقط متعجب به من نگاه میکرد و سنگین نفس میکشید...
-نه حقتونه بدونید ٬مخصوصا شما بابا٬بابا هه..لحظه ای که میخواست منو هل بده تو ماشین ٬فقط بلند گفتم خدا وصدای جیغ دوستم اومد
و من رها شدم و سرم محکم به تیغه ماشین خورد و بیهوش شدم٬
اما بیهوشیم دقیقه ای طول کشید چشم های نیمه بازم دید که یه مرد میونسال رو دیدم که داشت اونا رو کتک میزد
نمیدونم چیشد که فقط صدای جیغ لاستیکارو شنیدم٬دوستم بسمتم اومد و منو تکون میداد٬
وقتی به خودم اومدم اون مرد نبود٬فقط یه پلاک دیدم که نوشته بود#گمنام نمیدونم ازکجا و چجوری اومده بود اما بهش چنگ زدم٬
وقتی بلند شدم من و دوستم فقط گریه میکردیم تمام بدنمون یخ شده بود٬من که مسلط ترشدم به رها زنگ زدم که بیاد دنبالمون٬با رها رفتیم بیمارستانو شبو خونه اون بودیم٬
مثلا پدر و مادر داشتم یه زنگم بهم نزدن که کجایی......!!!
اونموقع ٬بابا شما ترنتو بوذید و مامانم که مشغول شو لباسش بود٬....
تا رسیدم خونه رفتم اتاقمو گریه کردم و گریه کردم
تأسف خوردم واسه خودم٬....وضعیتم.... ٬شکایت کردم از خانوادم که چرا خانواده نبودیم؟
چرا کسی روم غیرت نداشت !!!
چرا کسی بهم گیر نمیداد قبل ۸خونه باش٬
چرا کسی نمیگفت روسریتو بیار جلوتر٬رژتو کمرنگ کن ٬
چرااااا؟؟اون پلاکو دور گردنم انداختم نمیدونم اون مرد کی بودو این از کجا اومده بود٬فقط اینو میدونم اگر نبود من با اون وضعیت و پسره مست الان ....
علی سریع دور شد
و به سمت درختی رفت دستش را به درخت میکوبیدو شانه هایش میلرزید٬بابا هم روی زانوانم تشسته بود و دستانش را ستون بدنش قرار داده بود میلرزید٬
خودم هم وضعیت خوبی نداشتم٬
روی مزار افتاده بودم و زار میزدم٬
علی را کنارم حس کردم چادرم را بوسید و روی صورتم کشید٬
-علی
-جانم..
-من خیلی کثیفم به درد قلب پاک تو نمیخورم
-نگو فاطمه نگو اینطوری٬تو تمام وجود من..٬ منی...!!
به یکباره وجودم لرزید و از عشق پاکش گرم شدم ٬اینبار پدرم مرا مخاطب قرار داد
-حرفاتو زدی٬کنایه هاتو زدی٬همشم درسته٬همش٬من کوتاهی کردم٬پدر نبودم٬متاسفم دخترم٬با اینکه هنوزم مخالف ازدواجتم اما انتخابو به عهده خودت میزارم٬حداقل تو خوشبخت شو...
و بعد از نگاهی سرشار از شرمندگی از ما دور شد
و به مزارها نگاه کرد٬نمیدانم چرا آنقدر با دقت٬انگار دنبال گمشده ای میگشت...
من ماندم و علی٬
مردی که مرد بودن را تمام کرده بود٬در چشمانم نگاه کرد انگار باورش نمیشد این من باشم٬اب دهانش را با سختی قورت داد و نگاهش را به سمت مزار شهید گمنام انداخت٬
-فاطمه خانوم؟
-بله سید
-مداحی مخصوصو بخونم؟
-وای سید اره بخون...
و شروع کرد به مداحی
حال هردویمان عجیب بود خیلی عجیب ٬انگار تمام شهدا درکنار ما دم یا حضرت زهرا یا مادر گرفته بودند من انقدر گریه کردم که علی نگران شد و کم کم به مداحی پایان داد...
🌺🍃ادامه دارد....
نویسنده؛ نهال سلطانی
ریحانه زهرا:))🇵🇸
. .🌱 . وڪتاب تنها دوست من است وقتۍ در تنهایۍتو نفس میڪشم...:)!💌 ♥️⃟🦋¦⇢#دلـے •• •
دانلود یه همچین کتابخونه ای که بتونی تمام روزتو اونجا بگذرونی:))
#گمنام
ریحانه زهرا:))🇵🇸
کار فرهنگی درحال انجام اگر خواستید میتونید مشارکت داشته باشید:)) #ساخت_خودمونه
کار های فرهنگی مونو انجام دادیم کلی فیلم و عکس گرفتیم قراره یک کلیپ قشنگ درست کنیم به زودی بزاریم تو کانال مطمئنم که خوشتون میاد:)))✨
#گمنام
ریحانه زهرا:))🇵🇸
سلام بچه ها چه خبر خوبید خوش میگذره 😂🦋❤️ خب بریم سراغ محرم بچه ها قراره دهه اول محرم هیت مجازی دا
برای هيئت مجازیمون اگه پیشنهادی دارید بدید یا حتی میتونید نوحه و روضه یا متن قشنگ محرمی بفرستید بزاریم زمان هیئت مجازی تا بقیه هم استفاده کنند:)))✨
#گمنام
چند تا تم زیبا بخاطر 3K شدنمون و هم بخاطر محرم ان شاء الله که خوشتون بیاد✨:))
#گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا