دراصل رابطشون من رو یاد خودم و مامان می‌انداخت. فداکاری هایی که لورولای واسه روری می‌کرد و کلا همه کاراش رو که میدیدم انگار داشتم رابطه خودم و مامان و از بیرون میدیدم. نمی‌دونم همچین نتیجه گیری از این سریال درسته یا نه ولی من فهمیدم باید قدر مامانو بیشتر بدونم و بیشتر مواظبش باشم.

رابطه‌ی لوک و روری روهم خیلییییی دوست داشتم. لوک با اینکه پدر واقعی روری نبود ولی مثل یه پدر حتی بیشتر از یه پدر همه کاری واسه روری کرد.

از بابای روری هم خیلی بدم میاد. نچسب.

دلم می‌خواد کلی حرف بزنم درموردش اما هرچی می‌خوام بگم یه اسپویلی توش هست.😭

گوگولیا=))

منو ریحانه نیمی از وجودمون تشکیل شده از وام و قسط.

من اگه سرویس قسطی اسنپ نبود الان نصفه چیزایی که دارم رو نداشتم.

آهنگشو نمیذارم چون فاطمیه‌ست. اما خواستم یادآوری کنم که امسالم سوم دسامبر از کسی پلیور نگرفتیم.

بچه ها درسته که هوای سرد باعث میشه من مدام درد بکشم از سینوزیتم و مدام کلاه سرم باشه و موهام بریزه اما بازم عاشق این هوام احساس میکنم زنده تر و پر انرژی ترم نسبت به تابستون و کارامو حتی زودتر از موعدش انجام میدم ، اما تابستون واقعا تنبل ترینم

همیشههه تو هوای سرد کمر درد میگیرم. به طوری که بعضی روزا اصلا نمی‌تونم از جام پاشم یا حتی دولا شم یچیزی رو از رو زمین بردارم. اما با این حال حاضرم درد رو تحمل کنم و هوا سرد باشه. عشقم زمستون.🎀

امروز داشتم از دانشگاه برمی‌گشتم که بابا زنگ زدن گفتن خیابون هشت بهشت روضه هست. به نیابت از من برو‌، نماز دارم نمی‌تونم برم. سوار بی ار تی شدم و خودم رو به آخراش رسوندم. بعدم همونجا نماز جماعت بود خوندم و اومدم‌ خونه. با اینکه کوتاه بود ولی بدجور به دلم نشست.

رزق امروز.*