❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادث_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت3️⃣1️⃣
74 ـ #اُمّ_اَيمن_شهادت_مى دهد
فاطمه(س) به خانه اُمّ اَيمَن مى رود و جريان را براى او تعريف مى كند.
اُم اَيمَن برمى خيزد و همراه با فاطمه(س) به مسجد مى آيد، على(ع)هم مى آيد.
اُم اَيمَن رو به #ابوبكر مى كند و مى گويد:
ــ اى ابوبكر، من از تو #سؤالى دارم.
ــ چه سؤالى؟
ــ بگو بدانم آيا شنيده اى كه #پيامبر فرمود: "#اُم اَيمَن، #زنى از زنان #بهشت است"؟124
ــ آرى، شنيده ام.
ــ اگر قبول دارى كه من از اهل بهشتم، اكنون، #شهادت مى دهم كه پيامبر #فدك را به فاطمه(س) بخشيد.125
على(ع) هم شهادت مى دهد كه پيامبر فدك را به فاطمه(س) داده است.
ابوبكر به فكر فرو مى رود، او ديگر در نزد #مردم_چاره اى ندارد و تصميم مى گيرد تا فدك را به فاطمه(س)برگرداند.
فاطمه(س) از ابوبكر مى خواهد تا #سندى به او دهد كه همه بدانند #فدك از #آنِ_اوست. ابوبكر #كاغذى را #مى طلبد و در آن مى نويسد كه فدك از آن فاطمه(س)است.126
75 ـ #عُمَر_سند_فدك_را_پاره_می كند
عُمَر از ماجرا باخبر مى شود، سريع به ميان كوچه مى دود، او مى خواهد هر چه زودتر خود را به فاطمه(س) برساند.
خداى من! او راه را بر فاطمه(س) مى بندد و مى گويد: "اين نوشته را به من بده". #فاطمه(س)#نامه را نمى دهد، #عُمَر_سيلى به #صورت_او_مى زند😔 و هر طور كه شده #سند را #مى گيرد و آن را #پاره مى كند.127
#اشك در #چشمان_فاطمه(س) #حلقه #مى زند، 😔چرا هيچ كس به يارى دختر پيامبر نمى آيد؟
76 ـ #ترس_از_گريه_فاطمه(عليها السلام)
فاطمه(س) ديگر از اين #مردم_خسته شده است، اين مردم به سخنان او گوش نكردند و #دشمن او را #يارى كردند، آنها #على(ع)را #خانه نشين كردند، #فرزند او، #محسن(ع) را كشتند.
فاطمه(س) ديگر از اين #دنيا_خسته است، #بيمارى او #شدّت_يافته است، او شب و روز گريه مى كند. صداى گريه فاطمه(س)، #فرياد_مظلوميّت_است.
او با #گريه_حق را يارى مى كند.
اكنون، فاطمه(س) به سوى قبر پدر مى رود. فاطمه(س) #قبر_پدر را در #آغوش مى گيرد و مى گويد: "اى پدر، بعد از رفتن تو #مردم ما را #تنها گذاشتند، صبر من ديگر تمام شده است. بار خدايا! #مرگ مرا #سريع_برسان كه زندگى دنيا براى من #تيره و تار شده است".128
او در كنار قبر پدر #بى_هوش مى شود. #زنان_مدينه به سوى او مى دوند، آب مى آورند و بر صورتش مى ريزند تا به هوش آيد.129
همه از خود اين سؤال را دارند: "چرا بايد يگانه دختر پيامبر اين گونه گريه كند؟".
77 ـ #اعتراض_همسايه_ها
گريه فاطمه(س) دل هر كس را به درد مى آورد. #حكومت به اين نتيجه مى رسد كه هر طور هست بايد صداى گريه فاطمه(س) را خاموش كند. آنان #نقشه اى مى كشند، با #بعضى از #همسايه ها #سخن مى گويند...
چند نفر از همسايگان نزد على(ع) آمده اند و دارند با او سخن مى گويند.
ــ فاطمه هم شب گريه مى كند هم روز، ما از تو مى خواهيم سلام ما را به او برسانى و به او بگويى كه يا شب گريه كند و روز آرام باشد تا ما بتوانيم استراحت كنيم، يا روز گريه كند و شب آرام باشد، ما نياز به آرامش داريم.
ــ باشد، من به فاطمه مى گويم.130
على(ع) به خانه خود حركت مى كند، سخن همسايه ها را به فاطمه(س)مى گويد، فاطمه(س)در پاسخ مى گويد: "على جان! من به #زودى به #ديدار_خدا مى روم".131
78 ـ #گريه_در_بقيع
فاطمه(س) را از گريه كردن منع كردند، او ديگر نبايد به كنار قبر پيامبر بيايد و گريه كند. او اوّلِ صبح، از خانه بيرون مى رود و به سوى #قبرستان_بقيع مى رود. #حسن و #حسين (عليهما السلام) نيز همراه او هستند. او در گوشه اى از قبرستان مى نشيند و شروع به گريه مى كند. آنجا #درخت_كوچكى_هست، فاطمه(س) زير سايه درخت مى نشيند و به گريه خود ادامه مى دهد.
چند نفر با #تبر به سوى #بقيع مى روند و آن #درخت را #قطع مى كنند.
فردا صبح، فاطمه(س) با حسن و حسين (عليهما السلام) به سوى بقيع مى آيد. آفتاب بالا آمده است، امّا اينجا ديگر درختى نيست تا فاطمه(س) زير سايه اش بنشيند.132
79 ـ #بناىِ_بيت_الأحزان
على(ع) براى ديدن فاطمه(س)آمده است. او مى بيند كه فاطمه(س) در آفتاب نشسته است، #على(ع) براى او #بَيتُ_الاَحزان (خانه غم ها) مى سازد. #سايبانى_كوچك براى #گريه_كردن فاطمه(س).133
#ادامه_دارد.....
#برای_مظلومیت_مادرمان_باید_خون_گریه_کنیم😔💔
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
به گروه منتظران نور 👉دعوتید
#اُمُّ البَنین اوخشاماسی
✍شاعر استاد نادر بابای
دریا دریا غَمیم وار
بو دریادا گَمیم وار
دورد اوغولدان نشانه
بیر قانلی پَرچَمیم وار
ائلاتچیلار اود قالار
ائللَر کوچر اود قالار
منیم بو اوخشاماقیم
ائللَر اَرا اود سالار
دیل سیزیلدار سوز آغلار
ئورکده وار کوز آغلار
اوغول آدون گَلَنده
دوداق اَسَر گوز آغلار
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨