┄┅✵﷽✵┅┄
#محرم
#شب_اول
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام
#سبک: خمیده خمیده رسیدم به تو....
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
غریبـــونه تنـــها توی کوچــه ها
گرفتــــار غــربت شدم یا حسین
سفیـــرت جــفا دیده از کوفیان
وفـــایی ندیدم به دلــها حسین
تو بازار کــوفه چــه غــوغـــاییه
چه ساده شدن کوفیان ، بی وفا
دارن شمشیراشونو تیز می کنن
دارن راهـــی میــشن بیان کربلا
سیدنا المظلوم (حسین جان ۳)
نیا کوفــه قلبـــم گــواهی میده
شده شـــعله ور کیــنهٔ کوفیــان
تو این آتیش کینه می سوزونن
دل زینبــو شمر و زجـــر و سنان
میـــشه اِربــاً اِربــا علمـــدار تو
با لبهـــای تشـــنه کنـــار فـرات
اســـارت میشــه قسمت زینبت
گرفتار غارت میشه خیمه هات
سیدنا المظلوم (حسین جان ۳)
چه سرها که دارم می بینم رو نِیْ
یه دشتی که دریایی ازخون میشه
می بینم رو دستت علی اصــغرت
چطور با لبِ تشنه بی جون میشه
می ترسم تو میدون بیفتی زمین
کنـــار علـــــی اکبـــر پـرپــرت
بمـونه به زیر سُــــمِ اســـباشون
جلو چشم زینب ، تنِ بی ســرت
سیدنا المظلوم (حسین جان ۳)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۴/۱۷
┄┅✵﷽✵┅┄
#محرم
#شب_دوم
#نوحه_زمزمه
#ورود_به_کربلا
#سبک: خمیده خمیده رسیدم به تو....
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
ســــلام ای دیار شَـــهِ کربلا
سلام ای شهیدان راه حسین
سلامی بر آن پیکر سر جدا
سلامی به ماهِ سپاه حسین
رســــیدن به دشــت بلا کاروان
غمی توی چشمای زینب نشست
قـــرار از دل بچــــه هــا پر زد و
دل زینب از غربت و غم شکست
سیدنا العطشان( حسین جان۳)
چه صحرای پر وحشتیه داداش
دلم داره می لرزه از اضــطراب
رباب و دارم می بینـــم از الان
که میگرده دنبال یک قطره آب
نگو موندگاریم همین جا حسین
پریشون نکن این دل خسته مو
دارم میخونم از نگات غصه رو
دارم می بینم دستای بسته مو
سیدنا العطشان( حسین جان۳)
صدایی به گوشم داره می رسه
داره نوحه می خونه با زمزمه
میخونه بُنــیَّ بُنـــیَّ حســـین
مث روضهٔ مــادرم فاطمـــه
پریشـــونیِ مـــادرا رو ببـــین
ببیـــن بیقــرارن همه بچه ها
دلم خیـــلی تنگِ مدینه شده
نزن خیمه ها رو تو دشت بلا
سیدنا العطشان( حسین جان۳)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۴/۱۷
┄┅✵﷽✵┅┄
#محرم
#شب_سوم
#نوحه_زمزمه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک: خمیده خمیده رسیدم به تو....
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
تو خواب دیده بودم که امشب میای
چه خوب کردی آخر به ما سر زدی
تو خوابم تو بودی روی ذوالجـناح
ولــی حـــالا روی طبــــق اومدی
نخـــور غصـــه بابا برا دختـــرت
نبینی که اشک از چشام می بارم
میگم فردا به دخــترک های شام
منـم مثـــل اون وقتـــا بابا دارم
(بابای مظلومم بابایی)۳
میــگه عمـــه ، هستم مث مادرت
ببــین رد ســـیلی روی صـــورتم
منم دست به دیوار می گیرم بابا
می بینی دیگه خــم شده قامتم
به من زهـــرای ثانی میــگن بابا
آخه مثــل مادر ، کبــــوده تنــم
باید من هم امشب وصیت کنم
بِدَن غســـلو از زیر پیـــراهنم
(بابای مظلومم بابایی)۳
اگه دختـــرت شد خرابه نشیـــن
نخــور غصـــه بابا فـــدای ســرت
ســـرت رو به دامــن گرفتــم ولی
سؤالم اینه پـس کجاس پیکرت؟
چرا ردِ خاکســـتره رو موهات؟
نشسته روی صــورتت رد خون
شکستن چــرا دندونت رو بابا؟
نگو خورده روی لبات خیزرون
(بابای مظلومم بابایی)۳
الهی بمیــــرم برا عمــــه جـون
بهـــش جای مــن ، تازیونه زدن
چقد زجرمون داده زجر و سنان
زن و بچـــه رو بی بهــونه زدن
از این دنیای بی تو سیــرم بابا
منو با خودت هر جا رفتی ببر
ببر تا کمـــی عمـه راحت بشه
اذیت شـده خیلی تو این سفر
(خرابه شد خونه م بابایی
بی تو نمی مونم بابایی)۳
(بابای مظلومم بابایی)۳
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۴/۱۷
به نام خدا
#مدح_ترکی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄
جانَــه حسینـین قیــزی جانانَه دور
عشـق حسین ، شمعینه پروانَه دور
گــؤل یارانیــب گلشـــن پیغمبــرَه
باغ بهشتَـــه گــؤلِ ریحــانَــه دور
گؤلْ قدمی عرشَه سالوب زمزمه
شرم و حیا بحرینَه ، دُردانَه دور
عالَمَــه گَلمَــز بِئلَـــه باب المـــراد
درگهی هر ، دردَه دواخــانَه دور
باب حوائج ، اَلـی مشکــل گشا
سفره سی معنایِ کرمخانَه دور
خورداجا اَلدَن نَه کرامت یاغیر
وارث دستــان کـریمــانَـه دور
اؤچ یاشی وار ، سینه سی دریا ولی
علم و ادب درسینَــه فرزانَه دور
زینب و زهــرادَن آلیب دَرسینی
عالِمـــهٔ مکـتــب ریحــــانَه دور
راحتی جانِ حسینــدور بوقیــز
عمه سینَــه شمع حرمخانَه دور
کربوبلانیـن گؤزَل آهـو سیدی
اشکِ تری گوهـــر یکــدانَه دور
گؤل یؤزؤنَه مادری زهرا کیمین
رَدّی قالان ، سیلیِ خصمانَه دور
عمر کمیندَه ، غم دوران گؤرؤب
سینَه سی سوزان ،دیلی غمخانَه دور
واردی اَیاقلاردا تیکان یارَه سی
تورش اولونان خارمغیلانَه دور
مادرَه بَنــزَر یارالــی پیکـــری
یـاس کبـــودِ دل ویــرانَه دور
اِیلَه دیر آبــاد آدی ویرانــه نی
همّتــی زهرا کیمی مردانَه دور
شهر دمشقیــن مَهِ تابانیــــدور
گؤل حـرمی درگَه شـاهانَه دور
دردون اگر اولسا یاپوش دامنیــن
چون آدی هردردَه ، شفاخانَه دور
┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄
❁﷽❁
#نوحه_زمزمه
#شب_سوم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:می گذرد کاروان...
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
عمه شدم بی قرار
خسته ام از انتظار
جان به لبـــم آمده
از تب این اضطرار
خواب دیدم مهمانم می رسد
آرام ایــن جـــانم می رسد
عمــه بگـو یک جواب
معنـی و تعبیـر خواب
رفتـــه قــــرار از دلـم
مُردم از این اضطراب
می آید بر گوشـــم زمزمه
لالایی می خــواند فاطمه
این طبــقِ غـرقِ نور
بوی پـــدر مــی دهد
این سر خونین بر آن
عطر سفـــر می دهد
مهمان داریم امشب عمه جان
من هـــم بابا دارم شـــامیان !
عمه ببین نیمه شب
قــرص قمــــر آمده
شـــام سیــــاه مرا
نــور سحــــر آمده
انتـــظارم دیگر سر رسید
آخـــر بابایم با سـر رسید
قـــاریِ قـــــرآن من
زینـــت دامـــان من
خوش آمدی از سفر
شـدی تو مهمان من
سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب
سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب
رقیـــه قـــربـــان آن
لبهــای عطشـــان تو
چه کرده آن خیزران
بــا لب و دنـــدان تو
آه از طشت و چوب خیزران
آه از گریـــه های عمـــه جان
بکـــن نگــاهم بابا
ببیـــن تو آهم بابا
مرا ببــر با خودت
خستـــهٔ راهم بابا
بیزار از شام و بازار شدم
نالان از بزم اغیـــار شدم
بابای مظلومم یاحسین(۲)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
┈
❁﷽❁
#اوخشاما
#پنجم_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
قارداشیمیـن شیرین دیلی رقیه
قــالدی ائلینـدن آیریلــــی رقیه
سارالدی صُولدی کنج ویرانه ده
اولــدی خــــرابه منــــزلی رقیه
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سیلی دَیَن صورتیــوه آغلارام
ئورگیمی بو دردینـن داغلارام
گؤل بدنون قبر ائوینه قویاندا
قانه دولان گؤزلریمی باغلارام
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سن کیمی محنت لی باشی بلالی اولماز
آچیلمامیش غنچه چمن ده بِئلَه صولماز
کم اولدی عمرون ولی نیسگیلون چوخ اولدی
هیچ بالانون شیشهٔ عمری بئله دولماز
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
❁﷽❁
#زمزمه_نوحه
#زبانحال_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:حسین جان!به یادلبت یک شبم خواب راحت نداشتم....
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
بابایی!
چقــد منتــظر بودم امشب بابایی، بابایی
بــرا خـــاطـــر عمـــه زینــب بیایی، بابایی
بپــــا کردی اینــجا عجب کربلایی، بابایی
بابایی!
از اون وقتــی که بودی بالای نیزه یامظلوم
تو می دیدی اشکامو در پای نیزه یامظلوم
چه زخم عمیـــقی شده جای نیزه یامظلوم
بابایی!
ببین صورت نیلی دخترت رو بابایی
ببین غنچــهٔ زخمیِ پرپرت رو بابایی
دل سوختهٔ کوثــر دیگرت رو بابایی
بابایی!
کتک خوردم از بس کبوده تن من
ببیـن آتیش افتــاده رو دامــن من
ببین پاره شد معــجر و پیرهن من
بابایی!
چـــه کردن بابا با لب و دنــدون تو، عزیزم
که داره می ریزه هنوزم خــون تو، عزیزم
روی صــــورت زخمــی و گلگون تو، عزیزم
بابایی!
منم مثـــل مادر از این دنیـا سیرم،بابایی
تنم زخمیه دست به دیوار می گیرم،بابایی
ببر راحتـم کن که بی تو می میرم ،بابایی
بابایی!
دیگه عمـــه رو خستـــه کردم با اشکام
چه حرفا شنـــیدیم از این مردم شـــام
خاکستر می ریختن رو سرهامون از بام
بابایی!
بی بی جان!
رسیده دیگه عمه وقت جدایی،بی بی جان
دارم میرم امشب سفر با بابایی،بی بی جان
خداحافظ ای عمـهٔ نینـــوایی،بی بی جان
بی بی جان!
چقد زحمـتت دادم ای عمه جونم،ببخشم
دیگه طاقتم نیست نمیشه بمونم،ببخشم
حـــلالم کن ای عمـــهٔ قد کمــونم،ببخشم
بی بی جان!
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
دوم محرم...۳.mp3
9.11M
صوت
مراسم روضه ورودی کربلا
مدح/نوحه/شور
عصریکشنبه۱۷/تیرماه۱۴۰۳
#حسینیه کرم_کرمانشاه👇👇
#شب_دوم_محرم🤞🤞
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
#مداح.حاج آرمین غلامی
#حلول_ماه_محرم_تسلیت
افتاده بر جانم تبِ ماتم دوباره
حالم دگرگون میشود از غم دوباره
از عرش می آید صدای گریه زاری
در کوچه وقتی میزنم پرچم دوباره
از پنج تن إذنِ عزاداری گرفتم
دادند راهم...پس شدم مَحرَم دوباره
حاجت گرفتم! گفته آقایم أباالفضل(ع)
پایِ علَم امسال هم باشم دوباره
آورده ام؛ بیتابیِ یکساله ام را...
حال دلم خوش میشود کم کم دوباره
بیچاره ام کرده به قران دردِ غفلت
عاصی شدم! کی میشوم آدم دوباره؟!
هر کس که مثل من مریض و دردمند است
با توبه می آید پیِ مرهم دوباره
همراه با صاحب-عزایِ روضه جاریست-
از چشم هایم چشمهٔ زمزم دوباره
هنگام ذکرِ "یا لَثاراتِ الحسین(ع)" است
افتاده در شور و نوا عالم دوباره
شال عزا را با اذان؛ بر گردن انداخت
صاحبزمان(عج) با گریهٔ نم نم دوباره
از داغِ آن پیراهنِ آغشته در خون
در کربلا زد خیمهٔ ماتم دوباره!
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه...ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
نوحه سوم محرم،،.mp3
1.58M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح.حاج آرمین غلامی
من چو شمع سوخته،غم به قلبم ریخته
از فراق باب خود،چشم بر در دوخته۲
کی شود آن گل زیبای من آید ز سفر
تا ببوسم رخ زیبای پدر بار دگر
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲
ای پدر خوش آمدی،از سفر خوش آمدی
ای پدر پیش من،دیده تر خوش آمدی۲
آمدی تا که زنم بوسه بر آن روی مهت
جان دهم بهر غم و درد تو و یک نگهت
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲
ای مرا صبر و قرار،بی قرارم دلفگار
شادم از این موهبت،دارمت اندر کنار۲
شاملم گشته ز تو لطف و عنایت بابا
بر رقیه تو زدی سر ز محبت بابا
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲
بر لبم این زمزمه،آمده جان همه
من رقیه هستم و،یادگار فاطمه۲
زد عدو با لگد و کعب نی و هم سیلی
همچو زهرا رخ من گشته کبود و نیلی
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲
من ز عمه خجلم،حل نموده مشکلم
کن از او دلجویی،ای تمام حاصلم۲
گر نبود عمه من از رنج و محن می مردم
از عدو کعب نی و سیلی کتک می خوردم
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲
#سبک_گل_مینوی_علی
#حضرت_رقیه_س
نوحه دوم محرم....mp3
1.39M
(نوحه ورود امام حسین ع به کربلا)
#مداح.حاج آرمین غلامی
نور حق خون خدا،پنجم آل عبا
همره اهل حرم(آمده کرب و بلا)۲
آمده کرب و بلا نور دو عین زهرا
عاشقان پر شده از عطر و بوی او صحرا
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
آمد از ره اکبر،از تبار حیدر
خلق و خویش باشد(همچنان پیغمبر)۲
آمده تا که کند جان به فدای مولی
گشته آماده دهد جان ز برای مولی
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
شد خداوند گواه،اصغر آمد از راه
گل گلزار رباب(هستی ثار الله)۲
آمده تا که کند جان به فدای پدرش
مادرش اشک فشان به بر گرفته پسرش
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
علی رفتار آمد،بر حسین یار آمد
همگی شادانند(چون علمدار آمد)۲
بر مشام همگان عطر و بوی یاس آمد
بهر یاری حسین حضرت عباس آمد
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
با برادر گوید،بنگر گریانم
ای گل زهرا حسین(بهر تو نالانم)۲
ای که هستی به همه اهل حرم نور امید
ترسم این جا بشوی از ستم و کینه شهید
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
بر همه اهل حرم،نور عین می آید
زینب غمدیده(با حسین می آید)۲
زینب از خیمه به چه شور و نوایی آید
زین زمین پر بلا بوی جدایی آید
یا حسین بن علی یا مولی یا مولی۲
#سبک_گل_مینوی_علی
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا