اون شهری که دلم میخواست زندگی کنم *

،: «أنا حقًا لا أعرف مآذا تعني -أحبك- اعتقد أنها تعني لا تتركني هنا وحيدًا.» من معنای -دوستت دارم- را نمیدانم؛ فقط میدانم كه يعنی مرا اين‌جا تنها رها مكن.

برادر زاده ام شش سالشه به ابجیش که تازه به دنیا اومده میگه : عروسکم:)🙂😂

در جوار خواهرِ امام رضا دعاگویِ همه رفقایِ ایتا : ضحی ، سیاره آهو ، روحا ( زینب ) ، منی در انتظار وصال ، اهتدا و میعاد ، روحا ( ثمین ) ، رامونا ، آسیمه ، آبنبات ترش ، معثومح ، سرگشته ، این مکان نام ندارد ، حنیفا سادات ، کافه رفاقت ، حنیفا ، نمیدونم ، آبنبات چوبی ، کافه شعر ، نشریه پخش کن سال ۵۷ ، فرکانس عشق ، در خفایِ خویش ، رزمنده ، خنده هایِ پر بغز ، نویسنده کوچک ، مهدا ، یاس ها سبز خواهند شد ، کافه تنهایی ، نداشته هایم ، تامیلا ، فاتحین ، شاید رویا ، ساداتم ، عقیق سرخ ، آبی خاکستری سیاه ، بچه هیئتی ، دلخوشیم ، حدیث عشق ، خود بیمار انگار ، مهجور ، محیص ، دختر پاییز ، حنین ، نازبو ، دژم ، اقیانوس بی کران ، منِ دیگری ، معراج ، سرگشته و همه رفقایی که فراموششون کردم :)

واقعا ممنونم :)🌿

_

به عکس هایت نگاه میکنم؛ بهانه است... من دلتنگِ چشمانت هستم(:

در عشق تو کس پای ندارد جز من در شوره کسی تخم نکارد جز من با دشمن و با دوست بدت می گویم تا هیچ کست دوست ندارد جز من

وقتی که با یه عده مواجه میشم واقعا نمیتونم ادبم رو حفظ کنم...