eitaa logo
' روحـآ '
674 دنبال‌کننده
167 عکس
53 ویدیو
0 فایل
⸤ بسم‌رب‌ماه‌نجف ⸣ - نحن شیعه علی ! یک شب جمعه حرم بودم و سرگرم حسین ؛ یک نفر گفت: حسن، کل حرم ریخت بهم . 'یاعباس ، نَحنُ بِحِماك' [تحتِ لوایِ کریمِ آل‌الله¹¹⁸] کپی؟ جز‌خودنوشت‌وروزمرگی‌ادمین‌ها‌حلاله‌عزیزدل؛ فلذا رگباری نباشه .
مشاهده در ایتا
دانلود
' روحـآ '
همراه رفقای عرب مون در مشایع🌚
ولی خداحافظی باهاشون خیلی سخت بود..
عشق علی همیشه و هرجا نشان ماست ؛
1403052112.mp3
7.85M
عزیز هر دلی ، حسن‌بن‌علی !:)
مـٰاندھ‌بودم‌بدهَم‌دِل‌بہ‌علی‌یـٰابہ‌حسـن دیدم‌اصلاگرھ‌خورده‌دلِ‌مولـٰابہ"حسـن ((( :
ولی‌پادشاه‌قلب‌من‌الی‌الابد‌‌امام‌حسنه¹¹⁸
' روحـآ '
عزیز هر دلی ، حسن‌بن‌علی !:)
میرسدروزی‌که‌بربام‌بقیع‌خنده‌کنان ؛ پرچم‌نَحْنُ‌مُحِبْین‌الحَسن‌را‌میزنیم..:)
دنیامضحکه‌ای‌غم‌انگیزاست . -حضرتِ‌امیرالمونین‌'ع'
' روحـآ '
آره‌دوسش‌دارم‌مثلِ‌قدیما!)..¹²⁸ #پیشنهاد_دانلود
ولی‌جوری‌که‌‌این‌مداحی‌هیچوقت‌قدیمی‌نمیشه>>>>>
-
' روحـآ '
-
بِــه‌تُربَـتَــت‌‌قَسَــم ، خَسـتِـه‌یِ‌دَردَم !)..¹²⁸
گرچہ‌ماعاشق‌ِعبّـاس‌و‌حسینیم‌ولی صیدکرده‌دلِ‌مارارُخِ‌رَخشـانِ‌حسن
دوشنبه،طبقِ‌روایتِ‌عشـق‌باید‌گفت که‌رزقِ‌ما‌همه‌در‌دستِ‌حضرت‌ِ‌حسن‌است:`) -سیدِ‌رویاییِ‌من¹¹⁸-
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرچه‌درروی‌ِزمین‌حتی‌نداری‌یک‌حرم.. شیعه‌روزی‌عرش‌سازدبرمزارت‌یآحَسَـن! -آقایِ‌دوشنبه‌هایِ‌دلم
ما در مدار ِتوییم ، قمرالله .
هرگاه‌که‌نمازت‌قضاشد و نخواندی‌دراین‌فکرنباش‌که وقت‌نمازخواندن‌نیافتی ، بلکه.. فکرکن‌چه‌گناهی‌را مرتکب‌شدی‌که‌خداوند نخواست‌درمقابلش‌بایستی!... [ شهیدنویدصفری ]
سلام از هیئت جناب ستوده در کربلا🌚
' روحـآ '
گوش دادن مداحی قیام میکنم تو راه مشایه>>>>>>>>>>>
اینکه بری حرم و بعد از زیارت حضرت ارباب بری روضه>>>>>>>>
ولی به قول آقای ستوده..
' روحـآ '
ولی به قول آقای ستوده..
شصت‌شب‌چایی‌ِ‌روضه،اثرش‌جای‌خودش بوی‌نذریِ‌حسن‌یک‌شبه‌گیجم‌کرده!)..¹¹⁸
4_5796587673426596613.mp3
7.58M
1:28 کآش‌تو‌بغلت‌جا‌شم...
وبه‌هنگام‌دلتنگی، به‌آسمان‌نگاه‌کن ؛ مانگاه‌های‌تورابه‌طرف‌آسمان‌می‌بینیم . . -سوره‌یِ‌بقره‌۱۴۴-
و اذان صبح به افق کربلای معلی..
' روحـآ '
وبه‌هنگام‌دلتنگی، به‌آسمان‌نگاه‌کن ؛ مانگاه‌های‌تورابه‌طرف‌آسمان‌می‌بینیم . . -سوره‌یِ‌بقره‌۱۴۴-
:)))))))))) جایی‌که‌دستت‌نمی‌رسد، خدا‌شاخه‌هاراپایین‌می‌آورد.. من این صحنه را بار ها دیده ام!
لبخندبزن ، حتی‌اگرازقلبت‌خون‌چکه‌می‌کند! ~کلامِ‌مولا¹¹⁰
حَـرَمِ‌آقـآیِ‌اَبـآعَـبـداَللّٰه!..¹²⁸
'حیات همه از آب است و تو حیات بخش آبی ؛ عَـبآسِ مَـن!..' آدمیان طردم کردند. لبخند زدم. ز هر کوی رانده شدم. لبخند زدم. از دست دادم و از دست رفتم. لبخند زدم. آخرین روزنه ی امیدم تاریک شد. لبخند زدم. ناسزا شنیدم و توهین دیدم. لبخند زدم. تحقیر شدم،آب شدم،در زمین فرو رفتم. لبخند زدم. تو رفتی ، لبخند زدم:).. او رفت ، لبخند زدم:).. دخترکِ‌داخلِ‌قابِ‌آینه‌نیزرفت لبخند زدم. لبخند زدم چرا که مولایم¹¹⁰ چنین فرموده بودند: لبخندبزن،حتی‌اگرازقلبت‌خون‌چکه‌می‌کند! لبخند زدم، حضرت ارباب نیز با دیدن لبخندِ غم‌زده ام لبخند زد! و چنین شد که راهی کربلای حسین شدم؛ آری من با لبخندِ حسین راهی کربلا شدم!.. در مشایه، تار و پود خیالم به نخ های علم گره خورد و در دریای عظمت حسین گم شدم... دریایی که امواجش فریاد می‌زدند: ' حُــب‌اَلـحُسِـیـن‌یَـجــمَـعُــنـآ ' ناگهان بوی بهشت بر مشامم رسید! بهشتی که دو سو داشت. سویی حضرت ماه و سویی حضرت شاه..! پاهایم بی اختیار از حرکت واماند. نمی‌دانستم کدام سو فرار کنم؛ در آغوش گرم حسین پناه بگیرم ؟ یا میان بازوانِ عباس آرام و قرار بگیرم و بگویم که چه بلایی سرم آمده؟ میان دو بهشت مانده بودم! صدای علمدار می‌آمد که می فرمود ادب آن است که اول به محضر اباعبدالله روانه شوم. و حضرت عشق می‌گفت هرچه زود تر به آغوش عباس پناه بگیرم از هجوم ظلم و ستم.. تصمیمم را گرفتم. نمی‌شد از عباس دل کند؛ نمی‌شد دمی از او دور شد.. رو به حرم وتر الموتور زانو زدم و داستان عشق را این چنین آغاز کردم: "ایها‌الارباب! آمده‌ام رو به درگاهت سجده ی شکر کنم برای وجودِ عمودِ خیمه ی هستی‌ات! برای وجود علمدارت برای وجود عباس‌دوست‌داشتنی‌ات:)))" ✍🏼' رِضـوآن¹¹⁸ '