دل گویه
سوگند به صدای جیرینگ جیرینگ لوسترهای حَرمت وقتی نسیم تلاطم زوّار، در آن پیچ و تاب میخورد و قسم به نوای نقارههایت وقتی هوش از سر شهر میبرد و سوگند به صدای کوبیدن پرهای کبوتران حرمت وقتی که سقاخانه را تا گنبد گز میکنند؛ تمام کن این فراق را و باز کن درب خانهات را که روحمان پوسید در تمنای زیارتت، یا علیبن موسی الرضا (ع)!
ویروسی را چه باشد که حسرت پابوسی شما را بر دلمان گذارد؟ جز این است که نعمتی به بلای نقمتی از ما سلب شده؟ به سرانگشت مهربانیت بگشای این گره را یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ...
مگر نه این است که همیشه برات کربلایمان را از پنجره فولاد شما می گرفتیم؟ به تلاقی شب میلادت با شب زیارتی اباعبدالله (ع) قسم، داغ زیارت اربعین را بر دل ما مگذار و سالمان را بی زیارت حسین (ع) عام الحزن نکن. دنیای بی زیارت و جماعت و هیأت، وحشتسراست. وحشتزدهایم...
به رئوفیات سوگند، ما را در آغوش بگیر که آغوش تو چون حسین (ع) گشوده است به وسعت دنیا.... و عقبی...
#امام_رضا
✍ #زهرا_محسنی_فر
دیپلمات بود اما با لاتهای پشت میز، مذاکره نکرد. کیش و مات نشد چون مات و مبهوت کدخدا نبود. مچ تولههای شیطان را قبل از بزم دیپلماسی، در رزم حماسی خواباند اما با شیطان دست نداد. معمای جنگ را حاج احمدها حل کردند اما اهل مذاکره در حل معمای شهادت حاج احمدها درماندند.
لباس فرماندهی را با کُت دیپلماتی عوض کرد تا انقلاب را صادر کند نه اینکه با یقهدیپلماتی دنبال صاف کردن مسیر واردات باشد. کسی او را با امیرکبیر و مصدق مقایسه نکرد اما اهل صدق بود و در جهاد اکبر، امیری کبیر.
سلیمانیها و تهرانیمقدمها شاهدند که او مفقودالاثر نیست، چه آنکه آثار وجودیاش امروز مرزهای دفاعی ما را از دشت خرمشهر و مریوان و پاوه تا بلندیهای جولان برده است. وارثان خودخواندهی ارض موعود خواستند سر او را زیر آب کنند اما طراحان خاورمیانهی جدید گواهند که امروز بحر تا نهر قدمگاه سپاهیان اوست.
شهادت برای حاج احمدها دیر و زود دارد و تعیین تکلیف اسارتش برای بعضیها سوخت و سوز. عنوان "شهید" برازندهی اوست اما عنوان "آزاده"، آرزوی ما.
#حاج_احمد_متوسلیان
✍ #زهرا_محسنی_فر
🔸️#حجاب ارزشی است که برای ارزان کردن آن ارز خرج میکنند. چادر اگر روزگار چشمآبیها را سیاه نکرده بود، موفرفریها برایش چهارشنبههای سفید راه نمیانداختند. "بفرمایید شام" را ساختهاند تا دورهمی حیای منوتو را قورت بدهند. "حریم سلطان" آمد تا خانواده را بی در و پیکر کند.
🔸️دیشها، ریشهی فرهنگ را میزنند تا ریش و قیچیِ سبک زندگی ما را به دست بگیرند. ماهواره را رایگان به ما میدهند تا آسوده شویم و جانی نکنیم و دارو را تحریم میکنند تا از جان کندنمان خیالشان آسوده شود. روسری را سرچوب میکنند تا اسب چوبین را به قلعهی عفاف وارد کنند.
🔸️چادر را اگر درست ببینیم، جاعلالظلمات نیست، باطلالسحر است. سپر نیست، سلاح است. برای نمایش نیست اما نماد است. کلیشه نیست، ریشه است. در مقابل استعمار کارش تبرّج نیست، برجکزنی است. پارچهای در دست باد نیست، پرچم جهاد است. بی نقش است اما نقشههای دشمن با وجودش نقش بر آب است.
🔸️چادر، قیمتی است. برای پایین کشیدنش هزینه میکنند. چقدر برای برافراشتنش هزینه میکنیم؟
#چادرانه
✍ #زهرا_محسنی_فر
هنوز به تکلیف نرسیده بود اما آن شب تکلیف همه را مشخص کرد. هم سن و سالهایش در کوچههای مدینه مشغول بازی بودند و او در بیابان، حیثیت مرگ را به بازی گرفته بود. لباس رزم در قد و قوارهای نبود که او را سخت در آغوش گیرد. آن شب قاسم قرار نداشت، آخر با پدر قول و قرارهایی داشت.
قاسم، یک سر و گردن بالاتر از مرگ ایستاده بود وقتی که در تلخترین شب تاریخ از دولبش عسل میچکید. آنگاه که زمین کارزار از خون عاشقان لالهزار شده بود، قاسمبنالحسن (ع) از کُشته، پُشته میساخت.
قصهی قاسم هم به سر رسید و چه رازها در سردادگی عاشقان است. ماه روی قاسم که شکافت، خورشید حسین (ع) حادثه را بر نتافت و از گوشهی آسمان کربلا سراسیمه به وسط میدان شتافت. جمع کردن پارهی تن برادر کار راحتی نبود وقتی که پازدنهایش زمین کربلا را با دل حسین (ع) یکجا خراش میداد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
✍#زهرا_محسنی_فر
نیکان در نعمتند و ولینعمتند. آنها که از منیّت بریدند، امنیت آفریدند. دیروز دستهایی به تلخی افتاد تا امروز دستهایی به شادی بلند شود. نازنینهایی از دنیای ما رفتند تا امروز بتوانیم به دنیایی ناز بفروشیم. در بوم نقاشی غیرت، خون آنها رنگینتر از پرچم پیروزی ماست.
حماسه از دلِ سختی میجوشد و آرزو به همت جامهی عمل میپوشد. خودباوری پیشنیاز خدایاوری است. دستبهیکیها در مقابل یکدستیها محکوم به شکستند. عُدّهی بیشتر گاهی مقابل عِدّهی کمتر، کم میآورد. پول مصنوع بشر است و اراده، محصول او. در بازار صنعتگران، تنها اهل اراده به محصول میرسند.
#پرسپولیس
#دیوارنگاره_ولیعصر
✍ #زهرا_محسنی_فر
#تلنگرانه
به بهانهی بازگشت پیکر ٨ شهید مدافع حرم
بر حسب ظاهر شهدای #مدافع_حرم، امتیازاتی بر شهدای دفاع مقدس دارند، از آن جمله:
- عقل معاش، محرّک و عقل معاد مقوّم دفاع از وطن است اما دفاع از حرم، مصدّع عقل معاش و مستلزم عقل معاد است. ارتفاع جغرافیای جبهه مقاومت بلندتر از افق جغرافیای وطن است.
- بساط زرق و برق زندگی در ایرانِ دههی شصت، هنوز گسترده نبود و بازار حُبّ مال و مقام در آن روزها کساد بود. در دههی نود اما زندگیها فراختر و چشمک زدنهای دنیا بیشتر شد تا دلبریدنها سختتر از جان دادنها باشد. جنگ تحمیلی موضع جبر بود و جنگ با تکفیری موضع اختیار.
- به برکت شبکههای اجتماعیِ بی در و پیکر، مدافعان حرم آماج نیش و کنایهی دوستان و طعن و تهمت و ترور شخصیت دشمنان شدند. همقطاران دفاع مقدسیِ آنها، اما کمتر از این سنگها به پیشانی و خونها به جگر دیدند. در روزگار افسران جنگ نرم، شهید جنگ سخت شدن، کار آسانی نیست.
- مدافعان وطن، سربازان امام خمینی (ره) بودند و مدافعان حرم، سربازان امام خامنهای. ولایتمداری در عهد وصی، بسی دشوارتر از پابهرکابی در عهد ولی است. امام، انقلاب را معماری کرد و رهبری آن نهال نوپا را آبیاری. در دوران ریزشهای اساسی خواص، رویش بلباسیها از معجزات ولایت است.
#خان_طومان
✍#زهرا_محسنی_فر
@Rooshdaneh
یمن، دکان عطاری الهی است و آنها که شامّه به منجلاب دنیا نیالودهاند، بوی خدا را از صنعاء و عَدَن استشمام میکنند. عقیق سرخ یمن، سکهی عشق نبوی است که بر رکاب انگشتریِ آنها که در رکاب شهادت علوی هستند، ضرب شده.
اُویسهای پیامبر ندیدهی یمن، پیامبر را بر دیده نشاندند تا دریدگان عالم را از چشم بشریت بیندازند. خاطر پیامبر را پابرهنگان صُفّهنشین عزیز داشتند و شکمبارگان سفرهنشین، سنّت او را از خاطر بردند و ذلیل شدند. خادم حرم نبوی، حرمتشناسان صعدهاند و خائن به آیین احمدی، حرمتشکنان سعودی.
فضیلت مجاهدان، یمنِ جنگزده را امروز مدینهی فاضلهی مقاومت کرده تا پیوندش با اُمّالقرای جهان اسلام، شیاطین شهرفرنگ را به گوسالههای سامری حجاز، پیوند بزند. آزادی بیان، دم خروسی است که از زیر پالتوی جنتلمنهای تروریست عیان شده و مردان خدا زیر سایهی اهل کساء از اسارت اوطان به آزادی روان رسیدهاند.
🔺پ.ن: تصاویر مربوط به اجتماع میلیونی یمنیها در بزرگداشت پیامبر اعظم حضرت محمد (ص) در شهرهای صنعاء، صعده، الحدیده، الحزم و بیضاء است.
#لبیک_یا_رسول_الله
✍#زهرا_محسنی_فر
🔺گوشهای ما مخملی نیست که دست چدنی را زیر دستکش مخملی نبینیم. دست سردار نمک داشت و سفرهی امنیتش همه را نمکگیر کرده بود اما انقلاب ما دو واحد نمکشناسی به مسئولان بدهکار است. آزموده را آزمودن خطاست اما لیبرالها در اعتماد به غرب، سردار آزمون و خطا شدهاند. آن یکی شمشیر پولادین را از رو بسته بود و این یکی با پنبه سر میبرد. شاهین ترازوی بصیرت، یک کیلو پنبه را با یک کیلو پولاد میزان میکند.
چوب خدا مثل عصای موسی بیصداست. بر گُردهی فرعون نه، بر کمر نیل میزند. آمریکا در شکاف ایالتها غرق خواهد شد. دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجد و دو دوست در یک دل. باید کند دندان لق دوستی با جمهوریخواه و دموکراتی را که برای فرمانروایی بر سرزمین پادشاهان لخت، دست به یقه شدهاند. گرگ، گرگ است؛ از هر طرف که بخوانی. آنها که به زیارت شیطان بزرگ امید دارند، نایبالزیارهی کوتولههای شیخنشین هم باشند.
🔻وقتی نبض تالار شیشهای سعادتآباد به پشم گرگهای والاستریت بند است، عجیب نیست که بورس به پیشواز برندهی آبی کاخ سفید، فرش قرمز پهن کند. حافظهی تاریخی ما، تورم نقطهبهنقطه نیست که امروز را فول اچدی نشان دهد و دیروز را برفکی. برجام، سیبل تاریخی برای نقطهزنی اهل عبرت است. تا بوده، نان بازو خوردهایم اما قصهی نان «جو» همان داستان «گندم ری» است. به غیرخدا هر که امید بست، با کدخدا بست و به خدا هر که امید داشت، ناامید نشد.
#انتخابات_آمریکا
#بایدن
✍#زهرا_محسنی_فر
حذف فیزیکی اهل حق، حماقت همیشگی اهل باطل است. درختی که در کشتزار معرفت الهی ریشه بدواند، به ضربهی تبر بتهای بزرگ، شاخ و برگ نو میگستراند. میراثدار خاندان بزرگ آنیلی از ارث محروم شد تا میراث ماندگار خمینی کبیر شود...
✍#زهرا_محسنی_فر
مغناطیس انقلاب خمینی، قطبهای جغرافیایی را بهم ریخت. بلوک شرق و غرب شکاف خورد تا «لاشرقیة و لاغربیة» در مرز خاور و باختر سربرآورد. پیر جماران، عصای موسوی خود را در حوضچهی تمدن غرب تکان داد تا لجنهای اومانیسم رو بیایند و سردمداران لیبرالیسم پیش چشم غربباوران از رو بروند. اما دم مسیحایی روحالله گرم که به ارادهی قلب سلیمش مرده زنده میکرد و در کارخانهی انسانسازیاش، صنعتگری مینمود. اکسیر عشق خمینی، پیالههای مس وجود را به زرّ ناب پالوده کرد و بیابان تشنهی فطرت را به آب حیات آلوده!
زکزاکیها را خمینی از سیاهلشگری ازلی به کنشگری ابدی رساند. آنیلیهای چشمآبیِ چشمودلسیر، اسیر گوشهچشم او شدند تا به آزادگی رسیدند. دارالقرار خمینی، ادواردو را از فِراری فَراری داد تا حسنعاقبت حیات را با حسنعافیت فیات معاوضه کند. بازی دنیا مالک یوونتوس را بازی نداد تا بازی مافیا، برچسب گلبهخودی را روی پیشانی او بچسباند. حذف فیزیکی اهل حق، حماقت همیشگی اهل باطل است. درختی که در کشتزار معرفت الهی ریشه بدواند، به ضربهی تبر بتهای بزرگ، شاخ و برگ نو میگستراند. میراثدار خاندان بزرگ آنیلی از ارث محروم شد تا میراث ماندگار خمینی کبیر شود.
امام ما سلطان صدور انقلاب بود و امامدیدههای امامنچشیده سلطان واردات شدند. هنوز هم جنگ ما جنگ فقر و غناست. ادواردوی اشرافزادهی بندهی خدا شرافت دارد به آقازادههای ژنخوب بندهی اشرفی. اخلاص، برگ برندهی امامشناسان است و اختلاس، گرینکارت خدانشناسان. امامزادگان انقلابی اهل نجابتند و نجیبزادگان قلابی اهل جیببری. فاصله از تفکر امام، فاصلهی طبقاتی میآورد و چسبیدن به غرب، از همگسستگی اجتماعی. دیروز نگاه جهان به پیر جماران بود و امروز نگاه دگردیسان به واشنگتندیسی!
#شهید_ادواردو_آنیلی
✍ #زهرا_محسنی_فر
#بصیرانه
#شهیدانه
#منتظرانه
🔴آتش افکار عمومی و انتقام آبسرد
عینالاسد، انتقام لنگهکفش حاج قاسم بود. حاج قاسمی که لنگهکفشش هم در بیابانهای شامات و عراق، نعمت بود. ضربهی مغزی ملایم، عطش شورای عالی امنیت ملی را خواباند، اما آبسردی بر آتش انتقام سخت ریخت. ترامپ صورت خود را با سیلی موشکی سرخ نگه داشت. وقتی اوج تهدید شوالیههای دیپلماسی، خودکار پراکنی و فشار ایمیلی است، جنتلمنهای پشت میز مذاکره گزینهی نظامی روی میز میگذارند.
سایت نطنز، قالیشویی تورقوزآباد نبود که به کاهدان زده باشند. زدند و خود را به آن راه زدیم تا امروز دانشمند ما را در راه بزنند و آهمان درآید. حادثهی آبسرد، نزاع خیابانی از نوع تسویه حساب خانوادگی نیست که بتوان آن را در افکار عمومی ماستمالی کرد، پدرکشی سیاسی-امنیتی-علمی است. پدر مقاومت را که کشتند، بجای قصاص، سیلی زدیم تا دشمن به خودش بیاید و سوراخ دعا را پیدا کند.
دوران «بزندررو» که تمام شد، سیاست «یکی بزنند، دهتا میخورند» آمد، اما در اجرای سیاستهای دفاعی که مصلحتسنجی کردیم، رسیدیم به ورطهی «نزنیم، میزنند». دنیای امروز دنیای گفتوگو نیست، دنیای کوفتوکوب است؛ دنیای بزنبزن است و اگر خود را به خواب بزنیم، در خانه لگد را میخوریم.
نفتکشها اگر با پرچم ایران به ونزوئلا رسیدند، ناخدای باخدا داشتند که از کدخدا نترسید. خدای کعبه، خدای ابابیل هم هست. سجیل در کمان داریم و به امداد خدا گمان نداریم. مکانیزم ماشه، کاردستی آنهاییست که برای امضای قراردادهای بینالمللی، سندروم دست بیقرار دارند.
آقای جمهوری اسلامی! تا آتش افکار عمومی سرد نشده، انتقام آبسرد را بگیر و الا سرمایهی اجتماعی آب خواهد رفت. بزدلان سیاسی، پوست خربزه زیر پای انتقام سخت میگذارند تا هم پیاز تحریم اشکمان را درآورد و هم چوب مذاکره کشکمان را بسابد.
نامحرمِ پَست را به پستوی خانه راه نمیدهند. پرستوهای آژانس را از پست بازرسیها رد نمیکنند. اصلا ما بیشناسنامه، اما برای جاسوس شناسنامهدار، فرش قرمز پهن نمیکنند تا رد قرمز به آسفالت بیندازند. این انقلاب، خونبهای شهدا و میراث امام شهداست که رهبری معظم با خون دل آن را نگاهبانی میکند. در خونخواهی از بدخواهان آن اهمال نکنید. آقای جمهوری اسلامی! با تو هستم.
#انتقام_سخت
#اخراج_جاسوسان_آژانس
✍ #زهرا_محسنی_فر
عروج قاسم
🌺هنوز به تکلیف نرسیده بود اما آن شب تکلیف همه را مشخص کرد. هم سن و سالهایش در کوچههای مدینه مشغول بازی بودند و او در بیابان، حیثیت مرگ را به بازی گرفته بود. لباس رزم در قد و قوارهای نبود که او را سخت در آغوش گیرد. آن شب قاسم قرار نداشت، آخر با پدر قول و قرارهایی داشت.
قاسم، یک سر و گردن بالاتر از مرگ ایستاده بود وقتی که در تلخترین شب تاریخ از دولبش عسل میچکید. آنگاه که زمین کارزار از خون عاشقان لالهزار شده بود، قاسمبنالحسن (علیه السلام) از کُشته، پُشته میساخت.
قصهی قاسم هم به سر رسید و چه رازها در سردادگی عاشقان است. ماه روی قاسم که شکافت، خورشید حسین (علیه السلام) حادثه را بر نتافت و از گوشهی آسمان کربلا سراسیمه به وسط میدان شتافت. جمع کردن پارهی تن برادر کار راحتی نبود وقتی که پازدنهایش زمین کربلا را با دل حسین یکجا خراش میداد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین...
#زهرا_محسنی_فر