#استاد_حسین_انصاریان
✳️داستانی شگفت از #انسانی_شاكر
🔆سمع بن عبدالملك می گوید : در سرزمین منی در محضر حضرت صادق (علیه السلام)به خوردن انگور مشغول بودیم. ناگاه فقیری وارد شد و از حضرت درخواست كمك كرد. حضرت فرمود : مقداری انگور به او بدهید. هنگامی كه انگور به او دادند از گرفتن خودداری كرد و آن را برگرداند و گفت : اگر پول بدهید می گیرم ! حضرت صادق (علیه السلام) فرمود : خدایت عطا كند. فقیر رفت و برگشت و گفت : انگور را بدهید. آن حضرت فرمود : خدایت عطا كند !
آنگاه نیازمندی دیگر آمد و درخواست كمك كرد، حضرت سه دانه از یك خوشه برداشتند و به او دادند، فقیر سه دانه انگور را گرفت و گفت :
🤲الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِین الَّذِی رَزَقَنِی.
« همه ی سپاس و ستایش ویژه ی خداست كه پروردگار جهانیان است، آن پروردگاری كه این سه دانه انگور را روزی من قرار داد ».
حضرت به او فرمودند : صبر كن، پس هر دو دست خود را پر از انگور كردند و به او دادند. دوباره گفت :
🤲 الحَمدُ لِلّه ربِّ العالَمین. باز حضرت به او فرمودند : صبر كن، سپس به خادم خود فرمود : چه اندازه درهم و دینار نزد توست ؟ خادم بیست درهم آورد و گفت : به همین اندازه درهم نزد ما مانده است. حضرت بیست درهم را به فقیر داد، چون بیست درهم را گرفت گفت :
🤲الحَمْدُ لِلّهِ هَذا مِنْكَ وَحْدَكَ لاَ شَرِیكَ لَكَ.
« همه ی سپاس و ستایش ویژه ی خداست، خدا این عطا و بخشش از حضرت توست، تویی یگانه ای كه شریك و همتا نداری ».
حضرت صادق (علیه السلام) به او فرمود : صبر كن، پس پیراهن مبارك را از بدن
درآورده به او عطا كردند و فرمودند : این پیراهن را بپوش. چون پیراهن را پوشید، گفت :
🤲الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی كَسَانِی وَسَتَرَنِی یَا أَبا عَبداللّهِ اَو قَالَ جَزَاكَ اللّهُ خَیْراً.
« همه ی سپاس و ستایش ویژه ی خداست كه مرا لباس پوشانید، و عرضه داشت یا ابا عبداللّه، یا آن كه گفت : خدا تو را جزای خیر دهد ».
با همین دو كلمه ی كوتاه از آن حضرت سپاسگزاری كرد و بیرون رفت
📚انصاریان، شرح دعای کمیل، ص233
💠 @RoozieHalal 💠