از دزدی بادمجان تا ازدواج
شیخ علی طنطاوی تعریف میکند: یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام «مسجد جامع توبه» که مشهور است.
جوانی طالب علم، بسیار فقیر و مشهور به عزت نفس بود. او ساکن اتاقی در مسجد بود.
دو روز بر او گذشته بود و غذایی نخورده بود؛ توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است.
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست؛ بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
این مسجد در یکی از محلههای قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسبیده و پشت بامهای خانه ها به هم متصل بود به طوری که میشد از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید، دید چند زن در آن است، چشم خودش را پایین انداخت و دور شد. به خانه بعدی که رسید دید خالی است و بوی غذایی مطبوع از آن خانه میآمد. وقتی بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود و از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید. فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجانهای شکمپر (دلمهای) قرار دارد؛ یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد. گازی از آن گرفت، تا میخواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. با خودش گفت: پناه بر خدا، من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید. پشیمان شد، استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود، سراسیمه بازگشت.
وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد درحالیکه از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه میگوید.
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. زنی کاملا پوشیده پیش آمد و با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبتهایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت: تو متاهل هستی؟ جوان گفت: نه، شیخ گفت: نمیخواهی زن بگیری؟ جوان خاموش ماند، شیخ باز ادامه داد، به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان: پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم، چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت: این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشناست. کسی را ندارد، نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر و او را با خودش آورده؛ او اکنون در گوشهای از این مسجد نشسته. این زن خانه شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است؛ اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بد طینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ جوان گفت: بله
استاد رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش مثبت بود.
آنها به عقد یکدیگر درآمدند. عموی زن به او گفت: دست شوهرت را بگیر. سپس آن دو را به طرف خانه زن راهنمایی کرده و از آنان خداحافظی کرده و رفت.
زن و شوهر وقتی وارد خانه شدند، زن نقاب از چهرهاش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه شد. الله اکبر. این همان خانهایست که واردش شده بودم.
زن از او پرسید : چیزی برای خوردن میل داری؟
گفت: بله. پس سر دیگ را برداشت. نگاهی به درون آن انداخت و با تعجب گفت: عجیب است. چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش باز گفت.
زن گفت: این نتیجه امانتداری و تقوای توست. از خوردن بادمجان حرام خویشتنداری نمودی؛ اکنون خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را بر تو حلال نمود.
💠 @RoozieHalal 💠
💠آیت الله بهجت ره:
هرطور با نماز رفتار کنیم،
بازتاب آن را در زندگیمان خواهیم دید، در همه ابعاد.
آیت الله قاضی ره: اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می ماند.
#آیت_الله_بهجت_ره
💠 @RoozieHalal 💠
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فرمودند :
✍ در آخرالزمان برکت از سال و ماه و روز و هفته و ساعت برداشته میشود.هر سالی به قدرت یک ماه هر ماهی به قدر یک هفته، هر هفته ای به اندازه یک روز و هر روزی به قدر یک ساعت میگذرد. و در آن زمان سختیها بسیار شده و عمرها کوتاه میگردد.
📚( کنز العمال ، ج۱۴ ، ص۲۴۴)
💠 @RoozieHalal 💠
💠 قنوت دل
نماز شب، پاککننده گناهان
🔹 في قَولِ اللّهِ عَزَّوَ جَلَّ: «إِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ»،
قالَ: صَلاةُ المُؤمنِ بِاللَّیلِ تَذهَبُ بِما عَمِلَ مِن ذَنبٍ بِانَّهارِ؛
🔸 امام صادق علیهالسلام درباره این سخن خداوند متعال که «همانا خوبیها بدیها را از بین میبرد»، میفرماید:
نماز شب مؤمن، گناهی را که در روز مرتکب شده است، از بین میبرد.
🖇 کافی، ج ۳، ص ۲۶۶
#قنوت_دل
#نماز_شب
💠 @RoozieHalal 💠
نمونه انفاق امام علی(علیه السلام) - حجتالاسلام عالی.mp3
3.04M
🎬 نمونه انفاق امام علی علیه السلام
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#عالی
💠 @RoozieHalal 💠
May 11
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
🔰 امیرالمومنین على عليه السلام می فرمایند:
🔹این امت همواره در خیر و نیکی هستند، مادامی که لباس بیگانگان را نپوشند و طعام بیگانگان رانخورند.
📚(محاسن،ج 2،ص 440)
💠 @RoozieHalal 💠
🛑مهمانداری يكى از نشانههاى ايمان است
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: يكى از نشانههاى ايمان، خوش خلقى ومهمانى دادن است.
يكى از دلايلى كه بعضى از مهمان خوششان نمىآيد و مهماننواز نيستند،#ضعف_ايمان آنها است. اگر #ايمان انسان قوى باشد و يقين پيدا كند فرداىقيامتبراى مهماندارى چه #پاداشى در نظر گرفته شده است، تمام سعى وتلاش او در دنيا اين مىشود كه #مهماندارى كند.
🔆حكايت: كريمتر از حاتم طايى
🔅از حاتم طايى پرسيدند: آيا از خود كريمتر ديدهاى؟
🔅گفت: آرى، روزى در باديه مىرفتم، به خيمهاى رسيدم. پيرزنى در آن بودو بزى در پس خيمه بسته بودند. وقتى به آنجا رسيدم، زال پيش من دويد ومرا خدمت كرد و عنان شتر مرا گرفت تا فرود آمدم.
🔅بعد از چند لحظهاى پسر او هم آمد و با بشاشتى هر چه تمامتر از حالمن سؤال كرد.
🔅زن به پسرش گفت: برخيز و به مصالح مهمان قيام نماى و وسايل پذيرايىرا آماده كن و آن بز را ذبح و طعام درست كن. پسر گفت: اول بروم از صحراهيزم بياورم؟
🔅زن گفت: تا تو به صحرا بروى و هيزم آورى، دير مىشود. مهمان راگرسنه داشتن از مروت دور بود!
🔅پس دو نيزه داشت. هر دو را شكست و آن بز راكباب كرد و نزد من آورد.
چون تفحص از حال آنان كردم، جز آن بز چيز ديگرى نداشتند و آن راايثار من كردند.
🔅از زن پرسيدم: مىدانى من كيستم؟
زن گفت: نه، نمىدانم شما چه كسى هستيد.
🔅گفتم: من حاتمم. بايد به قبيله ما بيايى. در حق شما تكليفى واجب دارم وبايد حق اين ضيافت را بگزارم.
🔅زن گفت: ما جزا بر مهمانى نستانيم و نان به بها نفروشيم. و از من هيچقبول نكردند و من دانستم كه ايشان از من كريمترند.
💠 @RoozieHalal 💠