#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ابالفضل العباس علیهالسلام میبیند که اطفال و بچهها شکمهایشان را بروی مشکهای نَمدار گذاشتهاند…
در نقلها آمده است:
🥀 خیمهای مخصوص مشک های آب بود، حضرت عباس علیه السلام داخل آن خیمه شد و دید که اطفال حرم ، آن مشک های خالی ولی نَمدار را برداشته و شکم های خود را بر آن ها می گذارند تا از عطش آن ها کاسته شود.
🥀 به آن ها فرمود: اکنون میروم و برای شما آب میآورم!
🔖 در نقلی دیگر آمده است:
🥀 چون حضرت عباس علیهالسلام ، ناله طفلان را شنید، مشک را برداشت و به آن ها فرمود: این قدر گریه نکنید بلکه دعا کنید من به سلامت برگشته و آب برای شما بیاورم.
🥀 پس آن طفل ها دست بلند کرده و عرض کردند: بارالها! عموی مان عباس را صحیح و سالم به ما برسان که ما از تشنگی هلاک شدیم و جگر ما از عطش کباب شد...
📚تذکرة الشهداء ج١ ص۵٨٨
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس ج١ ص٢١١
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸الان آمدید و سر مرا به دامن گرفتید … ساعتی دیگر چه کسی هست سر شما را از روی خاک بردارد …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام در علقمه سر ابالفضل العباس علیهالسلام را به دامن گرفت، مشاهده نمود که برادر گریه میکند!
🥀 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه فرمود: ایبرادر! چرا گریه میکنی؟ ابالفضل العباس علیهالسلام عرض کرد:
🥀 آقا جان! گریه من از برای این است که در وقت جان دادن من آمدید و سرم را به دامان گرفتید؛ اما یک ساعت دیگر سر شما را که به دامان میگیرد؟!
📚ریاض القدس ج۴ ص۵۱
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
.•.💔🏴.•.
ماخودمونصدقهخورحضرتهستیم
ولیامشببراکهقلبوروحروان
حضرتحجةارواحنافداهتوفشاره
#صدقه کناربزاریم"
پستشبِعاشوراء
#باحالمناسبمشاهدهشود
قُتِلجَدّیمَکروبا
#حاجسیدعلیآقاصادقی
#کربلایی_یاسر_سعادتخواه
#مصیبت_وداع
🩸به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند و بر آنها بوسه میزدند...
در نقلها آمده است:
📋 فأرادَ عليه السّلامُ أن يَخرُجَ مِنَ الْخَيمَةِ، فَلَصِقَتْ به زينبُ ...
▪️سیدالشهداء سلاماللهعلیه خواست از خیمه بیرون بیاید، حضرت زینب سلاماللهعلیها خود را به او رساند.
📋 ... فَجَعَلَتْ تُقَبِّلُ يَدَيْهِ و رِجْلَيْهِ، و أحَطنَ به سائِرُ النِّسوانِ، يُقَبِّلنَ يَدَهُ و رِجلَهُ
▪️ زینب کبری سلاماللّهعلیها خود را به روی دست و پای سیدالشهداء علیهالسلام انداخت و آنها را میبوسید؛ بقیه زنان نیز آمدند و دور او را گرفته بودند و دست و پایش را میبوسیدند.
📚اسرار الشهادة ص۴۱۲
📚معالی السبطین ج۲ ص۲۵
#مصیبت_وداع
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
🩸ای دخترم! با اشکهایت قلبم را آتش مزن...
در نقلها آمده است:
🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیهالسلام آماده رفتن به میدان شدند و بر روی ذوالجناح قرار گرفتند،
📋 فأقْبَلَتْ سکینَةُ و هِیَ صارِخَةٌ و کانَ یُحِبُّها حُبّاً شَدیداً فَضَمَّها إلیٰ صَدرِهِ و مَسَحَ دُموعَها بِکُمِّهِ
▪️در اینجا بود که حضرت سکینه سلاماللهعلیها جلو آمد و فریادی کشید.
سیدالشهداء علیهالسّلام او را بسیار دوست داشتند؛ پس او را به سینه اش چسباند و با آستینش اشکهایش را پاک کرد...
🥀 سپس به ایشان فرمود:
📋 سَیَطولُ بَعدِی یا سکینَةُ فَاعْلَمی
مِنکِ الْبُکاءُ إذا الْحَمامُ دِهانِی
▪️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.
📋 لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً
ما دامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانِی
▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.
📋 فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولَیٰ بِالَّذی
تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ
▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری برای گریستن.
📚المناقب،ابن شهرآشوب، ج۴ ص۱۰۹
📚المنتخب ج۲ ص۴۵۰
📚الدمعة الساکبة ج۴ ص۳۳۷
📚نفس المهموم ص۳۴۶