eitaa logo
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
836 دنبال‌کننده
392 عکس
214 ویدیو
8 فایل
< #روضـــه_مخـدراتـــﷻ 🇮🇷🇮🇶 قالَ الصّادِق "علیه‌السلام" التقيه دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّة لَهْ °نݜـــــ↓↓ـــر° - #ڪلیپ🎥 - #اســتورے📱 - #متـــن📄 - #عڪس📸 - #مداحــے🎧 🌐https://harfeto.timefriend.net/17500547483378
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"" بیستم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(جلّ ذاتهم) به منزلگاه "شُقوق" رسیدند. در این منزلگاه سیدالشهدا(جلّ مقامه) با مردى از اهل کوفه برخورد که از کوفه مى‌‌آمد. امام اوضاع‌ را از او پرسید و آن مرد هم گفت مردم کوفه بر ضد تو اجتماع کرده‌اند حضرت وقتى شنید، اشعارى خواند با این معنی: اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، خانه پاداش الهى، برتر و بهتر است. @Qatlegah 📜 مقتل الحسین، مقرّم، صفحه۲۱۱
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"" بیست و یکم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "زَرود" رسیدند. در این منزل امام حسین‌(علیه‌السّلام) به زهیر بن قین(علیه‌السّلام) برخورد و او را به همراهى‌ و یارى خویش فراخواند. او هم پذیرفت و به کاروان و یاران امام پیوست و به کربلاء آمد و شهید شد. برخی می‌گویند خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه(علیهم‌السّلام) اینجا به حضرت رسید از دو نفر از طایفه بنى اسد که عازم حج بودند و از کوفه مى‌آمدند. حضرت بر آن دو شهید رحمت فرستاد و گریست، بنى هاشم هم گریستند، عبدالله بن سلیم و منذر بن مشمعل اسدی به امام عرض کردند: ای پسر رسول خدا تو را به خدا قسم می‌دهیم از همینجا برگرد، یقینا تو در کوفه یاری نداری. فرزندان و خانواده عقیل برخواستند و گفتند: ما جایی نمی رویم تا این که خونمان ریخته شود، امام حسین نگاهی به آنها کرد و فرمود: زندگی بعد از مسلم و هانی دیگر لطفی ندارد. شب همان‌جا ماندند صبح، آب زیادى برداشته و به سوى ثعلبیه حرکت کردند. بعد از شنیدن خبرشهادت مسلم، سیصد و پنجاه نفر از کاروان حسینی از سمتِ چپ و راست متفرق شدند‌ .. @Qatlegah 📜 مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۰۸الی۲۱۶ لهوف علی قتل الطفوف، صفحه۴۱
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"" بیست و دوم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "ثَعلبیه" رسیدند. در اینجا حضرت اباعبدالله(سلام‌الله‌علیه) خوابی دید و سپس آیه استرجاع را جاری کرد و از شهادت خود و همراهانش خبر داد. شاهزاده علی اکبر(سلام‌الله‌علیه) فرمود: ((پس باکی از مرگ در راه حق نداریم!)) در همین منزلگاه بود که جوانی نصرانى به نام (وهب) همراه مادرش(قمر) و همسرش(هانیه) به خدمت امام رسیدند و مسلمان شدند و به کربلاء رفتند. @Qatlegah 📜 معالى السبطین، جلد۱، ص۲۸۶. ریاحین الشریعه، جلد۳، صفحه۳۰۰. الفتوح، جلد۵، صفحه۷۰ اعیان الشیعه، جلد۸، صفحه۲۰۶
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"" بیست و سوم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "زباله" رسیدند. امام حسین(علیه‌السّلام) در راه کوفه در این منزلگاه توقف نمود و همانجا خبر شهادت سفیران خود جناب (‌عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر) را شنید و بسیار اندوهگین شد، چون پس از مسلم و هانی خبر شهادت عبدالله و قیس به امام حسین رسید اشک در دیده گردانید و گفت: "بارخدایا برای ما و شیعیان ما مقامی کریم قرار ده و میان ما و آنان در قرارگاه رحمتت جمع فرما" سپس بیعت‌ خویش را از همراهان برداشت و فرمود: هر کس مى‌خواهد، برگردد. @Qatlegah 📜 نفس المهموم، صفحه۱۱۵ بحارالانوارشریف،جلد۴۴،صفحه۳۷۳ کامل ابن اثیر، جلد۴، صفحع۱۷ مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۱۳؛
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"" بیست و پنجم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "بطن عقبه" رسیدند. وقتی کاروان به منزلگاه بطن عقبه رسید امام حسین(علیه‌السّلام) به اصحابش فرمود: من در این سفر کشته خواهم شد، در خواب دیدم که تعدادی سگ بدن مرا می‌درند و بدترین آنها سگی بود که سیاه و سفید بود و مرا بیشتر آزارم می‌داد سپس فرمود: آنها تا خون مرا نریزند، دست از سر من برنخواهند داشت، وقتی این کار را کردند، خدا کسی را بر آنها مسلّط خواهد کرد که آنها را به پست ترین گروه، در میان امت‌ها تبدیل خواهد کرد @Qatlegah 📜 مقتل الحسين مقرم، صفحع۲۱۹ تاریخ طبری، جلد۶، صفحه۲۲۶ کامل الزیارات، صفحه۷۵
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
" " بیست و ششم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "شراف" رسیدند. حرّ ریاحی با هزار سرباز نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آمدند. ابن زیاد آنها را فرستاده بود تا حضرت را یا به کوفه بیاورند یا اگر قصد بازگشت دارد مانع رفتنش به طرف مدینه شوند. حرّ بن یزید ریاحی و سربازانش در همین مکان با امام برخورد کردند و آن حضرت دستور داد حرّ و سپاه او و حتى اسبانشان را سیراب کنند که از راه رسیده بودند و بى‌تاب عطش بودند. برخی این دیدار را در بیست و هفتم ذی الحجه در ذو حُسَم می‌دانند‌. @Qatlegah 📜 مقتل الحسین، مقرم، ص ۲۱۵. ارشاد، جلد۲، صفحه۷۰. مقتل خوارزمی، جلد۱، صفحه۲۳۰.
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
" " بیست و هشتم ذی الحجه سال شصت هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به منزلگاه "عُذَیب الهجانات" رسیدند. در منزلگاه عذیب چهار اسب سوار به کاروان حسینی رسیدند، آن چهار نفر عمر بن خالد صیداوی و غلامش سعد، مجمع بن عبدالله مذحجی، و نافع بن هلال بودند. یک راهنما نیز به نام طرماح بن عدی طائی، آنها را همراهی می‌کرد. طرماح، به حضرت عرض کرد: پیش از این که از کوفه خارج شوم عده زیادی را دیدم که در یک جا، جمع شده بودند، پرسیدم کیستند؟ گفتند این ها را برای تبلیغ و نشان دادن به مردم این جا جمع کرده اند که میخواهند به جنگ حسین بروند نافع بن هلال و همراهانش با کاروان رفتند و طرماح با اجازه امام به سوی خانواده‌اش رفت تا آذوقه‌ای به آنان برساند و اما هنگامی که برگشت، در همین منزلگاه خبر شهادت حضرت سیدالشهداء را شنید. @Qatlegah 📜 کامل ابن اثیر جلد۴ صفحه۵۰ مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۷۷ مقتل خوارزمی، جلر۱، صفحه۲۳ نفس المهموم، صفحه۱۵۳
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
" " دوّم محرم الحرام سال شصت و یک هجری قمری کاروان حسینی(علیهم‌السّلام) به سرزمین "کَربلاء" رسیدند امام حسين(عليه‌السّلام) پرسيد: نام اين زمين چيست؟ گفته شد: كربلا فرمود:خدايا پناه مى‏برم به تو از اندوه‏ و بلا. سپس فرمود:اينجا محل اندوه و بلا است فرود آييد، در همين جا فرود آييد، سوگند به خدا همين جا جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همين جا اهل بيت من به اسيرى برده می‌شوند. جدّم رسول‌الله‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به من چنين خبر داده است @Qatlegah📜 الارشاد، جلد۲، صفحه۸۴. مثیر الاحزان، صفحه۴۹. مقتل الحسین، جلد۱، صفحه۳۳۷. لهوف،صفحه۸۰و۸۱.