هدایت شده از ۵۹
💠فضائل الکاظم سلام الله علیه
🔶قَالَ بَدْرٌ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ، إِذِ اِسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ رَجُلٌ خُرَاسَانِيٌّ فَكَلَّمَهُ بِكَلاَمٍ لَمْ أَسْمَعْ بِمِثْلِهِ، كَأَنَّهُ كَلاَمُ اَلطَّيْرِ. قَالَ إِسْحَاقُ : فَأَجَابَهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْكَلاَمِ وَ بِلُغَتِهِ، إِلَى أَنْ قَضَى وَطَرَهُ مِنْ مَسَائِلِهِ وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ، فَقُلْتُ: مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْكَلاَمِ! قَالَ: «هَذَا كَلاَمُ قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ اَلصِّينِ ، وَ لَيْسَ كُلُّ كَلاَمِ أَهْلِ اَلصِّينِ مِثْلَهُ ثُمَّ إِنَّهُ تَعَّجَبَ مِنْ كَلاَمِي بِلُغَتِهِ» فَقُلْتُ: هُوَ مَوْضِعُ اَلتَّعَجُّبِ. قَالَ: «أُخْبِرُكَ بِمَا هُوَ أَعْجَبُ مِنْهُ، إِنَّ اَلْإِمَامَ يَعْلَمُ مَنْطِقَ اَلطَّيْرِ وَ مَنْطِقَ كُلِّ ذِي رُوحٍ خَلَقَهُ اَللَّهُ، وَ مَا يَخْفَى عَلَى اَلْإِمَامِ شَيْءٌ».
🔷بدر، غلام امام رضا سلام الله علیه مىگويد : اسحاق بن عمار خدمت حضرت امام موسى بن جعفر سلام الله علیهما رسيد و نشست. در اين هنگام مردى خراسانى اجازه خواست پس به كلامى تكلم كرد كه مثل آن را (هرگز) نشنیده بودم، گویا که صدای پرندگان بود! اسحاق گفت : پس امام علیه السلام همه را با زبان خودش پاسخ داد تا اينكه سؤالاتش تمام شد و از نزد ايشان رفت. عرض كردم : تا به حال اين گونه سخن گفتن را از شما نشنيده بودم. فرمود: اين زبان عدّهاى از مردم چين است. و همه آنها به يك زبان حرف نمىزنند.(چینی ها لهجه های مختلف دارند) آيا تعجب مىكنى از صحبت كردن من به زبان آنها؟ گفتم: آرى آقا، جاى تعجب هم دارد. فرمود : شگفت انگيزتر از آن را به تو خبر دهم و آن اين است كه امام و حجت خدا، زبان پرندگان و نطق هر ذى روحى را مىداند و چيزى بر او مخفى نيست .
📝الثاقب في المناقب، ج ۱، ص ۴۶۲
📝کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۴۷
📝الخرائج و الجرائح ج ۱، ص ۳۱۳
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و یکم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "زَرود" رسیدند.
در این منزل امام حسین(علیهالسّلام) به
زهیر بن قین(علیهالسّلام) برخورد و او را
به همراهى و یارى خویش فراخواند.
او هم پذیرفت و به کاروان و یاران امام
پیوست و به کربلاء آمد و شهید شد.
برخی میگویند خبر شهادت مسلم بن عقیل
و هانى بن عروه(علیهمالسّلام) اینجا به
حضرت رسید از دو نفر از طایفه بنى اسد
که عازم حج بودند و از کوفه مىآمدند.
حضرت بر آن دو شهید رحمت فرستاد و
گریست، بنى هاشم هم گریستند،
عبدالله بن سلیم و منذر بن مشمعل اسدی
به امام عرض کردند: ای پسر رسول خدا
تو را به خدا قسم میدهیم از همینجا برگرد،
یقینا تو در کوفه یاری نداری.
فرزندان و خانواده عقیل برخواستند
و گفتند: ما جایی نمی رویم تا این که
خونمان ریخته شود، امام حسین نگاهی
به آنها کرد و فرمود: زندگی بعد از مسلم
و هانی دیگر لطفی ندارد.
شب همانجا ماندند صبح، آب زیادى
برداشته و به سوى ثعلبیه حرکت کردند.
بعد از شنیدن خبرشهادت مسلم،
سیصد و پنجاه نفر از کاروان حسینی
از سمتِ چپ و راست متفرق شدند ..
@Qatlegah 📜
مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۰۸الی۲۱۶
لهوف علی قتل الطفوف، صفحه۴۱
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#معارف_حسینی
🩸برپایی مجالس روضه، خواب را از چشمِ دلسوختگان سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه»، ربوده است...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خبر شهادت سیدالشهداء علیهالسلام را به حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها داد، آن بانوی مکرّمه فرمود:
📋 یا أبَتاه! ومَن یَنوحُ علیه و یَبکي علی مُصیبتِه و یُقیمُ عزائَه و یَحزُنُ علی رَزیّتِه و بَلواه؟
▪️ای پدرجان! در آن زمان چه کسی بر او گریه و زاری میکند؟ چه کسی در مصیبت او به ماتم نشسته و عزاداری میکند؟
🥀 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
📋اِعلَمي یا فاطمةُ، أنّ اللهَ تعالی یُنشِئُ شیعةً کِراماً طاهرینَ مُطهَّرینَ مِن أمّةِ أبیکِ وشیعةِ بعلِکِ یُقیمونَ عزائَه و یَسهَرونَ لیلَهم في مراثیه و تَذکّرِ مصیبتِه
▪️ای فاطمه جان! بدان خدای متعال، شیعیان پاک و پاکنژادی را از امّت پدر و پیروان همسرت علی علیهالسلام خلق میکند که بر حسین تو اقامه عزاء میکنند؛شبها بیدار میمانند و به عزاداری و مرثیهسرایی مشغول میشوند؛
📋 و یَترُکونَ البَیعَ والشِّریٰ عندَ إقامةِ عزائِه لا یَشغُلُهم عن ذکرِ مراثیه شاغلٌ ولا یمنَعُهم مانعٌ في کلِّ وقتٍ و زمانٍ
▪️در وقت اقامه عزاء، خرید و فروش را کنار میگذارند؛هیچ امر دیگری آنان را مشغول از عزاداری نمیکند؛ هیچ کس نمیتواند مانع ایشان از برپایی عزا شود.
📋 و یُنفِقونَ أموالَهم و یُتعِبونَ أرواحَهم وأبدانَهم لزیارةِ قبرِه
▪️آنها اموالشان را در این راه خرج میکنند و بدنها و جانهایشان را در راه زیارت قبر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام به سختی میاندازند.
📚 بحرالمصائب ج۱ ص۳۷۲
📚 تظلّم الزهرا سلاماللهعلیها،ص۷۴
✍ روزی که جسم و جانِ مرا آفریدهاند
با عشقِ سیدالشهدا آفریدهاند
دارم یقین که گریه کنانِ حسین را
با خاک های کرب و بلا آفریدهاند
وقتی قرار شد که عزادارتان شویم
ما را بدونِ چون و چرا آفریدهاند
ما را برای سینه زدن خلق کردهاند
ما را بـرای بـزمِ عزا آفریدهاند
از گریه های دم به دمم حدس میزنم
با گریه، چشمهای مرا آفریدهاند
در کـنجِ یک حـسینیه در شـهرِ آسمان
مدّاح و روضه خوانِ تو را آفریدهاند
از خاکِ خون گرفتهی گودالِ قتلگاه
بـر دردهای شیـعه دوا آفریدهاند
ما را به دست های کریمت سپردهاند
آری بـرای شاه ، گدا آفریدهاند
@Maghaatel
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و دوم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "ثَعلبیه" رسیدند.
در اینجا حضرت اباعبدالله(سلاماللهعلیه)
خوابی دید و سپس آیه استرجاع را جاری
کرد و از شهادت خود و همراهانش خبر داد.
شاهزاده علی اکبر(سلاماللهعلیه) فرمود:
((پس باکی از مرگ در راه حق نداریم!))
در همین منزلگاه بود که جوانی نصرانى
به نام (وهب) همراه مادرش(قمر) و
همسرش(هانیه) به خدمت امام رسیدند
و مسلمان شدند و به کربلاء رفتند.
@Qatlegah 📜
معالى السبطین، جلد۱، ص۲۸۶.
ریاحین الشریعه، جلد۳، صفحه۳۰۰.
الفتوح، جلد۵، صفحه۷۰
اعیان الشیعه، جلد۸، صفحه۲۰۶
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
..😭💔..
آجرک لله یا بقیهالله ارواحنافداه...
۲۳ذی الحجه سالروز استشهاد حضرات
محمد و ابراهیم بن مسلم ابن عقیل علیه السلام
به پیشگاه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت و تعزیت عرض میداریم
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
بیست و سوم ذی الحجه سال
شصت و یک هجری قمری شهادت
ابراهیم و محمد #فرزندان_مسلم🏴
مادر این دو فرزند را یکی از دختران
جعفر طیّار(علیهالسّلام) نقل کرده اند.
پس از شهادت اباعبداللهالحسین(علیهالسّلام)
سیدنا محمد و سیدنا ابراهیم فرزندان مسلم
بن عقیل(علیهمالسّلام) اسیر شدند ...
آنها را به دستور ابن زیاد در کوفه زندانی
کردند. این دو نوجوان یک سال در زندان
بودند. سپس با کمک مَشکور پیرمرد زندانبان
که هوادار اهل بیت(علیهمالسّلام)بود،
شبانه از زندان گریختند ...
شب را به خانه زنی پناه بردند که شوهرش
سپاه ابن زیاد سیاه لشکر بود.
صاحبخانه وقتی متوجه آنان شد چند مرتبه
قصد شهادت آن دو نمود ولی آخر آن ها را کنار فُرات برد، لب تشنه سر از تنشان جدا
نمود و پیکرشان را در فرات افکند و سرهای
آن دو را برای دریافت جایزه، نزد ابن زیاد
ملعون برد. در چهار فرسنگی کربِلاء
در نزدیکی شهری به نام مُسَیِّب آرامگاهی
است منتصب به این حضرات معصومین
(علیهما السّلام و صلواة الله)
@Qatlegah 📜
منابع؛
بحارالأنوار، جلد۴۵، صفحه۱۰۰تا۱۰۷
مقتل الحسین، جلد۲ ، صفحه۵۶تا۵۸
تاریخ طبری، جلد۵، صفحه۳۹۳
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
اَلسَّلامُ عَلَيكُما أيها الطِفلَین الذَبيحَین
مِن نَسلِ إسماعیِل 🏴
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و سوم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "زباله" رسیدند.
امام حسین(علیهالسّلام) در راه کوفه در
این منزلگاه توقف نمود و همانجا خبر
شهادت سفیران خود جناب
(عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر)
را شنید و بسیار اندوهگین شد،
چون پس از مسلم و هانی خبر شهادت
عبدالله و قیس به امام حسین رسید
اشک در دیده گردانید و گفت:
"بارخدایا برای ما و شیعیان ما مقامی
کریم قرار ده و میان ما و آنان در قرارگاه
رحمتت جمع فرما" سپس
بیعت خویش را از همراهان برداشت
و فرمود: هر کس مىخواهد، برگردد.
@Qatlegah 📜
نفس المهموم، صفحه۱۱۵
بحارالانوارشریف،جلد۴۴،صفحه۳۷۳
کامل ابن اثیر، جلد۴، صفحع۱۷
مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۱۳؛
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و پنجم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "بطن عقبه" رسیدند.
وقتی کاروان به منزلگاه بطن عقبه رسید
امام حسین(علیهالسّلام) به اصحابش فرمود:
من در این سفر کشته خواهم شد،
در خواب دیدم که تعدادی سگ بدن مرا
میدرند و بدترین آنها سگی بود که سیاه
و سفید بود و مرا بیشتر آزارم میداد
سپس فرمود: آنها تا خون مرا نریزند،
دست از سر من برنخواهند داشت، وقتی
این کار را کردند، خدا کسی را بر آنها
مسلّط خواهد کرد که آنها را به پست ترین
گروه، در میان امتها تبدیل خواهد کرد
@Qatlegah 📜
مقتل الحسين مقرم، صفحع۲۱۹
تاریخ طبری، جلد۶، صفحه۲۲۶
کامل الزیارات، صفحه۷۵