هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و دوم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "ثَعلبیه" رسیدند.
در اینجا حضرت اباعبدالله(سلاماللهعلیه)
خوابی دید و سپس آیه استرجاع را جاری
کرد و از شهادت خود و همراهانش خبر داد.
شاهزاده علی اکبر(سلاماللهعلیه) فرمود:
((پس باکی از مرگ در راه حق نداریم!))
در همین منزلگاه بود که جوانی نصرانى
به نام (وهب) همراه مادرش(قمر) و
همسرش(هانیه) به خدمت امام رسیدند
و مسلمان شدند و به کربلاء رفتند.
@Qatlegah 📜
معالى السبطین، جلد۱، ص۲۸۶.
ریاحین الشریعه، جلد۳، صفحه۳۰۰.
الفتوح، جلد۵، صفحه۷۰
اعیان الشیعه، جلد۸، صفحه۲۰۶
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
..😭💔..
آجرک لله یا بقیهالله ارواحنافداه...
۲۳ذی الحجه سالروز استشهاد حضرات
محمد و ابراهیم بن مسلم ابن عقیل علیه السلام
به پیشگاه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت و تعزیت عرض میداریم
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
بیست و سوم ذی الحجه سال
شصت و یک هجری قمری شهادت
ابراهیم و محمد #فرزندان_مسلم🏴
مادر این دو فرزند را یکی از دختران
جعفر طیّار(علیهالسّلام) نقل کرده اند.
پس از شهادت اباعبداللهالحسین(علیهالسّلام)
سیدنا محمد و سیدنا ابراهیم فرزندان مسلم
بن عقیل(علیهمالسّلام) اسیر شدند ...
آنها را به دستور ابن زیاد در کوفه زندانی
کردند. این دو نوجوان یک سال در زندان
بودند. سپس با کمک مَشکور پیرمرد زندانبان
که هوادار اهل بیت(علیهمالسّلام)بود،
شبانه از زندان گریختند ...
شب را به خانه زنی پناه بردند که شوهرش
سپاه ابن زیاد سیاه لشکر بود.
صاحبخانه وقتی متوجه آنان شد چند مرتبه
قصد شهادت آن دو نمود ولی آخر آن ها را کنار فُرات برد، لب تشنه سر از تنشان جدا
نمود و پیکرشان را در فرات افکند و سرهای
آن دو را برای دریافت جایزه، نزد ابن زیاد
ملعون برد. در چهار فرسنگی کربِلاء
در نزدیکی شهری به نام مُسَیِّب آرامگاهی
است منتصب به این حضرات معصومین
(علیهما السّلام و صلواة الله)
@Qatlegah 📜
منابع؛
بحارالأنوار، جلد۴۵، صفحه۱۰۰تا۱۰۷
مقتل الحسین، جلد۲ ، صفحه۵۶تا۵۸
تاریخ طبری، جلد۵، صفحه۳۹۳
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
اَلسَّلامُ عَلَيكُما أيها الطِفلَین الذَبيحَین
مِن نَسلِ إسماعیِل 🏴
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و سوم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "زباله" رسیدند.
امام حسین(علیهالسّلام) در راه کوفه در
این منزلگاه توقف نمود و همانجا خبر
شهادت سفیران خود جناب
(عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر)
را شنید و بسیار اندوهگین شد،
چون پس از مسلم و هانی خبر شهادت
عبدالله و قیس به امام حسین رسید
اشک در دیده گردانید و گفت:
"بارخدایا برای ما و شیعیان ما مقامی
کریم قرار ده و میان ما و آنان در قرارگاه
رحمتت جمع فرما" سپس
بیعت خویش را از همراهان برداشت
و فرمود: هر کس مىخواهد، برگردد.
@Qatlegah 📜
نفس المهموم، صفحه۱۱۵
بحارالانوارشریف،جلد۴۴،صفحه۳۷۳
کامل ابن اثیر، جلد۴، صفحع۱۷
مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۱۳؛
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"#منزلگاهان_کاروان"
بیست و پنجم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "بطن عقبه" رسیدند.
وقتی کاروان به منزلگاه بطن عقبه رسید
امام حسین(علیهالسّلام) به اصحابش فرمود:
من در این سفر کشته خواهم شد،
در خواب دیدم که تعدادی سگ بدن مرا
میدرند و بدترین آنها سگی بود که سیاه
و سفید بود و مرا بیشتر آزارم میداد
سپس فرمود: آنها تا خون مرا نریزند،
دست از سر من برنخواهند داشت، وقتی
این کار را کردند، خدا کسی را بر آنها
مسلّط خواهد کرد که آنها را به پست ترین
گروه، در میان امتها تبدیل خواهد کرد
@Qatlegah 📜
مقتل الحسين مقرم، صفحع۲۱۹
تاریخ طبری، جلد۶، صفحه۲۲۶
کامل الزیارات، صفحه۷۵
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
" #منزلگاهان_کاروان "
بیست و ششم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "شراف" رسیدند.
حرّ ریاحی با هزار سرباز نزد امام حسین
(علیهالسّلام) آمدند. ابن زیاد آنها را فرستاده
بود تا حضرت را یا به کوفه بیاورند یا اگر
قصد بازگشت دارد مانع رفتنش به طرف
مدینه شوند.
حرّ بن یزید ریاحی و سربازانش در همین
مکان با امام برخورد کردند و آن حضرت
دستور داد حرّ و سپاه او و حتى اسبانشان
را سیراب کنند که از راه رسیده بودند و
بىتاب عطش بودند.
برخی این دیدار را در بیست و هفتم
ذی الحجه در ذو حُسَم میدانند.
@Qatlegah 📜
مقتل الحسین، مقرم، ص ۲۱۵.
ارشاد، جلد۲، صفحه۷۰.
مقتل خوارزمی، جلد۱، صفحه۲۳۰.
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
" #منزلگاهان_کاروان "
بیست و هشتم ذی الحجه سال شصت
هجری قمری کاروان حسینی(علیهمالسّلام)
به منزلگاه "عُذَیب الهجانات" رسیدند.
در منزلگاه عذیب چهار اسب سوار به
کاروان حسینی رسیدند، آن چهار نفر
عمر بن خالد صیداوی و غلامش سعد،
مجمع بن عبدالله مذحجی، و نافع بن
هلال بودند. یک راهنما نیز به نام طرماح
بن عدی طائی، آنها را همراهی میکرد.
طرماح، به حضرت عرض کرد:
پیش از این که از کوفه خارج شوم
عده زیادی را دیدم که در یک جا،
جمع شده بودند، پرسیدم کیستند؟
گفتند این ها را برای تبلیغ و نشان
دادن به مردم این جا جمع کرده اند
که میخواهند به جنگ حسین بروند
نافع بن هلال و همراهانش با کاروان
رفتند و طرماح با اجازه امام به سوی
خانوادهاش رفت تا آذوقهای به آنان
برساند و اما هنگامی که برگشت،
در همین منزلگاه خبر شهادت حضرت
سیدالشهداء را شنید.
@Qatlegah 📜
کامل ابن اثیر جلد۴ صفحه۵۰
مقتل الحسین، مقرم، صفحه۲۷۷
مقتل خوارزمی، جلر۱، صفحه۲۳
نفس المهموم، صفحه۱۵۳