#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیهالسلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…»
در نقلها آمده است:
📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ
▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیهالسلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیهالسلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن.
🔖 "مقتل الحسين علیهالسلام" بحرالعلوم اضافه میکند:
📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء
▪️قلب سیدالشهداء علیهالسلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان میداد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود:
📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ
▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت میشد به او نظر میکردیم.
📚لهوف ص١۶٣
📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸سیدالشهداء صلواتاللهعلیه در حالی از علقمه به خیمهها برمیگشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک میکرد ...
در نقلها آمده است:
📋 رَجَعَ الحُسينُ علیهالسلام إلى المُخَيَّم مُنكسراً حَزينًا باكيًا يُكفِّفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمهها برمیگشت؛ (برای اینکه اهل حرم سیلاب اشک چشمانش را نبینند) با آستین لباسش،اشک چشمانش را پاک میکرد.
📋 و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه
▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمهها نزدیک شدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ص۳۳۹
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ابالفضل العباس علیهالسلام میبیند که اطفال و بچهها شکمهایشان را بروی مشکهای نَمدار گذاشتهاند…
در نقلها آمده است:
🥀 خیمهای مخصوص مشک های آب بود، حضرت عباس علیه السلام داخل آن خیمه شد و دید که اطفال حرم ، آن مشک های خالی ولی نَمدار را برداشته و شکم های خود را بر آن ها می گذارند تا از عطش آن ها کاسته شود.
🥀 به آن ها فرمود: اکنون میروم و برای شما آب میآورم!
🔖 در نقلی دیگر آمده است:
🥀 چون حضرت عباس علیهالسلام ، ناله طفلان را شنید، مشک را برداشت و به آن ها فرمود: این قدر گریه نکنید بلکه دعا کنید من به سلامت برگشته و آب برای شما بیاورم.
🥀 پس آن طفل ها دست بلند کرده و عرض کردند: بارالها! عموی مان عباس را صحیح و سالم به ما برسان که ما از تشنگی هلاک شدیم و جگر ما از عطش کباب شد...
📚تذکرة الشهداء ج١ ص۵٨٨
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس ج١ ص٢١١
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸الان آمدید و سر مرا به دامن گرفتید … ساعتی دیگر چه کسی هست سر شما را از روی خاک بردارد …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام در علقمه سر ابالفضل العباس علیهالسلام را به دامن گرفت، مشاهده نمود که برادر گریه میکند!
🥀 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه فرمود: ایبرادر! چرا گریه میکنی؟ ابالفضل العباس علیهالسلام عرض کرد:
🥀 آقا جان! گریه من از برای این است که در وقت جان دادن من آمدید و سرم را به دامان گرفتید؛ اما یک ساعت دیگر سر شما را که به دامان میگیرد؟!
📚ریاض القدس ج۴ ص۵۱
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
.•.💔🏴.•.
ماخودمونصدقهخورحضرتهستیم
ولیامشببراکهقلبوروحروان
حضرتحجةارواحنافداهتوفشاره
#صدقه کناربزاریم"
پستشبِعاشوراء
#باحالمناسبمشاهدهشود
قُتِلجَدّیمَکروبا
#حاجسیدعلیآقاصادقی
#کربلایی_یاسر_سعادتخواه