eitaa logo
هندوستان
926 دنبال‌کننده
71 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
یکی از صنایع زیبا و رایج در شعر فارسی خصوصا در بین شاعران سبک هندی اسلوب معادله یا مدّعا مثل میباشد اسلوب معادله این است که دو مصراع یکی شامل یک ادعا هست و مصراع بعدی مثالی هست که در حکم دلیل آن مدعایی است که در مصراع دیگر آمده دو مصراع در ظاهر هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارد اما وقتی به دو مصراع خوب دقت کنیم در می یابیم که یک مصراع در حکم دلیلی شاعرانه یا مصداقی برای مصراع دیگر است تا جایی که می توان جای دو مصراع را عوض کرد و میان آن ها علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی نیز بر پایه ی تشبیه استوار است . مثال ۱ : عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود مثال ۲ : اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست اشک کباب موجب طغیان آتش است مثال ۳ : کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گلچین ز گلشن خار می ماند به جا مثال ۴ : در گشاد کار خود مشکل گشایان عاجزند شانه نتواند گشودن طرّه شمشاد را @anjoman_matla
دعوی دانش بود صائب به نادانی دلیل هر که نادان می شمارد خویش را داناترست @SAEB_TABRIZ
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : مِن كفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ :إغاثَةُ المَلهوفِ ، والتَّنفيسُ عنِ المَكروبِ امام على عليه السلام : رسيدن به فرياد ستمديده و زدودن غم اندوهناك از كفّاره هاى گناهان بزرگ است . . به دامان تو از صحرای محشر گرد ننشیند اگر افشانده ای گردی ز دلهای غمین اینجا @SAEB_TABRIZ
علیکم انفسکم : بر شما باد خودتان حاصلم از زندگی چون شمع اشک و آه بود من در این محفل برای دیگران می زیستم @SAEB_TABRIZ
از خویش برآورد تمنای تو ما را.mp3
5.44M
از خویش برآورد تمنای تو ما را سر داد به فردوس تماشای تو ما را خوشتر ز تماشای خیابان بهشت است هر جلوه ای از قامت رعنای تو ما را چون سایه که سر در قدم سرو گذارد محوست سراپا به سراپای تو ما را ما را نتوان از تو جدا کرد، که دادند دلبستگی خاص به هر جای تو ما را چون صبح برانگیخت به یک خنده پنهان از خواب عدم، لعل شکرخای تو ما را امروز ز رخساره خود پرده برانداز تا نقد شود جنت فردای تو ما را این ماحضری بود که در دیدن اول کرد از دو جهان سیر، تماشای تو ما را حاشا که ز آیینه دل پاک نسازد گرد دو جهان، دامن صحرای تو ما را گو سیل فنا گرد برآرد ز دو عالم کافی است سیه خانه سودای تو ما را صائب به نوا کوش، کز این نغمه طرازان کافی است همین صوت دلارای تو ما را خوانش : علی مقدم @SAEB_TABRIZ
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را  @SAEB_TABRIZ
بی قدر ساخت خود را ، نِخوَت فزود ما را بر ما و خود ستم کرد ، هر کس ستود ما را نخوت : غرور @SAEB_TABRIZ
عشق از آن شوخ تر افتاده که پنهان گردد این شرر در جگر سنگ نماید خود را @SAEB_TABRIZ
زود باشد که زند غوطه به خون چون طاووس خودنمایی که به صد رنگ نماید خود را @SAEB_TABRIZ
به دوش توکّل منه بار خود را ولی نعمتِ خویش کن کار خود را @SAEB_TABRIZ
بیکاری و توکّل ، دورست از مروّت بر دوش خلق مفکن زنهار بار خود را @SAEB_TABRIZ
ز دندان ترا داده اند آسیایی که سازی ملایم تو گفتار خود را @SAEB_TABRIZ