eitaa logo
هندوستان
932 دنبال‌کننده
70 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
پناه بر خدا از خدا شرمی نداری در گنهکاری، ولی دست می داری ز عصیان از حجاب دیگران @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از هندوستان
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت  @SAEB_TABRIZ
سهم ما از خاک امام علی علیه السلام : "انّما حظّ احدکم من الارض ذات الطّولِ و العرضِ قید قدّه" (بهره ی هر یک از شما از زمین ، با این طول و عرضش تنها به اندازه قامت اوست ) خطبه ۸۳ سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ @ali_moghddam
به به هیچکس را نیست از دام رگ نخوت خلاص سرو هم در لاف آزادی سراپا گردن است @SAEB_TABRIZ
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار دایم نسیم مصر به کنعان نمی‌رسد @SAEB_TABRIZ
طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را رشته بیرون آمده است از پای، ماه روزه را در مه شوال، دست از باده روشن مدار صیقل سی روزه باید، ظلمت سی روزه را در خسیسان عیب ظاهر گردد اسباب طمع می کند کوری مثنی، کاسه دریوزه را دل ز دنیا زودتر گردد جوانان را خنک کهنگی از سردی آب است مانع کوزه را در غریبی زود میرد ناز پرورد وطن شد نگین دان چار دیوار لحد فیروزه را سخت رویی با ملایم طینتان زیبنده نیست در زمین نرم بیرون آور از پا موزه را دیده عاشق نگردد صائب از دیدار سیر کز طمع سیری نباشد کاسه دریوزه را @SAEB_TABRIZ
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت @SAEB_TABRIZ
با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت @SAEB_TABRIZ
واویلا از این غزل زیبا نداد عشق گریبان به دست کس ما را گرفت این می پر زور، چون عسس ما را اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان کشیده است سگ نفس در مرس ما را تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم که خرج آه سحر می شود نفس ما را فغان که منزل دور و دراز وادی عشق نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را خراب حالی ما لشکری نمی خواهد بس است آمدن و رفتن نفس ما را ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن که زهد خشک کشیده است در قفس ما را به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد که باغبان کند از چوب گل قفس ما را غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را @SAEB_TABRIZ
صائب نماز زلزله واجب شود به خلق چون دل ز شوق بال تپیدن برآورد @SAEB_TABRIZ
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال از زلزله شد غفلت ابنای زمان بیش @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
زِ بس زهد و ریا در معرضِ بیع و شری آمد به روز جمعه مسجد، جمعه بازار است پنداری
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد برد وسواسِ وضو ، وقت نماز از دست من @SAEB_TABRIZ
مکن ذخیره به خاطر حدیث هر دهنی کتابخانهء دل نیست جای هر سخنی @SAEB_TABRIZ
ز رفتن تو من از عمر بی نصیب شدم سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم @SAEB_TABRIZ
به به خام گویان بسکه می سازند معنی ها شهید شد زمینِ شعر آخر چون زمین کربلا @SAEB_TABRIZ
هندوستان
به به خام گویان بسکه می سازند معنی ها شهید شد زمینِ شعر آخر چون زمین کربلا #غنی_کشمیری @SAEB_TABR
ای برده جمال تو ز خورشید کلاه رخسار تو آتش زده در خرمن ماه از خجلت روی آتشینت یوسف تا آب نشد برون نیامد از چاه @SAEB_TABRIZ
هندوستان
ای برده جمال تو ز خورشید کلاه رخسار تو آتش زده در خرمن ماه از خجلت روی آتشینت یوسف تا آب نشد برون ن
هرچند شود دلت ز خاموشی خون زنهار مگو به هیچ کس راز درون آن را که بود مغز و خرد، خاموش است از کاسه ی پُر، صدا نیاید بیرون @SAEB_TABRIZ
هندوستان
هرچند شود دلت ز خاموشی خون زنهار مگو به هیچ کس راز درون آن را که بود مغز و خرد، خاموش است از کاسه ی
طغرای مشهدی شاعری است که معاصرین خود را زیاد هجو کرده و گویا غنی را متهم کرده به سرقت ادبی که غنی اینگونه جواب او را داده: طغرا که بود روح کثیفش چو جسد با صاف ضمیران شده دشمن ز حسد گوید که برند شعرش ارباب سخن نامش نبرند تا به شعرش چه رسد @SAEB_TABRIZ
از خُلقِ تنگ بر تو جهان تنگ گشته است بیرون ز پایِ خویش کن این کفشِ تنگ را @SAEB_TABRIZ
هندوستان
به به به به به به زیباست خوی آتش فرزند بولهب را تو ابن بوترابی باید که خاک باشی #غنی_کشمیری @SAE
پیوسته به کنج انزوا در سفرم با آنکه نشسته ام ز پا در سفرم هرچند مسافتم بود یک کف دست عمریست که همچو آسیا در سفرم @SAEB_TABRIZ
هندوستان
پیوسته به کنج انزوا در سفرم با آنکه نشسته ام ز پا در سفرم هرچند مسافتم بود یک کف دست عمریست که همچو
ای شیفته ی زینت و پیرایه ی خویش تا چند بلند می کنی پایه ی خویش نفعی نتوان برد ز سرمایه ی خویش آسوده کسی نبوده در سایه ی خویش @SAEB_TABRIZ
هندوستان
ای شیفته ی زینت و پیرایه ی خویش تا چند بلند می کنی پایه ی خویش نفعی نتوان برد ز سرمایه ی خویش آسوده
چون قفل اگر گرفتگی گیری پیش آخر دلت از تیر جفا گردد ریش دادند چو صورت کلید ابرو را پیوسته گشاده دار پیشانی خویش @SAEB_TABRIZ