فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️آسمان سامرا غرق اندوه،
زمینش لبریز بغض،
و این حکایت باقی است تا او نیاید...
#امام_هادی_صلوات_الله_علیه🥀🖤🥀
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
14صلوات امشب هدیه میکنیم به آقا امام زمان(عج) به نیت 👇
▪️شهادت مظلومانه، حضرت امام علي النقي علیهالسلام، هادی الائمه صلوات الله علیهم
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعای فرج
🍃🌸
✍شهيد حاج قاسم سلیمانی :
حسین! میدانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. میدانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب میدانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظهای رهایم نمیکند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از مقام و مکان. تو میدانی! چون پارهای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم
دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.
☑️کانال شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
https://eitaa.com/SAHABZAMAN/31128
♥️🕊صلوات خاصه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها(بسیارپرفضیلت)
لحظه ای یاد صاحب الزمان(عج)باشیم
#سهدقیقهدرقیامت پارت ۲ نیمه چپ بدنم به شدت درد می کرد. راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید می
#سهدقیقهدرقیامت
پارت ۳
کمیسیون پزشکی ، خطر عمل جراحی را بالای ۶۰درصد می دانست و موافق عمل نبود. اما با اصرار من و با حضور یک جراح از تهران، کمیسیون بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از ابروی من را شکافته و با برداشتن استخوان بالای چشم، به سراغ غده در پشت چشم بروند. عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ در یکی از بیمارستانهای اصفهان انجام شد. عملی که شش ساعت به طول انجامید. تیم پزشکی قبل از عمل ، بار دیگر به من و همراهان اعلام کرد: به علت نزدیکی محل به مغز و چشم، احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجود دارد. برای همین احتمال موفقیت عمل، کم است و فقط با اصرار بیمار، عمل انجام می شود. با همه دوستان و آشنایان خداحافظی کردم. با همسرم که باردار بود و در این سال های سختی های بسیار کشیده بود وداع کردم. از همه حلالیت طلبیدم و با توکل به خدا راهی بیمارستان شدم.
وارد اتاق عمل شدم. حس خاصی داشتم . احساس می کردم که از این اتاق عمل دیگر بر نمی گردم. تیم پزشکی با دقت بسیاری کارش را شروع کرد. من در همان اول کار بی هوش شدم. عمل جراحی طولانی شد و برداشتن غده پشت چشم، با مشکل مواجه شد. پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند. برداشتن غده همانطور که پیش بینی می شد با مشکل جدی همراه شد. آن ها کار را ادامه دادند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد...
احساس کردم آن ها کار را به خوبی انجام دادند. دیگر هیچ مشکلی نداشتم. آرام و سبک شدم. چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد. یکباره احساس راحتی کردم. سبک شدم. با خودم گفتم: خدا رو شکر. از این همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چقدر عمل خوبی بود. با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. برای یک لحظه، زمانی را دیدم که نوزاد و در آغوش مادر بودم! از لحظه کودکی تا لحظه ای که وارد بیمارستان شدم، برای لحظاتی با تمام جزئیات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شیرینی داشتم. در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم!
در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا، با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.
او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود. نمی دانم چرا اینقدر او را دوست داشتم. می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد. محو چهره او بودم. با خودم می گفتم: چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام ؟
سمت چپم را نگاه کردم. دیدم عمو و پسر عمه ام و آقا جان سید ( پدربزرگم ) و ... ایستاده اند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود.
پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم خیلی خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم.
من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست.
یکباره یادم آمد . حدوداً ۲۵ سال پیش... شب قبل از سفر مشهد ...
عالم خواب ... حضرت عزرائیل ...
با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند: برویم؟ با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر جراح، ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت: دیگه فایده نداره. مریض از دست رفت...
بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین ، اما بیمار نتونست تحمل کنه . یکی از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بیارید ... نگاهی به دستگاه ها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند !
عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من می توانستم صورتش را ببینم! حتی می فهمیدم که در فکرش چه می گذرد ! من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می فهمیدم. همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را می دیدم!
برادرم با یک تسبیح در دست، نشسته بود و ذکر می گفت.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/SAHABZAMAN
لحظه ای یاد صاحب الزمان(عج)باشیم
💚دعای عهد https://eitaa.com/SAHABZAMAN/9170 💚زیارت عاشورا https://eitaa.com/SAHABZAMAN/9181 💚سلام
ادعیه صبحگاهی(دعای عهد،زیارت عاشورا و...)
مهدی جانم سلام 🌸
هر چه گفتم از تو مولا دیدگانم تر شده
عشق من بهر تو منجی از همه بیشتر شده
سالها گفتم به راهت تا بیابم یک اثر
شوق گفتار تو مولا از دو دیده سر شده
با #دعای_عهد تسلّی می دهم این دل را
ان قدر گفتم که در ذهنم همه از بر شده
یار دیگر من نمیخواهم که گردم مبتلا
ارزش با تو بودن بیشتر از دلبر شده
در قنوتم خواهشی کردم ببینم من #ظهور
روز و شب راز و نیایش در برِ داور شده
دیگران نامیده اند گر چه مرا مجنون تو
زین صفتهایی که دادند حسّ من بهتر شده
نادمم زیرا نبردم طاعتش از کودکی
همچو حرِّ سر به زیر شرمنده دادگر شده
اللهم عجل لولیک الفرج
دعای عهد.mp3
21.59M
کاری که ما برای حفظ و تقویت پیوند قلبی خود با امام زمانمان میتوانیم انجام دهیم، خواندن #دعای_عهد است. دعایی که زمزمهی آن در آغاز هر صبحگاه ما را از حال غفلت و بیخبری خارج میسازد و یادآوری میکند که ما عهد و پیمانی از مولای خود بر گردن داریم که تا از عهده وفای به آنها برنیاییم، نمیتوانیم از خدا بخواهیم که ما را از جملهی انصار و اعوان آن حضرت قرار دهد.
عهدت را با مولایت تازه کن!
🌤 دعــــای عــهــد ؛
قرار عـاشـقانه منتظران💚
#امام_زمان
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅❤️🤍💚༅࿐✾✾
@SAHABZAMAN
✾✾࿐༅❤️🤍💚༅࿐✾✾
1_4768382284.mp3
3.77M
عریضه خدمت امام زمان😭
آیت الله بهجت
10_mahdi_samavati(jameye_kabire)_(www.rasekhoon.net).mp3
14.08M
زیارت جامعه کبیره
🎤 با صدای حاج مهدی سماواتی
#رجب
#ولایت_امامت
#فرج، #ظهور
ـــــــ🤍💛💚ـــــــ
🌤 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ وَالعَافِیَةَوَالنَّصر
💎 به جمع ما بپیوندید 👇
با ضربه زدن روی لینک آبی👇
https://eitaa.com/ajjjel
ـــــ🤍💛💚ــــــ
🥀🍃 ❁═┅🍃💔