eitaa logo
صدای‌سکوت!🇵🇸
499 دنبال‌کننده
332 عکس
72 ویدیو
7 فایل
و تو چه میدانی از غمی که در واژه واژه شعرهایم نهفته است ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
مثال غنچه‌ای هستی که میترسد از اقبالش فقط محو نگاهم شو شکوفا کردنت با من !
چنان کافر شدی دیگر نداری مهر و احساسی دو دستت را بده دستم مسیحا کردنت با من
قدم بگذار در راهی که پایانش خودم باشم بیا دیگر نکن دل دل، مهیا کردنت با من ؛
بیا بنشین بگو "جانم" رها شو مثل پروانه بگو با من بگو، از غم مدارا کردنت با من
بقول فروغ فرحزاد؛ ‹ چشم‌هایت برکه‌ی تاریک ماهی‌های آرامش! › .🌱
هدایت شده از صدای‌سکوت!🇵🇸
من نبودم اهل تسبیح و روایت لیکن او کرده شیدای حدیث و معرفت قلب مرا
و کسی که تمام دارایی‌اش را داد تا ما دل های کوچکمان را به دینِ خدا بدهیم . . .
اگر روزی كَسى را دوست داشتی ، یادَت باشد تاریکیِ او را نیز دوست بداری ؛ نه فقط نورِ او را !
وقتی خبر رفتنتُ شنیدم، رنگ صورتم عین گچ شد ، تمام استخونام سست شدن انگار که کارایی‌شونُ از دست بِدن ، دستام یخ زده بودُ نوک ناخنام گِز گِز میکرد، بدنم لرزه افتاده بود، دلهره‌ای که افتاده بود به جونمُ نگم که اصلا . . . قلبم داشت از جا کنده میشد ! دلم میخواست بگم نری !! ؛ بمون با هم درستش کنیم ، دست تو دست هم ! دوست داشتم جار بزنم کجا میخوای بری ؟ اگه بری منم باهات میام ، تو حق نداری بی من بری ! منم حق ندارم بدون تو زندگی کنم !! قدمای ِ آخرو که برمیداشتی کرون کرون خاطره میریخت زمین ، خاطراتی که مثل سایه یکی یکی از ذهنم رد میشد اما ردش میموند ؛ خاطره‌هات پشت پات میریختُ تو طی میکردی اون فاصله لعنتی رو که مارو از هم دور میکرد ! پشت پنجره با چشمام "دیدم که جانم میرود" دلی که نمیخواست رفتنت رو ، چشم که امان نمی‌داد از خیسی ، و ذهنِ پر از خاطره که مدت‌ هاست آرامشُ از زندگیم گرفته ! خیره شده بودم به قدم قدم رفتنت ، تو نمیدونی ! چشمام سر ریز شده بود اما نمیخواست تو ببینی ! بند بند وجودم نرفتنتُ التماس میکرد . . ولی تموم شد ،‌ تو رفتی ! رفتیُ پشت سرت رو هم نگاه نکردی که شاید کسی هنوز امیدِ وصل داره ، هنوز چشم به راهِ برگشتنته ، هنوز . . . ✍🏻صدای‌سکوت!
میدونی چرا به تو میگم عشق ؟! صدای ِخنده‌ت غمامُ میخندونه(؛
یادم نبود اینجوری باید بگم ؛ صدای ِ خنده‌ت غمامُ میخندوند((؛
باور کن باور کرده‌ام رفتنت را . . اشتباهِ لکنتی بود ! .
مجنون ، مغموم ، مهجور در جهتِ حرم(:
ما که همه شب خدا خدا میگوییم یا رب نکند بلاکمان فرمودی (:
سیزدَه بار اگر جان بِستانی از من . . ! باز تا زنده شوم با تو گره خواهم خورد(:
من آن ابرم که میخواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد ! دلِ تنگم غریب این دَرُ دشت نمی داند کجا سر می گذارد !
موقع خواب آنقَدَر پهلو به پهلو میشوم زخم‌های کهنه‌ام بوی جراحت میدهد !
تا تو کریمِ اهل بیتی یا حسن دستِ گدایی پیش کس نبرم💚'
بکش دستی به روی زخم های بی‌شمارِ من که اعجازی که دستت میکند، مرهم نخواهد کرد ! حسن‌جان💚
‹ لم يُعرَف الحُب إلا بِكُم › عشق شناخته نشد ؛ الا با تو
آقا من کربلا لازمم دلم تنگ است ! روزگارم ببین . . .
هدایت شده از - لِقَاء‌الحُب -
درد بفروشی خریدارم.mp3
1.38M