ابراهیم خلیل(ع)
یک اسماعیل به قربانگاه بُرد
ندا آمد بازگرد!
اما پدران شهداء
دسته گلها به مقتل فرستادند
گاهی فقط پیکر میآمد
گاهی اِرباً اِربا میآمد
و گاهی همان هم
دیگر نمیآمد...
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوج بندگی شهادت💫 است.
#شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
💠 #همسر بزرگوار شهید امین کریمی:
گفتم خدایا فقط شوهرم بیایه خوابم جواب سؤالهایم را بدهد با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست...» همان شب خواب دیدم
🌷گویا خانه ما بخشی از یک مسجد است. با خانمی که نمیشناختم همراه بودم و به او گفتم «به من میگویند شوهرت شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.» جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست!
گفتم «پس شوهرم شهید نشده!»
به سمت مسجد که احساس میکردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم شوهرم نشسته! دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش!
گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خوابهای بدی دیدهام!»
امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با لباس سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید و گفت «زهرا جان! من شهید شدم...» در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده. گفت «من باید زود برگردم و نمیتوانم زیاد حرف بزنم.» گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها) و از خدا خواستهام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم میخواهد بیشتر پیش من بمانی.» گفت «یک خودکار بده تا بنویسم.»
🌷گفتم «تو به من نگفته بودی میروی شهید میشوی، گفتی میروی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسمام جزء لیست شهدا بود... » میخواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و میدانی که دردی بزرگتر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را میشنیدم به شوهرم میگفتم انشاءالله هیچوقت هیچکس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.)
🌷امین یک برگه از جیباش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول بعد آن را روی کاغذ نوشت. بعد گفت «آره میدانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا شفاعتت میکنم.» انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت...
گفتم «در این دنیا چی؟» گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...» با این حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند. احساس میکردم بیشتر دلش میخواهد حرف بزند تا بنویسد. گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم!
اذان صبح بود.
یادش با صلوات💫
#شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷
12_Narimani-Shab_03_Moharam-1395-004_(www.rasekhoon.net).mp3
5.51M
همین جا بود همین موقعه یکی برگ شهادت امضا شد
همین جا شد گره وا شد یکی فدایی زینب کبری شد
بین سینه زدن بخدا خیلی چیزا گیرت میاد تو چی خواستی که آقات بهت نداد
#التماس_دعای_شهادت
داره میرسه بوی محرم
#یااباعبدالله😭💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥حرم مطهر امیرالمومنین(ع)🌸 در نجف اشرف در آستانه عید سعید غدیر خم
#شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷
Reza Narimani - Shahide Karbala.mp3
6.1M
عطر عاشقی پیچیده بین کوچهها
باز دوباره بیرق و علم
گوشه گوشهی دیوار این حسینیه
باز کتیبههای محتشم
این اشک و گریههای ما از کرامت و فضله
این شبها نذر مادرا سفرهی اباالفضله
باز شبیه بارون میبارم
من فقط حسینو دوست دارم
#التماس_دعای_شهادت
داره میرسه بوی محرم
#یااباعبدالله😭💔
در محضر امام خمینی(ره)🌸
💢غدیر،عیدی است که مال مستضعفان است،عید محرومان است عید مظلومان جهان است.
#عیدغدیر
📚:صحیفه نور ،ج ١٩،ص ۶١
اللهم عجل لولیک الفرج
#شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷
پسری که یکی دوماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد🌹
حمیدرضادر۱۷دی ماه در یک خانواده فرهنگی مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشود.
فعالیت ورزشی شهید از سن کودکی در رشته های مختلف نظیر ژیمناستیک و کشتی آغاز شد از طرفی فعالیتهای مذهبی او از همان مقطع ابتدایی با شرکت در کلاسهای قرآن و تواشیح و مداحی شروع شد و به موازات آن در پایگاههای بسیج فعالیت میکرد و سپس در اردوهای راهیان نور به عنوان خادم الشهدا در جبهههای جنوب و غرب خدمت میکرد. رشد معنوی و عشق به شهادت در او در همین پایگاه های بسیج و مجالس روضه خوانی و سینه زنی و خادمی شهدا شعله ور شد
بنا به دعوت نیروی قدس و نیاز جبهه مقاومت به عنوان مدافع حرم در سال ۱۳۹۵ به طور موقت به سوریه اعزام شد.
بعد از اتمام مأموریت موقت، داوطلبانه به طور رسمی وارد نیروی قدس سپاه شد و جهاد در سوریه را ادامه داد، گویا تازه به خواسته و جایگاهش رسیده و حاضر نبود آن را با هیچ چیز دیگری عوض کند، در همان سال با خانوادهای فرهنگی مذهبی آشنا شده و تقدیر و قسمت این شد که در سال ۱۳۹۶ ازدواج این شهید صورت گیرد و چند روز بعد از عروسی دوباره عازم سوریه شد. به دلیل تخصص و تجربه جهادی که داشت میتوانست در ایران به تدریس در دانشگاه سپاه بپردازد اما جهاد و مبارزه علیه تروریستها و تکفیریها را ترجیح داد.
سرانجام پس از گذشت حدود ۳ سال نبرد علیه تروریستها و دشمنان اهل بیت (ع) در صبحگاه ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۹۸ در غرب حلب، در حین مأموریت مورد اصابت ترکش موشک قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا بود نائل گردید.
برای توسل به شهید باب الخانی ۱۴صلوات بفرستیم❤️🕊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شستوشوی گنبد علوی در آستانه عید غدیر
دوشنبه، ١٢ تیر ۱۴۰۲.
🌹 @shahidalirezaboriri
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭😭😭😭
وام بگیرید بدون ...
🌹 @shahidalirezaboriri
شهید_حمیدرضا_اسداللهی... 🌹🕊
#عاقبتتان_شــهـــدایـــی
#شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷