eitaa logo
شهید علیرضا بُرِیری
452 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
19 فایل
مدافع حرم حضرٺ زینب سلام الله علیها خادم الشهداء سروان پاســدار شــهید علیرضا بُریرے شهادت:95/2/17 خانطومان ارتباط با ادمین: @Aminkhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺🔺🔺بقیه از پست قبلی در همین نطق انتخاباتی تان گفتید با یک دستور رئیس جمهور مشکل بورس حل می شود خب پس چی شد؟ یعنی الان آقای رئیسی دستور ندادند که حل شود یا دستور دادند و شما عمل نکردید یا نتوانستید! اگر قرار بود با دستور مشکلات حل شود که کشور وضعیتش این نبود البته خودتان هم می دانید. اکنون شما که خیلی با رسانه ها هستید و مدام در گفت و گو با رسانه ها از تسهیلاتی سخن می رانید که در واقع به ایثارگران داده نشده و فقط اسم ایثارگران را بر سر زبان ها می اندازد حرفی بزنید توضیح دهید چرا بانک دی به این روز افتاد و راهکاری به ایثارگران دارنده سهام بدهید و ان ها را از نگرانی دراورید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشییع پیکر ۲ پاسدار در سوریه 🔹پیکر محمدعلی عطایی شورچه و پناه تقی‌زاده، از نیروهای سپاه در سوریه که حین انجام مأموریت مستشاری توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند دیروز در حرم حضرت رقیه(س) تشییع شد. 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ [پیش از انقلاب] سر لشكرى خدمت يكى از علماى مشهد می‌رسد و بعد از عرض ارادت و اظهار محبّت به آل پيغمبر (ص) می‌گوید: من متصدى انبار اسلحه خراسانم، يك ماه قبل متوجّه شدم كه پنج قبضه اسلحه از انبار به سرقت رفته و چند روز ديگر هم بناست بازرسان از مركز براى سركشى بيايند و پس از بازجويى با نبودن اسلحه قطعا مرا اعدام يا به حبس ابد با اعمال شاقه محكوم می‌کنند. لذا چند شب بعد از خدمت، می‌رفتم پشت سربازخانه دره كوهى بود، ميان آن دره كوه تا صبح گريه می‌کردم و به امام عصر (عجل اللّه تعالى فرجه) استغاثه می‌نمودم. تا اينكه شبى از بس گريه كرده بودم و فرجى نشده بود، با عصبانيت و چشم گريان صدا زدم، يا فاطمة الزهرا پسرت به دادم نمی‌رسد گوش به حرفم نمی‌دهد، شايد به حرف شما گوش دهد، به ايشان بفرما به داد من بيچاره برسد و جان مرا حفظ كند. و آن شب را به خانه نيامدم و روى ماسه‌های دره كوه خوابيدم. در عالم خواب حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) را ديدم، فرمود: به فرزندم گفتم كار تو را اصلاح كند، می‌روی خيابان تهران سرنبش قهوه‌خانه كوچكى است به آنجا مراجعه كن. از خواب بيدار شدم، صبح زود خود را به قهوخانه رساندم، ديدم قهوخانه بسيار كوچكى است، و پيرمردى كترى روى چراغ گذارده و چاى چراغى درست كرده و به مردم مى دهد، چون وضع او را ديدم خجالت كشيدم خود را معرفى كنم، بعد از ساعتى در كنار خيابان ايستادم ناچار نزديك رفته به او سلام كردم، گفتم: من فلانى هستم اين روزها كسى از من سراغ نگرفته. فرمود: چرا امروز دو روز است، سيّد جوانى مى آيد و سراغ شما را مى گيرد، امروز تا كنون نيامده ولى احتمال دارد امروز هم به سراغ شما بيايد. من از خوشحالى می‌خواستم جان بدهم، تا ظهر توى قهوه خانه نشستم، خبرى نشد. به قلبم خطور كرد كه آقا مأمور است به داد تو برسد ليكن ميل ندارد صورت تو را ببيند و تو جمال او را زيارت كنى. از قهوخانه بيرون آمدم و كاغذى گرفته با چشم گريان نوشتم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَولاىَ يا حُجَّةَ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرى بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى وَ نَفْسى لَكَ الْفِدا اَغِثْنى وَ فَرِّجْ كَرْبى بِحَقِّ اُمِّكَ فاطمة (عليهاالسلام). نامه را در پاكت گذاشتم و به آن شخص قهوه چى دادم و گفتم: اگر آن آقا آمد، اين پاكت را حضورشان تقديم كن و جواب آن را بگير، تا من برگردم. از قهوه خانه بيرون آمدم. خواستم به حرم مشرف شوم، ديدم حالى ندارم، با خود گفتم: روبروى قهوه‌خانه می‌ایستم و به قهوه خانه نگاه می‌کنم اگر آقايم آمد جمال او را زيارت می‌نمایم، امّا هرچه ايستادم كسى را نديدم كه به سمت قهوه خانه برود. پس از يك ساعت باز آمدم درب قهوه‌خانه و از آقا سراغ گرفتم، آن مرد گفت: همين ساعت آمدند، سراغ شما را گرفتند، من كاغذ شما را به ايشان دادم چيزى نوشته پس دادند. پاكت را گرفته روى چشمم گذاردم و باز كردم، ديدم زير نامه نوشته: پنج قبضه اسلحه مسروقه شما را در پارچه فلان رنگ پیچیده‌اند و آخر همان دره كه شبها گريه می‌کردی كنار فلان سنگ در زير شن و ماسه پنهان کرده‌اند و چون شبها آنجا مى رفتى نتوانسته‌اند ببرند، وليكن امشب اگر خود را نرسانى و آنها را برندارى، قصد دارند به هر وسيله كه باشد ببرند. و امضا نموده بود (المهدى المنتظر). كاغذ را بوسيدم و در جيب گذاشته به هر وسیله‌ای بود نزديك عصر خود را به دره كوه رسانيدم، كنار همان سنگ اسلحه‌ها را از زير ماسه بيرون آوردم و بردم تحويل دادم و جان مرا حضرت خريد و از آن روز تصميم گرفتم هر چه بتوانم به تقوا و عبادت بكوشم تا شايد به زيارت جمال دل آراى آن جناب نايل شوم ولى صد افسوس كه هنوز باين سعادت عظمى موفق نشده‌ام. 📚 کرامات فاطمیه (سلام الله علیها)، علی میرخلف زاده، ص۷۴ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🇮🇷
. دومین محفل 🌹 روایت اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا علیه‌السلام با محوریت شهدای مدافع حرم پاییز ٩۴ 🕊 🔺همراه با روایتگری: کربلایی مصیب معصومیان (راوی و همرزم شهدا) 🔻با روضه خوانی: کربلایی عبدالله فرجی 💠 پنجشنبه ۱۶ آذر ماه ۱۴۰٢ ساعت ۱۵ 💠 حسینیه شهدا، گلزار آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع) بابلسر محفل شهدایی خادمی تا شهادت 🌹 @shahidalirezaboriri
🔷 حضرت زهرا (سلام الله علیها)❤️: 🔵هر كس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید. 📚 بحار، ج 67، ص 249، ح 25 🏴 🇮🇷
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چی میشه پرچم حرم برام کفن بشه ... لحظاتی از وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم "پناه تقی زاده" در معراج شهدا 🌹 @shahidalirezaboriri
بسم رب الشهدا و الصدیقین آذرماه ٩۴،سالروز حماسه های لشگر عملیاتی ٢۵کربلا در جنوب غربی حلب سوریه گرامی باد. شانزدهم آذر. سالروز عروج شهیدان : محرمعلی مرادخانی عبدالرحیم فیروز آبادی روح الله صحرایی مصطفی شیخ الاسلامی. هجدهم آذر، سالروز شهادت برادر محمد شالیکار بیست و نهم آذر ماه، سالروز شهادت برادر اسماعیل خانزاده یاد باد. مردان سلحشور یگان ویژه ٢۵کربلا، باحضور جهادی وبا شرکت در سلسله عملیات های محرم درماههای: آبان، اذر، دی ماه ٩۴ه ش، بزرگترین وبیشترین تلفات وخسارات را به تکفیری های ملعون واربابان پلیدشان وارد نمودند. فتوحات وپبروزیهای رزمندگان بدون مرز لشگر درکنار سایر رزمندگان ازملبتهای مختلف کم نظیر بود. وخاطره مردان جهادی لشگر عملیاتی ٢۵کربلا در دفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام جاوید باد. صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت