سلام جانا
دلم گفت بنویس. مینوسم اما برای تو ...
کاش لحظه ای بودی می امدی و می نشستی پای درد و دل دردانه ی کوچکت
هم او که عزیزتر از جان بود برایت در دنیا...
و
حالا ...
یک دنیا تنهایی دارد و حرف نگفته
میدانی چقدر سراغت را میگیرد
میدانستی که فکر میکند برمیگردی !!
میگوید:حالا که بابایی من رفته پیش خدا .پس چرا خدا خوبش نمیکنه بیاد خونه؟😔
همه ی بچه ها بابایی دارند پس چرا بابایی من برنمیگرده ؟!...
شب که برایش قصه ی کودکی اش و بودن تو را میگفتم .ناگهان به قصه خاتمه داد و گفت :الان باباییم اونجا تو سوریه مثل من بالشت داره؟گفتم نه عزیزم بابایی اونجا سرش رو زمین گذاشته و خوابیده .😭
گفت نه .من بالشتم رو میدم به باباییم نباید سرش رو بزاره پایین .سرش درد میگیره....😭😭
وجودم پر از درد شد
دردِ دردهایت
درد نبودنت
درد نداشتنت
درد تنهاییِ پسرت
اری تنهاست چون به قول ِ خودت کل دنیا جمع شوند برایش تو نمیشوند
میدانستی که بعد از رفتنت چقدر تنها میشود
میدانستی اگر بیشتر بمانی نه تو تابِ جدایی داری نه او...
اما...
شهید زنده است
پس
بیا و مرحم باش برای دلِ کوچک دلبندت
این روز ها بدجور دلش هوای تو دارد
پس بیاو خودت ارامَش کن
پاییز رسیده
نگذار بدون تو زمستان برسد🙏
یکبار هم بابای معلوم الاثر باش
#همسرانه
#دلنوشته_دلتنگی
#کانال_رسمی_شهید_جاویدالاثر_علیرضا_بُرِیری
🌹 @shahidalirezaboreiri