فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱کلیپ_استوری
سایهاتمستدام..
#رهبرانقلاب
@shahidsarjoda
「☂🖇•••」
.⭑
هنوزبوۍخوشیاسوجبهہمےآید
اگرڪسیبگشایددوبارھساڪتورا...!
.⭑
☂🖇¦➺ #شهیدانه
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ
@shahidsarjoda
🧡⃟🎇
ذڪرِ خـیر تـو بہ هـر جا
شـد و یادت ڪردیم
دسـت بر سینہ بہ تو
عرضِ ارادت ڪردیم
پادشاهـےِ جهـان
حاجتِ مـا نیسـت حـسین
مـا بہ غلامـے درِ خانہ ات
عادت ڪردیم
🧡|↫ #یااباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀برای امام زمانم چه کنم؟🥀
#استوری #استاد_پناهیان
🌤 چرا میگیم؛
به فرجِ قریبالوقوع #امام_زمان علیهالسلام، امیدوار باشید؟
@shahidsarjoda
#سخن_بزرگان✋🏻🌱
یکۍ از راھ های نجات انسان از گناھ
پناھ بردن بھ امام زمان 'عج' است
ایشان بھ انتظار نشستھ اند
تا کسۍ دستش را بھ سمتشان دراز کند
تا او را هدایت کنند. ꧇)
-آیتاللهفاطمےنیا
@shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧕کجای قرآن گفته حجاب واجبه؟
@shahidsarjoda
ذکر توصیه شده امام زمان برای حوائج
🔹 مرحوم آيت الله شيخ محمدتقى اصفهانى معروف به آقانجفى اصفهانى در احوال خود چنين مینويسد :
🔺زمانى در نجف اشرف مشغول رياضت بودم كه در آن دوره اسرارى بر من مكشوف گرديد يكى از آن اسرار اين بود كه شب چهارشنبه اى در مسجد سهله نشسته بودم. نزديك سحر شخصى از رجال الغيب را ديدم و سؤالات بسيارى از او نمودم و جواب سؤالاتى كه از قول حضرت نقل میكرد مرتب مینوشتم كه مبادا فراموش شود. يكى از آن سؤالات اين بود كه ذكرى به من بياموزيد تا در تمام حوائج به دردم بخورد؟ در جواب فرمودند:
🔹 ذكرى نزديكتر از صلوات بر محمد و آل محمد -صلي الله عليه و آله و سلم- در پيشگاه خداوند متعال نيست.
📚 کتاب فوايد الصلوات ص ۴۹
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
#دام_شیطان😈 #قسمت_هشتم 🎬 امروز صبح رفتم دانشگاه,اما همهی ذهنم درگیر حرفهای بابا بود . باید عصراز
#دام_شیطان 🔥
#قسمت_نهم 🎬
دوباره من و بیژن تنها شدیم,پا شد در را بست و نشست کنارم
و گفت:حال عشق من چطوره؟دوباره دستهام را گرفت تو دستش ,یه جور آرامش گرفتم و هر چه دیشب از بابا شنیده بودم براش تعریف کردم.
بیژن گفت:امکان نداره,اون دختره حتماً خودش طرفیت کمی داشته ,شرایطش هیچ ربطی به کلاسهای مانداره
و سریع بحث را عوض کرد و گفت: هما من از جون و دل تو رو دوست دارم, تو هم من رو دوست داری؟؟
سرم را به علامت مثبت تکون دادم.
بیژن:پس طبق شعور کیهانی و جهان عرفانی ما , وقتی من و تو به این درک رسیده باشیم که از عمق وجود همدیگه را دوست داریم و برای هم ساخته شدیم ,این نشان میده که از ازل تا ابد ما زن و شوهریم ,الآنم تازه همدیگه را پیدا کردیم...
مغزم کار نمیکرد ,یه جوری جادوم کرده بود که انگار این بیژن نعوذ بالله پیغمبره(البته تو مکتب اینا یک انسان معمولی به درجه ی پیغمبری هم میرسه البته با گناهان زیاد...)و حرفاش برام وحی مُنزَل بود,بدون مخالفتی بر این اعتقادش صحّه گذاشتم و قبول کردم ,کائنات ما را به زن و شوهری پذیرفتن....
بهم گفت :اگر خانوادت نگذاشتن بیای کلاس عرفان,خودم تعلیمت میدم ,نگران نباش ما در کنار هم بالاترین درجههای عرفان را طی میکنیم....
دستامو کشید جلو.تا من را درآغوش بکشه , آخه از نظر دوتامون ما دیگه محرم حساب میشدیم ! خوندن خطبه و..اینجا کشک به حساب میامد!!!(خدایا!خودمم نمیفهمیدم چی بر سر اعتقاداتم اومده بود؟!).....
اما به یک باره ,یک نگاه تندی به در انداخت و خودش را کشید کنار,انگار کسی از چیزی با خبرش کرد.
به دقیقه نرسید پدرم با عصبانیت در را باز کرد ,تا دید ما دو تا تنهاییم,با خشم نگاهم کرد ودگفت:اینجا چه خبره؟؟
بیژن رفت جلو دستش را دراز کرد تا با بابا دست بده وگفت:من بیژن سلمانی استاد هما جان هستم...
پدرم یک نگاه به بیژن کرد و انگار یکه ای خورد,دست بیژن را زد کنار و دست من را گرفت و از کلاس بیرونم کشید.....
بابا از عصبانیت کارد می زدی خونش درنمیومد.... حق هم داشت...
همه اش حرف بیژن را تکرار میکرد:استاااااد همااااجان هستم؟؟؟
از کی تا حالا استادها به اسم کوچک و با اینهمه ناز و ادا ,شاگرداشون را صدا میکنن هااا؟؟
مرتیکه از چشماش میبارید,
نگاه به چهرهاش میکردی یاد ابلیس میافتادی
رو کرد به طرف من,ازکی تا حالا با یک مرد نامحرم یک ساعت تنها صحبت میکنی هااا؟؟
من کی این چیزا را به تو یاد دادم که خبر ندارم؟؟
مگه بارها بهت نگفتم وقتی دوتا نامحرم زیر یک سقف تنها باشند ,نفر سوم شیطانه هااااا؟؟😡😡
بهش حق میدادم آخه بابا خبر نداشت تو عرفان ,ما الآن محرمیم...
این کلمه را تکرار کردم:محرررم؟؟
یک حس بهم میگفت ,بابا داره عمق واقعیت را میگه ,اما حسی قویتر میگفت,واقعیت حرف بیژن هست و بس....
واقعاً مسخ شده بودم....
رسیدیم خونه,مامان از چشمهای اشک آلود من و صورت برافروخته ی بابا فهمید اتفاقی افتاده...
پرسید چی شده؟؟
بابا گفت :هیچی ,فقط هما از امروز به بعد حق رفتن هیچ کلاسی را نداره,فقط دانشگااااه فهمیدین؟؟
با ترس گفتم: چشم
رفتم تو اتاق و در را بستم
سریع زنگ زدم بیژن ,تمام ماجرا را بهش گفتم.
بیژن گفت :عزیزم بزار یک اتصال بهت بدم شاید آروم شدی..
گفتم اتصال چیه؟؟
گفت:یک سری کارهایی میگم بکن .
چند تا ورد یادم داد که مدام تکرار کنم,همش تأکید میکرد تو اتاقم قرآن و آیه ی قرآن نباشه ، مفاتیح نباشه(اعتقاد داشت مفاتیح کتابی منفور و جادوکننده هست) کارهایی را که گفت انجام دادم
.
.
.
واین شد سرآغاز تمام بدبختیهای من...😭
#ادامه_دارد ...
#رمان_دام_شیطان
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
@shahidsarjoda
حاج حسین یکتا میگفت:
هرگاه مایل به گناه بودۍ
این سہ نکته رو فراموش نکن! 😉
خدا میبینه ..
ملائکہ مینویسن ..
در حال مرگ میان :)💛
مراقب اعمالمون باشیم🤲💫
شهدا مراقب اعمالشون بودن.
که شهید شدن...
باید شهید زندگی کرد
تا شهید شد🍀
🥀
#شهیدانه
#تلنگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حسین《 ع》😭
دوری و دوستی سرم نمیشه وو....
#کربلا
@shahidsarjoda
هفت تیر.mp3
19.52M
یه هفتْ تیره هفتِ تیر که باید،
گذاشت رو اشرافیت لعنتی 🔫🙃
اگر چه خیلی سخته پیدا کنیم
خطتو تو تقویمای ،خط خطی 📆🍃
🎶هفتْ تیر
🎵حامد زمانی
#شهید_بهشتی
@shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرماندهی درجنگ ما "بیا" بود نه "برو"
@shahidsarjoda
#بهخودمونبیایم💥
یه بچه شیعه ڪه از بیڪاری و تنبلۍ تا لنگ ظهـــر نمیخوابه😄🌱
خیلۍ ڪارها براۍ انجام دادن دارھ...
- زمینھ سازۍ ظهـور
- شڪوفا ڪردن استعدادھا
- ڪمڪ بھ دیگران
- فعالیت هاۍ اجمتماعۍ
- خودسازۍ
- اجرا ڪردن برنامه های امربهمعروفـ ونهۍ از منڪر
- آگاه سازۍ مردم
و مهم از همه وظایف وڪارهاۍشخصۍخودش🙂♥️... !
بدونتعارفـــــ '!
به یادِ حرف حاجقاسم افتادم؛
باید به این بلوغ برسیم که دیگر
نباید دیده شویم!
آن کسی که باید ببیند،میبیند..🍃
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
@shahidsarjoda
کانال مداحی عاشقان حسین (26).mp3
8.5M
🌿بی بی قابل نداره
🌿بره این سرم تو راهت
لبیک یا زینب✌️👊👊
🎙سید رضا نریمانی
#مدافع_حرم
#حرم
@shahidsarjoda
⭕️عوارض واکــــسن ایرانی
🔻کی میگه واکسن ایرانی عوارض نداره؟
خودم دیدم رهبر انقلاب واکسن زد، همه دشمناش همزمان سکته مغزی و قلبی کردن
عوارض از این بیشتر؟!
#واکسن_ایرانی
#باافتخار_ایرانی
@shahidsarjoda
#دوشنبه_های_امام_حسنی ♥️
گداے کوی کریمیم و نان بہانهے ماسـت
<نظر به منظر جانان> مراد و منـظور است
@shahidsarjoda
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
#دام_شیطان 🔥 #قسمت_نهم 🎬 دوباره من و بیژن تنها شدیم,پا شد در را بست و نشست کنارم و گفت:حال عشق من
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
#دام_شیطان😈
#قسمت_دهم 🎬
بیژن میگفت اگر ارتباط برقرارکنی,میتونی فرادرمانی هم بکنی ,من سرم یه کم شوره میزد ,گفتم با کارهایی که بیژن گفته یک ارتباط میگیرم هم آروم میشم وهم شوره ی سرم رادرمان میکنم
بیژن گفت :توشروع کن ومنم ازاینور برای موفقیتت یک سری اعمال خاص انجام میدم.
قران و,مفاتیح ونهج البلاغه وهرچی که حدس میزدم آیات قران در اون باشه ,جمع کردم وگذاشتم تو هال
مامان داشت شام اماده میکرد یک نگاه کردبه من وگفت:هماجان بیا اشپزخونه پیش من بشین.
گفتم :الان یه کم کاردارم ,انجام دادم میام.
رفتم اتاقم ومشغول شدم,پشت به قبله نشستم و وردا راگفتم وگفتم ,کم کم احساس سنگینی کسی رادرکنارم میکردم,
احساس میکردم دونفر دوطرفم نشستند
,یکباره یه رعشه تمام وجودم راگرفت,رو زمین افتادم,حس میکردم یکی روسینه ام نشسته و هی گلوم را فشارمیده ,احساس خفگی داشتم ,هرکارمیکردم ,نفسم بازنمیشد ,توهمین عالم بودم,مادرم دررابازکرد
,تامنودرحالی مثل تشنج دید جیغ کشید وبابام راصدازد.
گلوم فشرده میشد,تنگی نفسم بیشترمیشد,رنگم کبود کرده بود ,بابا اومد بلند فریادمیزد یاصاحب الزمان,یاصاحب الزمان..
هر یاصاحب الزمانی که میگفت ,نفس من بازترمیشد,تااینکه حس کردم اون فرد ازروسینه ام بلند شد....
به حالت عادی برگشتم,بابا زنگ زده بود اورژانس
آمبولانس رسید
معاینه کردند ,گفتند چیزیش نیست,احتمالا یک حملهی عصبی بهش دست داده,بهتره به یک دکتر مغز و اعصاب مراجعه کنید.
#ادامه_دارد ...
#رمان_دام_شیطان
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
🌸@shahidsarjoda
「🐣⃟💛」
ڪَبوتَرهَمڪِهباشے
گاهے،دودِشَھرپَروبالَتراسیاهمےڪُنَد
بِہیِڪهَوایِپاڪنیازداری!
چیزیشَبیہِهَوایِحَرَم...ツ
@shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کثیف ترین گناه...
▫️ استاد #عالی
@shahidsarjoda
اگردوچیزرارعایتبکنے
خداشهادترانصیبتمیکند:
یکےپرتلاشباش
دوممخلص
ایندوتارودرستانجامبدۍ
خداشهادتراهمنصیبتمیکند.
#شهیدحسنباقرۍ 🕊
@shahidsarjoda