eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
724 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک کانال مذهبی و تقریبا پلیسی😍 برا جوانان پر شور انقلابی😌 پر از پروفایل های مذهبی😉 یک جای خوب برای شناخت بهتر امام زمان😇 با داشتن طرح 😍 پر از متن های زیبای مذهبی در مورد شهدا، حجاب، اهل بیت و امام زمان🙃 و گذاشتن کلیپ ها و استوری های مذهبی🤩 حالا اگه دوست داشتی لطفاً روی لینک بزن و به کانالمون تشریف بیار😉❤️ 🌸❤️🌸❤️🌸❤️ @nopo708090 🌸❤️🌸❤️🌸❤️
احساسی‌پر‌تلاطم🌱 بمیرید‌بمیرید‌وَز‌این‌نفس‌ببرید کہ‌این‌نفس‌چون‌بند‌اسٺ وشما‌همچو‌اسیرید کپشناش‌احساستو‌بر‌می‌انگیزد❝✎ دلت‌را‌فقط‌باقلمش‌می‌برد👀🌱 🌙❆''https://eitaa.com/joinchat/3891003446Cfd9ac4d922 کلیڪ‌رنجہ‌فرمایید🌻
جمعه بود😻باران بود🌧من بودم 🤩امام زمان❤️👣یک خلوت طولانی دوست نداشتم رفیقم و رهبر مو مولایم رو تنها بزارم و دوست داشتم تا خود صبح برایش حرف بزنم 🤩از آدمایی این دنیا از اشتباهاتم از اینکه ناراحتش کردیم بگم و از طرف همه ازش معذرت بخوام، حرفام باهاش کوتاه بود اما اون جمعه بد به دلم نشست که هر وقت بهش فکر میکنم خوشحالم..... بازم از اون جمعه‌ها میخوام 😇🙃 کانال شوق ظهور مولا ↙️↙️ @yrfjjdj مدیر تبادلات : @Shahiide_314
با ذکـــــࢪ یڪ صلـــــواٺ بࢪاے ظہور آقا امام زمـــــان ࢪوی ابـــــࢪ هاے زیࢪ ڪلـــــید ڪنید ٺا شما به کانال امام زمانے اضافھ بشـــــید و هم خودتـــــون از مطالب استفاده کࢪده و هم مـــــاࢪو خوشـــــحال کنید. ⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️
تا خدا فردا خدا نگه دارتون باشه😊 . . . شبتون امام حسینی(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☔️ اێ بہ دلم مانده شبے سیࢪنگاهت کردن:) میشود شبے من دࢪ حࢪم گࢪیہ کنم و تو تماشا بکنے؟!)♡
✨ پیــامبــࢪ(ص): صلھ‌رحم‌ڪنیدگرچھ‌بایڪ‌سلام.. @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا که رنج فراقت بُرید امان مرا💔😔 به یُمن آمدنت تازه کن جهان مرا بیا بهار حقیقی و از سر احسان به غمزه‌ایی نظری کن دل خزان مرا 🔸علیرضا بشارتی @shahidsarjoda
4_5936208307076204546.mp3
7.52M
🔊 📌 سبک 📝 میدونی کربلاتو من از تهِ دلم دوست دارم 👤 کربلایی جواد @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسـتاد رائـفی پور🗣 تا انقـلاب مهـدی(عج).... اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ @shahidsarjoda
دوستان پارت اول رمانمون رو الان میزارم ..که ان شالله راضی باشید..😊
بسم الله الرحمن الرحیم نام رمان: رفاقت تا بهشت نویسنده: زهرا ادیب ژانر: جتماعی خلاصه رفاقت تا بهشت، شرح یک رویداد واقعی است. داستان رفاقت بی‌نظیر معصومه و طاهره‌ سادات! طاهره‌ای که واژه‎ی دوستی و وفا را در برابر دیدگان حیرت زده‌ی معصومه و کسانی که شاهد این ماجرا بودند؛ به زیباترین شکل ممکن معنا کرد. سخنی با خوانندگان: بسم الله الرحمن الرحیم وَلاَتَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَآءٌ وَ لَـَکِن لآتَشْعُرُون و به آن‌ها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‌اند ولی شما نمی‌فهمید. این داستان با اقتباس از یک رویداد واقعی به نگارش درآمده است و باور یا عدم پذیرش آن به عهده‌ی مخاطب می‌باشد. تمامی اسامی به کار رفته در رمان به جز اسم "طاهره سادات" مستعار می‌‌باشند. این اثر را تقدیم می‌کنم به طاهره‌سادات و رفیق شفیق او دوست عزیزم. زهرا ادیب
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه هر لحظه با من است، با او درد دل می‌کنم، از او کمک می‌خواهم. او مونس تنهایی‌های من است، دوستم طاهره را می‌گویم؛ او رفیق است به معنای واقعی کلمه! با کور سوی امیدی که در وجودم مانده بودم، ملتمسانه چشمان اشک‌آلودم را به صورت مادر دوختم: - مامان! تو رو خدا! مگه چی میشه بذاری برم؟ ولی جواب مادر همان بود که بود: - گفتم نه، یعنی نه؛ چرا بی‌خودی این‌قدر اصرار می‌کنی آخه دختر؟! چند بار بگم بابات راضی نمیشه؟ تو که می‌دونی چقدر حساسه و بری سفر نگرانت میشه، دوست نداری که ناراحتش کنی، هان؟ کی تا حالا دلم آمده بود پدر مهربان و زحمت‌کشم را از خودم آزرده کنم که این دومین بار باشد. حالا هم تصمیم گرفتم به خاطر بابا سکوت کنم؛ اگر چه به قیمت نرفتنم به اردوی راهیان نور تمام میشد. اردویی که آرزوی من بود و کلی برای آن برنامه ریخته بودم. بارها رویای دیدن خاک زنده و زیبای شلمچه و قدم زدن در ساحل اروند و تنفس در هوای کانال کمیل، مقتل قهرمان اسطوره‌ایم، ابراهیم هادی را در سر پرورانده بودم؛ ولی افسوس که شدنی نبود. همان‌جا نشستم و زانوانم را در ب*غ*ل گرفتم. یاد دوران خوش کودکی‌ام افتادم، صدای کودکانه‌ی پسر عموهایم در حیاط زیبای خانه‌ی روستایی مادربزرگ در گوشم پیچید: - ‌معصومه! بیا می‌‌خوایم فوتبال بازی کنیم! و من با آن بلوز و شلوار پسرانه برای بازی کردن با آن‌ها با سرعت برق به حیاط دویدم. ما و خانواده‌ی عمو اغلب ایام تعطیل را در خانه‌ی مادربزرگ می‌گذراندیم. مادربزرگی که خیلی زود و در شش سالگی من از دنیا رفته بود؛ ولی خانه‌ی با صفای او هنوز هم مکان دورهمی ما بود. سرگرمی من بازی با بچه‌ها‌ی فامیل بود. دخترخاله‌ها و پسرخاله‌ها و پسر عموها و پسرعمه‌ها کنار هم جمع می‌شدیم و بازی‌هایی مثل فوتبال و جومونگ بازی می‌کردیم، یا امپراطور می‌شدیم. گه گاهی هم که گرم بدو بدو به دنبال توپ و شوت و پاس‌کاری بودم، پیرزن همسایه، زهرا خاله که از کنار پرچین‌ها می‌گذشت، سبد سنگین خریدش را زمین می‌گذاشت، نگاهم می‌کرد و با ل**ب‌های جمع شده سری به نشانه‌ی تأسف تکان می‌داد: - کیجا تِه هشت سال دارنی کِ خانی گت بَوْوی؟! اَنده گَتی کیجا خِجِالت نَکِشِنه ریک ریکاجا بازی کِنده اِما وِشون اِندا بیمی شِی داشتِمی. (دختر تو هشت سالته کی می‌خوای بزرگ شی؟! دختر به این بزرگی خجالت نمی‌کشه با پسرا بازی می‌کنه ما اندازه اینا بودیم شوهر داشتیم.) بعد چادر گل‌دارش را روی سرش مرتب می‌کرد و می‌رفت. اما من بی توجه به او همچنان غرق بازی‌های کودکانه‌ی خودم بودم. پدرم هر چند فردی مذهبی‌ بود و این رفتارم را دوست نداشت؛ اما هیچ‌گاه مستقیم این مسائل را به رویم نمی‌آورد. این جور مواقع شیوه‌ی برخورد بابا همیشه چه با من چه با بقیه‌ی افراد خانواده به صورت غیر مستقیم بود؛ مثلا بزرگ‌تر که شدم، گاهی می‌پرسید: - دخترم نمازت رو خوندی؟ یادم هست که یک روز که فراموش کرده بودم نمازم را به موقع بخوانم و پاسخم به این سؤال بابا منفی بود؛ با چهره‌ی ناراحت و گرفته نگاهم کرد؛ طوری که دیگر سر وقت خواندن نمازم را فراموش نکردم؛ چون هرگز دلم نمی‌خواست ناراحتی‌اش را ببینم. نویسنده: زهرا ادیب کپی بدون ذکر نام نویسنده شرعا حرام می باشد.
ظهر آدینه و هنگامه اذان به افق قم جمکران در دهم بهمن ماه فجر انقلاب السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد.. ای مولایی که حقیقت سلام هستی .. و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... گفتیم که بر عشق شما مفتخریم حسرتی به دل‌هایمان مانده برای دیدنتان؛ قلب‌هایی بی‌قرار مانده برای آمدنتان از بود و نبودِ کار ما با خبری ما منتظرانِ از شما بیخبریم😌 شماجمعه‌ جمعه جمعه‌ها سر قرار حاضری ببخش اگر نیامدم سر قرارها، ببخش😭 دوباره جان تازه‌ای به انتظارها ببخش ☘ العجل یا صاحب الزمان،،،،🤲ظهرآدینه آت به خیر 🤚 ما را ببخش که اینهمه یاد شما نبودیم.... ✋مولایم امید ظهورت در جمعه و اما از غربتت دلگیریم با مدد از مادر سادات امروز صبح ندبه خوانت بودیم و دست به دعا اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🤲 ☘از سفر کرده ها به دیار باقی خاصه شهدا شادی روحشون با فاتحه وصلواتی حاجت روایی خود قرار دهیم 🤲 ای حاضر غایب از نظر عنایتی از شما جهت ظهورت 🤲