eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
724 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 [ باید ها و نباید های ] پوشش @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ °•☔️💕 دقٺ ڪردید ۅقتے شارژگۅشیـمون در حالٺ اخطارِچقدر سریع میزنیمش شارژ ..؟ الان هم زمان غیبت درحالٺ وضعیت قرمز قرار گرفته باید سریع 🔋(: ♥️ 🤲🏻 @shahidsarjoda
‼️ پول خرد نباشیم! ◀️یک وقت هایی؛ بعد از دو شب نماز شب! بعد از چند روز روزه مستحبی! بعد از چند روز تسبیح چرخاندن! بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی! و ... ◀️کُلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان(عج) رو نمی بینیم؟ کُلی هم خودمون رو تحویل میگیریم! شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که !! چقدر نورانی شدیم اونی که دونه درشت بشه! مخلص بشه! خالص بشه! برای امام زمان سر و صدا راه نمیندازه ◀️به قول حاج حسین یکتا: اون پولِ خوردِ که سر و صدا داره! اسکناس صدایی ازش در نمیاد... دونه درشت بشیم! خالص بشیم! که امام زمان(عج) ماموریت هاشو به ما بسپاره! @shahidsarjoda
یکی گره روسریشو شل کرد رفت جلو دوربین واسه ⇦لایڪ⇨ یکی بند پونتینش رو سفت کرد رفت رو مین واسه ⇦خاڪ⇨ @shahidsarjoda
بذار سایه‌ات همیشه رو سرم باشه... @shahidsarjoda
مادرقبال‌کسانی‌کہ‌راه‌کج‌میروند ؛ مسئولیم‌حق‌نداریم‌با‌انها‌تندبرخورد کنیم‌ازکجامعلوم‌کہ‌ما‌درانحراف‌ اینها‌نقش‌نداشتہ‌باشیم؟؟!💔 - شهیدمحمدابراهیم‌همت🌿°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 چطورے دوستم رو نماز خون ڪنم؟! خودت با نماز خوندن چه گلے به سر خودت زدی؟! خودِ نماز خونت رو نشون بده! مردم رو به دین دعوت کنید اما نه با زبانتون❤️ @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣رهبر معظم انقلاب: ♻️در طلیعه‌ی‌ روزهای‌ درخشان‌ فجر از همه‌ چیز شایسته‌تر تکریم‌ شهیدان‌ و خضوع‌ در برابر روح‌ فداکار آنهاست‌. ۱۳۷۹/۱۱/۱۲ @shahidsarjoda
🌱 ــــــــــــــــــــــــ -گاھ‌لازم‌است‌ڪه دݪ‌را‌مُطیع‌خود‌ڪنید نہ‌خود‌را‌مُطیعِ‌دل..!<🦋••🔗>
می‌گفت :اگر از دست کسی ناراحت هستید، دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا ! این بنده تو حواسش نبود، من از او گذشتم، تو هم بگذر . . . + اینطوری دلبری کردن از خدا ! @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻🧔🏻 همونا‌که هرشبشون‌سره‌جاشهـ✨ ولی‌شوخے‌های‌‌بعد‌هیئتشونمـ‌به‌راهه😅🎈 همونا‌کهـ‌شما‌تو‌لباس محرمـ‌دیدی‌و گفتی‌اینا‌افسردن😏🍂 بیا‌تو‌لباسه نیمه‌شعبانمـ‌ببینشون☺️🌸 اونایے‌که‌میبینے‌همش‌مداحے‌گوش‌میدن ❌افسرده‌نیستن🙂 فقط‌وقتی‌مداحے‌گوش‌میکنن‌یه پیدا میکنن....💫 که‌باید‌نوکریه‌خاندان بکنن🌱 که‌باید‌منتظر آل‌محمد‌(عج)باشه😍 اون‌موقعست‌که‌حالشون‌خوب‌میشه♥️ اون‌پسرایے‌که‌دیدے‌وقتے‌دختر‌میبینن‌اخم‌میکنن.. بیا‌شوخے‌هاشون‌با‌خواهرشون‌ببین🙊😆 دختری‌که‌با‌چادرش‌با‌اخم‌رو‌گرفته بد‌اخلاق‌نیست❌ امانت‌داره😍 اون‌پسرایے‌‌که‌میگن ... ‌ شکست‌عشقی‌نخوردن‌که‌بخوان‌به‌خاطرش‌با از‌این‌دنیا‌خلاص‌بشن.. نه❌ اون‌دنیا‌با قرار‌دارن..🙌 قرار‌گذاشتن‌کسی‌با‌جسمی‌که‌سرداره‌پیشه‌ارباب 💔 اون‌دخترایے‌که‌میگن‌همسر‌آیندم‌باید‌عاشق‌شهادت باشه‌نمیخوان‌زود‌از‌دستش‌راحت‌شن...🍃 نه❌ مے‌خوان‌به‌حضرت بگن: بی‌بی‌خودم‌نمیتونم‌بیام‌ولی که‌میتونمـ برات‌فدا‌کنمـ🤗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان رفاقت تا بهشت (( پارت 3)) نویسنده: زهرا ادیب بچه‌ها داشتند با هیجان از اردوی راهیان نور صحبت می‌کردند. جلو که رفتم همه با لبخند سلام کردند. نرگس یک قدم جلو آمد و با چشم‌هایی که از فرط هیجان گرد شده بود، فرم رضایت‌نامه‌ا‌ش را بالا گرفت و پرسید: - چی شد، رضایت بابات رو گرفتی؟! نگاهم را به پایین دوختم و آهسته گفتم: - نه؛ گفته بودم که اجازه نمیده. - حالا یعنی هیچ جوره نمی‌تونی راضیشون کنی؟ سرم را بلند کردم و به ریحانه خیره شدم: - نه ریحانه. زهرا از روی نیمکت بلند شد و دستش را بر شانه‌ام انداخت: - عیبی نداره تو شاید نتونی بری مناطق جنگی، ولی در عوضش یه عموی شهید داری که هر موقع دلت بخواد می‌تونی بری زیارتش. زهرا با آن که هم قد و هم سن و سال من بود، ولی گاهی حس می‌کردم از من و بقیه‌ی اکیپ، حتی خواهر دوقولیش زهره، سال‌ها بزرگتر است؛ او حلال مشکلات همه‌ی بچه‌ها بود از دوختن دکمه‌ی کنده‌ شده‌ی مانتو و کوک زدن کش چادر بگیر تا اختلافات خانوادگی و دوستانه که اکثر نصیحت‌هایش هم کار ساز بود؛ ولی آن روز احساس کردم که نه تنها هیچ کس بلکه حتی زهرا هم مرا نمی‌فهمد. آرام دستش را از شانه‌ام پس زدم: - ببخشید بچه‌ها، من میرم اون‌ورتر یکم درس بخونم. آنجا را ترک کردم و روی نیمکتی با فاصله‌ی دورتر نشستم و کتاب ادبیاتم را از کیفم بیرون آوردم و تظاهر به خواندن کردم؛ ولی در اصل چنان غرق در افکارم بودم که حتی نوشته‌های کتاب را هم نمی‌دیدم: - چه دل خوشی داره زهرا، خبر نداره که شهدا من رو دوست ندارن؛ حتی عموی شهیدم؛ اگه غیر از این بود که منم توفیق داشتم با بقیه برم راهیان نور. یا حداقل این همه که توی شبکه‌های اجتماعی برای معرفیشون کار کردم؛ این همه که سعی کردم دختر خوب و با حجابی باشم و گناه نکنم توی این زمونه‌ی بد یه نشونه بهم می.دادن که بابا ما تو رو می‌خوایم و صدات رو شنیدیم. مانند غریقی که پر از وحشت آب است می‌گردم و دستم پی یک تکه طناب است دلتنگی و تنهایی و اندوه و صبوری این عاقبت تیره یک عاشق ناب است؟* صدای زهرا رشته افکارم را برید: - ارزش نداره با فکر و خیال خودت رو انقدر اذیت کنی ها. از اینکه آمده بود کنارم نشسته بود و خلوتم را بهم زده بود، بیشتر حرصم درآمد: با صدایی که از شدت بغض می‌لرزید، گفتم: - خواهش می‌کنم بس کن زهرا جان؛ حوصله‌ی پند و اندرز ندارم. فکر می‌کنم به عنوان یه دختر هفده ساله‌ی سال آخر دبیرستان دیگه بدونم چی خوبه، چی بده. ناگهان زنگ بلند مدرسه نگاه هر دویمان را به طرف در سالن کشاند و چند لحظه‌ی بعد سیل دانش‌آموزان خسته مانند تیله‌هایی که محفظ دورشان را شکاف داده باشند از آن به بیرون سرازیر ‌شد. کپی بدون ذکر نام نویسنده شرعا حرام می باشد
...الَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسنًا بَعدَ سُوءٍ فَانِّی غَفُورٌ رَّحِيمٌ نمل/۱۱ بد بودی! عیبی نداره! من زیادی مهربانم، زود هم میبخشم! ببینم واقعا از بدی هات پشیمونی و در فکر جبرانی... خودم برات جبران میکنم! تو فقط با من باش.... سمت من باش... همین!