[ #ارتباط_با_نامحرم]
[ #ترک_دوستی_با_جنس_مخالف]
خیلیها اراده اینو دارن که این رابطه سرتاسر گناه ❎رو بذارن کنار👏
اما عذاب وجدان نمیذاره😑
چه عذاب وجدانی⁉️میگم الان
خدایا ولش کنم نفرینم نکنه🥺
آهش منو نگیره😫
اخه دوباره تنها میشم☹️
نیاد دم خونمون آبروریزی راه بندازه😟
خود کشی نکنه😐
خواهر من👩 برادر من👨این مزخرفات و چرتدیات چیه به دلت راه میدی😑
به نظرت رابطه ای که حرامه و گناهه❎
ترک کنی نفرینت کنه نفرینش و آهش میگیره؟😐خب معلومه که نه کسی که قراره نفرین و آه رو عملی کنه خداس تو هم بخاطر خدا این کارو میکنی😉
ترس اینو داری که دوباره تنها بشی؟🤨نترس خدا و امام زمان که هست هیچ کس تنها نیست 🥰در ضمن تو بخاطر خدا این کارو میکنی پس خداهم بلده برات کنار بذاره😍
مطمئنا کسی که یه رابطه دروغین رو ساخته جراتی هم نداره که ابرو ریزی کنه😂
خودکشی؟😐
نترس انقدر اهداف دیگه ای داره که همچین کاری نمیکنه😉
حالا قدمت رو محکم تر کن و زودتر از این رابطه گناه آلود و حرام خلاص شو شو🥰
😌خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش
#هوای_نفس
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 کربلایی #سید_رضا_نریمانی
▪️مثلا تو قبول کردی،کوله بارمو هم بستم...
▪️شوراحساسی #شب_جمعه
◾️ پایگاه جامع #تکست_مداحی
📸| #پروفایݪ ❣
طرواٺ☔️🍊و سرزندگی🌈
🌻باغبانِ درخٺ🌳ٺنومند انقلاب😍
#درخت_برای_زندگی
سلام دوستان😊
💙 #جبهه_مقاومت_نسل_جوان ❤️
به یک ادمین فعال نیازه داره💪...که بتونه کانالش رو ارتقا بده😇 ...اگر دوست داشتید به ایدی زیر پیام بدید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@Hossin313
https://eitaa.com/joinchat/1971650648C49a99d9a7a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ خدا فکر کرده ما اینقدر لطیفیم!
#یک_دقیقه
#استاد_پناهیان
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #هفدهم
از پلہ هاے دانشگاه آروم رفتم پایین،
بهار و بچہ ها قرار بود امروز از مشهد برگردن و برن خونہ براے استراحت از فردا بیان دانشگاہ!
_سلام عشقم!
صداے بنیامین بود، با حرص چشم هام رو بستم 😬و نفس عمیقے ڪشیدم، چشم هام رو باز ڪردم و برگشتم سمتش با لحن ڪنایہ دار گفتم:
_بچہ بودے جایے آویزونت ڪردن ڪہ انقدر آویزونے؟! 😏
با اخم نگاهم ڪرد.
_ببین تا فردا خانوادت میفهمن ڪہ هیچ تو تمام دانشگاہ آبروتو میبرم! 😏
همونطور ڪہ مے اومد سمتم گفت:
_منتظر زنگ بچہ ها باش!
میدونستم حرفش رو عملے میڪنہ،زمزمہ ها تو ڪلاس پیچیدہ بود ڪہ بنیامین قرارہ درمورد یڪے سورپرایز ڪنہ! 😨
خودم رو حس نمے ڪردم!
ڪاش ڪسے ڪنارم بود تا بهش تڪیہ ڪنم و نیوفتم زمین! 😥نمیدونم چطور سر پا بودم! چشم هام تار شد،پشتم رو بهش ڪردم تا اشڪ هام رو نبینہ! 😢
چشم هام سیاهے میرفت انگار سیخ داغ روے
بدنم گذاشتہ بودم بال پروازم شڪستہ بود یا بهترہ بگم بالے براے پرواز نداشتم،😒
خون بہ صورتم هجوم آورد رگ هام تحمل این فشار خون رو نداشتن فقط دیدم سهیلے با دوست هاش بہ این سمت دارہ میاد،
مثل یہ نور ✨تو تاریڪے محض!
چشم هام رو باز و بستہ ڪردم نفس عمیقے ڪشیدم،با دیدن سهیلے خوشحال شدم!
احساس ڪردم تنها ڪسے هست ڪہ میتونہ ڪمڪم ڪنہ! و واقعا لقب فرشتہ نجات رو میشد بهش داد! 🙂
با تمام توان گفتم:
_آقاے سهیلے! 🗣
اون لحظہ نمیتونستم واڪنش دیگہ اے نشون بدم،همہ با تعجب👀😳 برگشتن سمتم!
سهیلے با تعجب😳 نگاهم ڪرد انگار فهمید حالم خوب نیست!
سریع بہ خودش اومد و رو بہ پسرها چیزے گفت،باهاشون دست داد و هر ڪدوم رفتن بہ سمتے!
بدون توجہ بہ نگاہ هاے بقیہ اومد سمتم، رسید بہ چند قدمیم با صدایے ڪہ از تہ چاہ مے اومد گفتم:
_ڪمڪم ڪنید! 😞😢
زمین رو نگاہ میڪرد با آرامش گفت:
بفرمایید بریم تو دفتر،اینجا نمیشہ صحبت ڪرد!
بدون توجہ بہ حرف هاش گفتم:
_دست از سرم برنمیدارہ!آبروم...😰
و بہ بنیامین اشارہ ڪردم!
سرش رو آورد بالا و بنیامین رو نگاہ ڪرد، حالت صورتش جدے بود. 😠😐
_فهمیدم!
رفت سمت بنیامین،
بنیامین با عصبانیت باهاش صحبت میڪرد، 😠سهیلے بازوش رو گرفت و با اخم چیزے بهش گفت!
بہ جایے اشارہ ڪرد👈 و بنیامین رفت بہ اون سمت!
همونطور ڪہ دنبال بنیامین میرفت گفت:
_من حلش میڪنم،اما شما هم خودتون حلش ڪنید متوجہ حرفم ڪہ هستید؟
حرفش یڪ دنیا معنے داشت،بہ نشونہ مثبت سرم رو تڪون دادم،
راہ افتاد از پشت نگاهش ڪردم،نفس عمیقے ڪشیدم،
خودم رو هم حل میڪنم!😏💪
🌸🍃ادامه دارد...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
منبع👇
Instagram:leilysoltaniii
#کپی_بدون_نام_نویسنده_و_منبع_حق_الناسه
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #هجدهم
روے پلہ ها نشستم، چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے😡 اومد بیرون،بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ رفت سمت در خروجے!
سهیلے هم اومد بیرون، اطرافش رو نگاہ میڪرد، انگار دنبال من بود!
از روے پلہ ها بلند شدم.
_آقاے سهیلے! 😥
با شنیدن صدام،برگشت سمتم،سر بہ زیر اومد ڪنارم
_بہ حراست دانشگاہ گزارش دادم تو دانشگاہ نمیتونہ ڪارے ڪنہ اما خارج از دانشگاہ....😐
مڪثے ڪرد و گفت:
_موبایلشو📱 براے اطمینان گرفتم!
خجالت ڪشیدم،احساس میڪردم دارم آب میشم! 😥
سرم رو انداختم پایین، مِن مِن ڪنان گفتم: _هے...هیچے نیست... 😥😔
چے مے گفتم بہ یہ پسرہ غریبہ؟! 😞 تازہ داشتم معنے شرم رو مے فهمیدم!
نفسے تازہ ڪردم:
_چیز خاصے بین مون نبود میخواست بہ بچہ هاے ڪلاس و خانوادم بگہ! 😔😥
بہ چهرہ ش نگاہ ڪردم،آروم و متفڪر!
وقتے دید چیزے نمیگم گفت:
_از پدرتون اجازہ گرفتید؟ 😕
با تعجب 😳نگاهش ڪردم!
_بابت چے؟!
+اینڪہ دوست پسر داشتہ باشید؟!
خواستم بگم پسر احمق و بے شرم برم چہ اجازہ اے بگیرم ڪہ با لبخند گفت:
_هرچے تو دلتون گفتید بہ دیوار! 🙂
بند ڪیفش رو انداخت روے دوشش و گفت:
_وقتے انقدر براتون شرم آورہ ڪہ پدرتون در جریان باشہ پس چرا انجامش دادید؟! گفتم اجازہ گرفتید سریع میخواستید فحشم بدید ڪہ بے حیا این چہ حرفیہ؟! پس چرا از پشت خنجر میزنید؟ 🙂
با شنیدن حرف هاش لبم رو گزیدم،حرف حساب جواب نداشت!😔
با یاد پدر و برادرم قلبم ایستاد،داشتم از خجالت مے مردم!
زل زد بہ پلہ هاے دانشگاہ و گفت:
_من شناختے از شما ندارم اما یا چیزے تو زندگے تون گم ڪردید یا ڪم دارید ڪہ رفتید سراغ چیزے ڪہ جاش رو براتون پر ڪنہ اگہ اینطور نیست پس یہ دلیل بدتر دارہ!
نفسے ڪشید و ادامہ داد:
_من ڪہ ڪارہ اے نیستم اما چندتا استاد خوب هستن معرفے ڪنم؟
نفس بلندے ڪشیدم،فڪر ڪنم معنے نفسم رو فهمید!
_هیچڪس بہ اندازہ خودم نمیتونہ ڪمڪم ڪنہ! 😥😔
لبخندے زد.🙂
_دقیقا!یہ سوال بپرسم؟
آروم گفتم:
_بفرمایید!😔
+معنویات چقدر تو زندگے تون نقش دارہ؟
چیزے نگفتم،هیچ نقشے نداشتن! 😕
اگر هم قبلا بود با خواست خودم نبود ظاهر بود براے رسیدن بہ امین! مثل امین بودن!براے خودم هیچے!
سڪوت رو شڪست:
_گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش خدانگهدار!
از فڪر اومدم بیرون، تازہ یادم افتاد ڪہ از مشهد برگشتہ خواستم چیزے بگم ڪہ دیدم باهام فاصلہ دارہ!
با دست زدم بہ پیشونیم،ادبت رو قربون هانیہ!😬
جملہ آخرش پیچید تو گوشم:
💭گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش!
نگاهے بہ آسمون ڪردم.
_هستے؟ 💫
بہ سهیلے ڪہ داشت میرفت اشارہ ڪردم و ادامہ دادم:
_اینم از اون بندہ خوباتہ ڪہ وسیلہ
میشن؟😊
انگار ڪسے ڪنارم بود،سرم رو برگردوندم اما هیچڪس نبود!
بے اختیار گفتم:
_از رگ گردن نزدیڪتر!
🌸🍃ادامه دارد
✍نویسنده:لیلے سلطانے
Instagram:leilysoltaniii
#کپی_بدون_نام_نویسنده_و_منبع_حق_الناسه
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #نوزدهم
مشغول تماشا ڪردن تلویزیون📺 بودم شهریار اومد ڪنارم، حرف هاے مادرم یادم افتاد زل زدم تو چشم هاش👀 و گفتم:
_داداشے!
سرش رو گذاشت روے دستہ ے مبل،مثل بچہ ها گفت:
_جونہ داداسے!😄
با خندہ گفتم:
_اہ لوس!داداسے! 😃
دستش رو گرفتم.
_شهریار ما فقط همدیگہ رو داریم درستہ؟😊
سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد
_همیشہ باید هواے همدیگہ رو داشتہ باشیم،درستہ هفت سال ازم بزرگترے اما از بچگے پا بہ پام اومدے!حالا نمیخوام خواهر بدے باشم!😌
سرش رو بلند ڪرد و جدے نگاهم ڪرد.
با زبون لبم رو تر ڪردم و ادامہ دادم:
_چرا نمیرے خواستگارے عاطفہ؟😉
با تعجب😳 نگاهم ڪرد!
_این چیزا رو ڪے بہ تو گفتہ؟!
+بذار حرفمو بزنم!من مشڪلے ندارم نہ با امین نہ با مریم نہ با عاطفہ نہ با خانوادشون!😊 شما دارید بزرگش میڪنید! ڪمتر جلو چشمشون باشیم! ڪمتر رفت و آمد داشتہ باشیم! وقتے دعوتشون ڪنیم ڪہ هانیہ خونہ نباشہ!😕 حتے میخواستید خونہ رو بفروشید! بہ افسردگے و حال بدم دامن زدید! فڪر ڪردید ڪہ چے؟! سم میریزم تو غذاشون یا تو بگے میخواے برے خواستگارے عاطفہ،ترورش میڪنم؟!😕 تو رو خدا بس ڪنید!خستہ شدم! انگار جذام دارم! نمیگم ڪامل فراموش ڪردم اما برام مهم نیست، نمیتونم مثل سابق باهاشون صمیمے باشم همین! 😕
شهریار دستم رو فشار داد با لبخند گفت:
_میبینم گندہ گندہ حرف میزنےفسقل!احسنت! حرف هاتو قبول دارم، 😊هانے مامان و بابا تو رو حساس بار آوردن بعد از اون ماجرا ڪہ میتونست براے هر دخترے عادے باشہ و یہ مدت بعد فراموش ڪنہ بزرگترش ڪردن!بیشترین ڪمڪ رو خودت بہ خودت میتونے ڪنے فسقل خانم!
دستش رو برد لاے موهام و شروع ڪرد بہ ڪشیدنشون!
با جیغ از روے مبل بلند شدم.
_شهریار خیلے بے جنبہ اے محبت بهت نیومدہ! 😄😬
خواست بیاد سمتم ڪہ با جیغ دوییدم، پدرم وارد خونہ شد،سریع پشتش پناہ گرفتم!
شهریار صاف ایستاد و دستش رو گذاشت روے سینہ ش. 😃✋
_سلام آقاے پدر!
پدرم جواب سلامش رو داد و رو بہ من گفت:
_دختر بابا سلامش ڪو؟ 😍👩
موهام رو از جلوے چشم هام ڪنار زدم و بلند گفتم:
_سلام!😊
حرف هاے سهیلے پیچید تو سرم،سرم رو انداختم پایین،آب دهنم رو قورت دادم،پدرم خواست برہ ڪہ زود بغلش ڪردم! متعجب ڪارے نڪرد، چند لحظہ بعد بہ خودش اومد و دست هاش رو همراہ بوسہ اے روے موهام دور شونہ هام گرہ زد!
با خجالت گفتم:
_بابا ببخشید! 😔
و تو دلم ادامہ دادم ببخش روے غیرت و اعتمادت پا گذاشتم! 😓 میدونستم با ایما و اشارہ با شهریار حرف میزد!
با مهربونے گفت:
_واسہ چے بابا؟😟
سرم رو بہ قلبش چسبوندم و با بغض گفتم:
_براے همہ چے!😥
چندوقت بود طعم آغوش مهربون و پاڪش رو نچشیدہ بودم! تصمیم گرفتم،
بزرگ بشم!😊
🌸🍃ادامه دارد...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
Instagram:leilysoltaniii
#کپی_بدون_نام_نویسنده_و_منبع_حق_الناسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『✌️🏻🇮🇷』
-
ایبزدلان،شیرآمدھ
دیگرنمیماندامـٰان . . .👊🏽
- تقدیمبہپاسدارانِغیورِمیھنم'!
-
-
|📲| #استوࢪے
|🎶| یگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوࢪے
#سپاه_پاسداران
به عشقت تا تہ دنــــیا...♡
جمعهی آمدنت باز به تاخیر افتاد
نرسیده است چرا از تو صدایی آقا💔
جان خوبان دو عالم گل نرگس برگرد
خبر از آمدنت نیست کجایی آقا
🌷 امیرالمؤمنین (علیه السلام) :
✍️ای فرزند آدم!
زمانی که می بینی خــداوند انواع نعمـت ها را به تو می رسـاند، در حالی که تو معصیت کاری، بترس.
📚 نهجالبلاغه ، حکمت ۲۵
#اَݪَّهُـمَعَجَـݪَاݪوَلِّیِڪَاݪـفَرَج
#دراݩٺـظارقـائـمآݪاحـمد
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
🌻حضرت علی(علیه السلام):
تو مراقب آخرت خود باش،
دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید
📚 غرر الحکم ۶۰۸۰
#ماه_رجب
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
#شهیدانه
♦️یک روز در خانه نشسته بودیم که امیر از در وارد شد.
مادرم از او پرسید:«امیرجان دیگر به جبهه نمی روی؟»
امیر گفت:«چرا مادر، تازه اول کار است» وقتی مادرم گفت:
«بس است دیگر» چند بار رفته ای دیگر نرو»
🔹امیر پاسخ داد:«در آخرت وقتی از حضرت زهرا (س) پرسیدند که تو برای اسلام چه دادی؟
در جواب می گوید: من حسینم را در راه اسلام دادم.
آن وقت اگر از تو بپرسند که تو چه در راه اسلام داده ای،
پیش حضرت فاطمه (س) روسیاه خواهی شد.
ولی اگر من به جبهه بروم و به اسلام خدمت کنم، جوابی برای حضرت زهرا (س) خواهی داشت.
🌷خاطره ای از شهید امیر فاضل🌷
════°✦ ❃ ✦°════
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
🌿 #احـڪام
آیا نماز خواندن با مانتو و روسری صحیح است؟
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے🌱
📹 اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَیْراً💔
ســردار عزیز، دردِ یاران این است
داغ تـو براى رهبرى سنگین است
#ماه_رجب
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
#حدیثانھ😍
پیامبر رحمت{ص}↯
آدمی بر دین دوست خود است
پس بنگرید با که دوستی می کنید
📚امالی ص۵۱۸📚
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
❤️ #امام_سجاد علیهالسلام فرمودند:
🍃 تعجب می کنم از کسی که از غذای فاسد بخاطر ضررش دوری میکند، اما از گناه بخاطر زیان و ننگ آن پرهیز نمی کند.
📖 کشف_الغمه، ح2107
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎙 آیت الله مجتهدی(ره)
🎬موضوع: بهترین زاده و توشه برای آخرت
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44
#پروفایل
#دخترونه
#مذهبی
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44