•{🌸}●
#یاحسین 💔
○° من به گرداب گنه،
غرق شدم کاری کن...
ای که کشتی نجاتی،
لَکَ لَبَّیک حُسَین(ع)🖤🥀
#مولایمنحسین🌱
«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
#استورۍ💚
+رفیقِ
خُوبِزندگیمیارباب..؛💔•
«
-|🌙🔗|-
ازلطفبیڪرانشمامیڪشمـنفس
آقا،بدونعشقِتوڪارمـتـمامـبود...♥️
#صلےاللهعلیڪیااباعبدللهالحسین"ع"
#یه_حرف_قشنگ✨
بقول شهید دهقان :
هروقت دلتون گرفت یاد مصیبت حضرت زینب بیوفتید
اینو مطمئن باشید
غم شما از غم حضرت زینب بیشتر نیست
زیارت عاشورا بخونید
با خدا درد و دل کنید🙃🌸
•|🎻🍂|•
•
بزرگـی می گفتـــــ:
برای رســـیدن بـــه کبــــریا
بایـــد نـه کبــــر داشـــــت ، نه ریــــا ..
#شهید_ابراهیم_هادی
⇢ #شهیدانه
تلنگــر
هرگاهخواستۍگناهڪنۍ ،
یڪلحظہبایسـت
بھ نفست بگو
اگھ یڬباردیگھوسوسمکنے
شکایتتروبھامامزمانمیکنم
#السـلامعلیڪیـاصاحبالزمان
حـالااگـرتوانسٺۍحُـرمـت اقا رو بشکنی
برو گناه کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❀•••
بنویس
شهیدمیشود...
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#شهادت
#کلیپ_استوری
3526710377.mp3
7.08M
⚠️چی میشه که یه پسر و دختر اینقدر به هم وابسته میشن؟؟؟ از کجا شروع میشه؟
💔چیکار کنیم انقدر زود دل نبندیم به هرکس😑😢
📌 استاد #پناهیان
📌 #ارتباط_با_نامحرم
#نشرحداکثری
بچه مذهبیا حزب اللهیا خیلی مراقب باشید شیطان میخواد با همین تله گیرمون بندازه فرار کنید شما که از حضرت یوسف یه سرگردن بالاتر نیستید😱😱😞❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ باید یسری از این مسئولین رو بفرستیم اسرائیل، 24 ساعت نشده اسرائیل سقوط میکنه😄
•| حضور در انتخابات
وظیفه هر ایرانی✌️|•
#انتخابات
______________________
📚کارگاه آنلاین تندخوانی📚
با محوریت امتحانات درسی
از سلسله وبینارهای چالشی #ناگفتهها
🧕🏻 #ویژه_دختران 👌🏻💟
☺️کمتر درس بخوانید، بهتر نتیجه بگیرید😍
🔺کاربردیترین مهارت درسی
🔺تکنیکهای تندخوانی در شب امتحان
💎فرصتی استثنایی برای رشد فردی و پیشرفت درسی
با تدریس
👤 #استاد_دیجور
📆 ۲۹ و ۳۰ اردیبهشت ماه
🔖 اعطای گواهینامه دیجیتالی رایگان
✅ ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر با ارسال #تندخوانی10 به:
🆔 @Nagofteha_Admin
🔰 کانال دورههای تربیتی رسانهای
https://eitaa.com/joinchat/3587112978C2b19f73799
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
📚کارگاه آنلاین تندخوانی📚 با محوریت امتحانات درسی از سلسله وبینارهای چالشی #ناگفتهها 🧕
مخصوص دختر خانم های گلمون😍🌹🌷🌷🌷🌻🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺جنگ را با بیست ساله ها بردیم و اقتصاد را با شصت ساله ها باختیم
🔺نیاز اصلی کشور #دولت_جوان_انقلابی است
دولتی که انقلابی و جهادی دغدغه معیشت و عزت ایرانی را داشته باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
دستمو رها نکنیا
بعلی بعلی بعلی ....
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #پارت_اول_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #اول #آقا_باید_بطلبه . . زیاد فکر مذهب و این چیزها نبو
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
قسمت #دوم
.
-بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین😑😑😂
-لا اله الا الله😐
یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسه کتابها مشغول شد..
رومو سمتش کردم و با یه پوزخندی گفتم:
-خلاصه آقای فرمانده من شمارمو نوشتم و گذاشتم روی میز هر وقت قرعه کشیتونو کردید خبرم کنید.😑
-چشم خواهرم...ان شا الله اقا شمارو بطلبه
-خوبه بهانه ای برای کاراتون دارین...رفیق رفقای خودتونو قبول میکنین و به ما میگین نطلبید...باشه...ما منتظریم😑😑
-خواهرم به خدا اینجور نیست که شما میگید...
.
.
یک هفته بعد که اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفته بود دیدم گوشیم زنگ میخوره و شماره نا آشناست..
-الو...بفرمایین😯
دیدم یه دختر جوان با لحن شمرده شمرده پشت خطه:
سلام خانم تهرانی شما هستین ؟!
بله خودم هستم.
میخواستم بهتون خبر بدم اقا شما رو طلبیده و اسمتون تو قرعه کشی مشهد در اومده..☺
فردا جلسه هست اگه میشه تشریف بیارین..
ساعت و محل جلسه رو گفت و قطع کرد...
اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقی و حسی نسبت به طلبیدن نداشتم ولی از بچگی دوست داشتم تو همه ی مسابقات برنده بشم و الانم حس یه برنده رو داشتم...
.
تا فردا دل تو دلم نبود...😊
.
.
فردا شد و رفتم سمت محل جلسه و دیدم دخترا همه چادری و نشستن یه سمت و پسرا هم یه سمت و دارن کلیپی از مشهد پخش میکنن..
مجری برنامه رفت بالا و یکم صحبت کرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین...
دیدم همون پسر ریشوی اونروزی با قد متوسط رفت پشت میکروفون
اینجا فهمیدم که جناب فرمانده #سید هم هستند.😐
.
خلاصه روز اعزام شد...
بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم که دیدم
عهههه...یه عده ریشو توی ماشین نشستن 😀😀
تازه فهمیدم اشتباهی اومدم...
داشتم پایین میرفتم که دیدم آقا سید داره لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنه و یهو منو دید...و اومد جلو:
-لا اله الا الله...
-خواهر شما اینجا چی میکنید؟؟ .
-هیچی اشتباهی اومدم...😕
-اخه بنر به اون بزرگی زدیم جلوی اتوبوس...😐
-خیلی خوب... حالا چیزی نشده که...😟
-بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشده...😒
ساکم رو گذاشتم رو صندلیم که گوشیم زنگ خورد:
دوستم مینا بود میگفت بیا آخره کلاسه و استاد لج کرده و میخواد غائبا رو حذف کنه😦
اخه من تو اتوبوسم مینا😕😕
بدو بیا ریحانه...حذف شدی با خودته ها...از ما گفتن😯
الان میام الان میام..😟
.سریع رفتم و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود...
تا اسممو خوند بدو بدو دویدم به طرف درب دانشگاه
ولی...
ادامه دارد
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
#منبع👇
💟INsTa:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #دوم . -بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین😑😑😂 -لا اله الا الله😐 یهو
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن 💞
قسمت #سوم
تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه
ولی از اتوبوس خبری نبود😔
خیلی دلم شکست.
گریه ام گرفته بود.😢
الان چجوری برگردم خونه؟!
چی بگم بهشون؟!😔
آخه ساکمم تواتوبوس بود😕
بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام😞😔
تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد.
.
بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم:
.
سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشده بود که گفت:
.
اااا.خواهر شما چرانرفتید؟! 😯
.
-ازاتوبوس جا موندم😕
.
-لا اله الا الله...اخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید😐اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان.
.
-حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود.😣
.
-متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیده بود شما رو.
.
-وایسا ببینم.چی چی رو نطلبیده بود.من باید برم😑😑
.
-آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن.
.
-اصلا شما خودتون با چی میرید؟! منم با اون میام.😟
.
-نمیشه خواهرم من باماشین پشتیبانی میرم.نمیشه شما بیاید.
.
-قول میدم تابه اتوبوسهابرسیم حرفی نزنم.😕
.
-نمیشه خواهرم.اصرار نکنید.😐
.
-اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش.😔
.
-میگم نمیشه یعنی نمیشه..یا علی 😐
.
اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد.و منم با گریه همونجا نشستم 😢
.
هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: .
لا اله الا الله...مثل اینکه کاری نمیشه کرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین..
.
سریع اشکامو پاک کردم و پرسیدم چی شد؟! شما که رفته بودین؟!😯😯
.
هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره. هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد.😑فهمیدم اگه جاتون بزاریم سالم به مشهد نمیرسیم 😐😐😒
.
راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و منم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن😒...(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم/)
.
.
حوصلم سر رفت...
.
هنذفریم که تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه اهنگام و یه آهنگو پلی کردم...
🎼🎤💃🎼💃
یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد.😲😨😨
یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم 😃
.
آروم عذر خواهی کردمو و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند😑
.
توی مسیر...
ادامه دارد
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
#منبع👇
💟INsTa:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃 قسمت #بیست_و_ششم #هوالعشق #حال_عجیب -عباس من نگرانم.. -برای چی
دوستان رمان از من تا فاطمه تو کانال درست شد میتونید از پارت ۲۶ تا اخر رو بخونید ...
باز هم ببخشید اگه خطایی داشتیم🙏