eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
734 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🌸}● 💔 ○° من به گرداب گنه، غرق شدم کاری کن... ای که کشتی نجاتی، لَکَ لَبَّیک حُسَین(ع)🖤🥀 🌱 «
‌ ‌-|🌙🔗|- ‌ ‌ازلطف‌بیڪران‌شمامیڪشمـ‌نفس آقا،بدون‌عشقِ‌تو‌ڪارمـ‌تـمامـ‌بود...♥️ "ع"
✨ بقول شهید دهقان : هروقت دلتون گرفت یاد مصیبت حضرت زینب بیوفتید اینو مطمئن باشید غم شما از غم حضرت زینب بیشتر نیست زیارت عاشورا بخونید با خدا درد و دل کنید🙃🌸
«‌‏‌بہشت يعنے يڪ نفس عميــق در هواے تـو...!‌‏»
•|🎻🍂|• • بزرگـی می گفتـــــ: برای رســـیدن بـــه کبــــریا بایـــد نـه کبــــر داشـــــت ، نه ریــــا .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⇢
تلنگــر هرگاه‌خواستۍگناه‌ڪنۍ ، یڪ‌لحظہ‌بایسـت بھ نفست بگو اگھ یڬ‌بار‌دیگھ‌وسوسم‌کنے شکایتت‌رو‌بھ‌امام‌زمان‌میکنم حـالااگـرتوانسٺۍ‌حُـرمـت اقا رو بشکنی برو گناه کن...
3529498696.mp3
84.9K
- این قافله عزمِ کَربُ‌بَلا دارَد
کاش واقعی بود😭 🕊
3526710377.mp3
7.08M
⚠️چی میشه که یه پسر و دختر اینقدر به هم وابسته میشن؟؟؟ از کجا شروع میشه؟ 💔چیکار کنیم انقدر زود دل نبندیم به هرکس😑😢 📌 استاد 📌 بچه مذهبیا حزب اللهیا خیلی مراقب باشید شیطان میخواد با همین تله گیرمون بندازه فرار کنید شما که از حضرت یوسف یه سرگردن بالاتر نیستید😱😱😞❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ باید یسری از این مسئولین رو بفرستیم اسرائیل، 24 ساعت نشده اسرائیل سقوط میکنه😄
•| حضور در انتخابات وظیفه هر ایرانی✌️|• ______________________
📚کارگاه آنلاین تندخوانی📚 با محوریت امتحانات درسی از سلسله وبینارهای چالشی 🧕🏻 👌🏻💟 ☺️کمتر درس بخوانید، بهتر نتیجه بگیرید😍 🔺کاربردی‌ترین مهارت درسی 🔺تکنیک‌های تندخوانی در شب امتحان 💎فرصتی استثنایی برای رشد فردی و پیشرفت درسی با تدریس 👤 📆 ۲۹ و ۳۰ اردیبهشت ماه 🔖 اعطای گواهینامه دیجیتالی رایگان ✅ ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر با ارسال به: 🆔 @Nagofteha_Admin 🔰 کانال دوره‌های تربیتی رسانه‌ای https://eitaa.com/joinchat/3587112978C2b19f73799
✖️ماجرای این دو شهید هم نام کنار هم از این قرار است که سال 59 محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق وایران شهید میشود و 7 سال بعد برادر زاده اش که هم نام عموی شهیدش بود بدنیا میاید وسال 94 در سوریه شهید مدافع حرم میشود شادی روح شهیدان صلوات دل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺‏جنگ را با بیست ساله ها بردیم و اقتصاد را با شصت ساله ها باختیم 🔺نیاز اصلی کشور است دولتی که انقلابی و جهادی دغدغه معیشت و عزت ایرانی را داشته باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #پارت_اول_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #اول #آقا_باید_بطلبه . . زیاد فکر مذهب و این چیزها نبو
💞 💞 قسمت . -بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین😑😑😂 -لا اله الا الله😐 یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسه کتابها مشغول شد.. رومو سمتش کردم و با یه پوزخندی گفتم: -خلاصه آقای فرمانده من شمارمو نوشتم و گذاشتم روی میز هر وقت قرعه کشیتونو کردید خبرم کنید.😑 -چشم خواهرم...ان شا الله اقا شمارو بطلبه -خوبه بهانه ای برای کاراتون دارین...رفیق رفقای خودتونو قبول میکنین و به ما میگین نطلبید...باشه...ما منتظریم😑😑 -خواهرم به خدا اینجور نیست که شما میگید... . . یک هفته بعد که اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفته بود دیدم گوشیم زنگ میخوره و شماره نا آشناست.. -الو...بفرمایین😯 دیدم یه دختر جوان با لحن شمرده شمرده پشت خطه: سلام خانم تهرانی شما هستین ؟! بله خودم هستم. میخواستم بهتون خبر بدم اقا شما رو طلبیده و اسمتون تو قرعه کشی مشهد در اومده..☺ فردا جلسه هست اگه میشه تشریف بیارین.. ساعت و محل جلسه رو گفت و قطع کرد... اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقی و حسی نسبت به طلبیدن نداشتم ولی از بچگی دوست داشتم تو همه ی مسابقات برنده بشم و الانم حس یه برنده رو داشتم... . تا فردا دل تو دلم نبود...😊 . . فردا شد و رفتم سمت محل جلسه و دیدم دخترا همه چادری و نشستن یه سمت و پسرا هم یه سمت و دارن کلیپی از مشهد پخش میکنن.. مجری برنامه رفت بالا و یکم صحبت کرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین... دیدم همون پسر ریشوی اونروزی با قد متوسط رفت پشت میکروفون اینجا فهمیدم که جناب فرمانده هم هستند.😐 . خلاصه روز اعزام شد... بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم که دیدم عهههه...یه عده ریشو توی ماشین نشستن 😀😀 تازه فهمیدم اشتباهی اومدم... داشتم پایین میرفتم که دیدم آقا سید داره لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنه و یهو منو دید...و اومد جلو: -لا اله الا الله... -خواهر شما اینجا چی میکنید؟؟ . -هیچی اشتباهی اومدم...😕 -اخه بنر به اون بزرگی زدیم جلوی اتوبوس...😐 -خیلی خوب... حالا چیزی نشده که...😟 -بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشده...😒 ساکم رو گذاشتم رو صندلیم که گوشیم زنگ خورد: دوستم مینا بود میگفت بیا آخره کلاسه و استاد لج کرده و میخواد غائبا رو حذف کنه😦 اخه من تو اتوبوسم مینا😕😕 بدو بیا ریحانه...حذف شدی با خودته ها...از ما گفتن😯 الان میام الان میام..😟 .سریع رفتم و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود... تا اسممو خوند بدو بدو دویدم به طرف درب دانشگاه ولی... ادامه دارد . 👇 💟INsTa:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #دوم . -بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین😑😑😂 -لا اله الا الله😐 یهو
💞 💞 قسمت تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه ولی از اتوبوس خبری نبود😔 خیلی دلم شکست. گریه ام گرفته بود.😢 الان چجوری برگردم خونه؟! چی بگم بهشون؟!😔 آخه ساکمم تواتوبوس بود😕 بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام😞😔 تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد. . بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم: . سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشده بود که گفت: . اااا.خواهر شما چرانرفتید؟! 😯 . -ازاتوبوس جا موندم😕 . -لا اله الا الله...اخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید😐اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان. . -حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود.😣 . -متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیده بود شما رو. . -وایسا ببینم.چی چی رو نطلبیده بود.من باید برم😑😑 . -آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن. . -اصلا شما خودتون با چی میرید؟! منم با اون میام.😟 . -نمیشه خواهرم من باماشین پشتیبانی میرم.نمیشه شما بیاید. . -قول میدم تابه اتوبوسهابرسیم حرفی نزنم.😕 . -نمیشه خواهرم.اصرار نکنید.😐 . -اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش.😔 . -میگم نمیشه یعنی نمیشه..یا علی 😐 . اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد.و منم با گریه همونجا نشستم 😢 . هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: . لا اله الا الله...مثل اینکه کاری نمیشه کرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین.. . سریع اشکامو پاک کردم و پرسیدم چی شد؟! شما که رفته بودین؟!😯😯 . هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره. هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد.😑فهمیدم اگه جاتون بزاریم سالم به مشهد نمیرسیم 😐😐😒 . راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و منم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن😒...(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم/) . . حوصلم سر رفت... . هنذفریم که تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه اهنگام و یه آهنگو پلی کردم... 🎼🎤💃🎼💃 یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد.😲😨😨 یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم 😃 . آروم عذر خواهی کردمو و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند😑 . توی مسیر... ادامه دارد . 👇 💟INsTa:mahdibani72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃 قسمت #بیست_و_ششم #هوالعشق #حال_عجیب -عباس من نگرانم.. -برای چی
دوستان رمان از من تا فاطمه تو کانال درست شد میتونید از پارت ۲۶ تا اخر رو بخونید ... باز هم ببخشید اگه خطایی داشتیم🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا