فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
#حرف_دلم👌🏼✨:|
"🌱" حآ•سین•یا•نون
تِݪڪَ•آیاتُ•اݪجُنون "🖇"
"🌱"مینویسم•؏شق•
وبےتَردیدمیخوانَمجُنون"🗞"
«"🧡حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا💚"»
°•🦋•°
.
--دستگیرۍزگداکارهرارباباسٺ🖐🏻🔒
--ڪارمادسٺتوآقاست #اباعبدالله♥️🖇
#تلنـگرانه💭
عزیزی میگفت:
ھروقت احساسڪردید
از↫امامزمان دورشدید
ودلتونواسہ آقاتنگنیست
ایندعاۍڪوچیڪ روبخونید
بہ خصوصتوےقنوتهاتون
"لَیِّنقَلبیلِوَلِیِّاَمرِك"🌿💔:)
#به_خودمون_بیایم💔🚶🏾♂
#التمآسدعا
#یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤توییت استاد #رائفی_پور
✍ قبلا بارها عرض کرده ام از شش مرحله صهیونیست ها برای وادار کردن مسیح به ظهور! فقط یک گام مانده و آن هم تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان است! شادی صهیونیستها پس از آتش زدن مسجدالاقصی را ببینید
روزے شهید میشے..✨
ڪه توے گلزار شهدآ ...🙂
بیشتر از شہر رفیق داشتہ باشے...🌿
#یاعلی
#بیوشهدایی🧡
°
هرکسبراۍدیدهشدنکارنکند!
خدابرایدیدهشدنشکارمۍکند :)🧡
#حاج_قاسم🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍️راهی شدن هزاران فلسطینی به سمت قدس برای حراست از قبله اول مسلمین
تصویری که بارها صهیونیستها با ایجاد ادراک و آمادگی در ذهن مخاطبانشان از طریق رسانهها و فیلمهایی مانند جنگ جهانی زد آن را پیشبینی کرده بودند.
#سواد_رسانه_ای
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
♥️'!
••|♥️
فِتادھدَردِلتَنگَمـ،هَواۍچوטּتوشَهۍ
هَوا،هَواۍحُسیـטּوهَواۍدَربہِدَرۍ ...!
|😇|⇠ #تلنگرانہ
.
دیدینوقتیتویخونہبویسوختگیمیاد
همہهولمیشنکہ
نکنہجاییبرقاتصالی کردھ؟!😰
نکنہغذاسوختہ..🥘
همہدنبالِعلتمیگردنتارفعشکنن..
همہتوخونہبسیجمیشن..👨✈️
دنبالچی؟! دنبالِبویسوختگی !🌬
چونمیدونناگہرسیدگینشہ
زندگیشونوداراییشونومیسوزونہ(:
رفیق !🔥
توبویگناهوحسمیکنیچیکارمیکنی؟!
توهمهولمیشینھ ؟!😔
هیشکیازسوختنخوششنمیاد ..🤧
مخصوصاکہچھرش
جلومھدیفاطمهسیاهباشه..!😭
#امام_زمان
#اللهمعجللولیڪالفرج 🌿
ـــــــ"📻⃟🌾|○○
واگـرخـداخـواست...✨
مـرگیرقـمخـواهـمزدآسـ🕊ـمانی✌️🏻🌱
‹ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ›
#انقلابیون
#شھیدانہ
شهــــدا ...😞
دلمـــان ڪہ مےگیـرد ...❤️
راهمــــان را مےگیـریم و🛣
مےآییم بہ سمت مَزار شمـا😇
ڪہ دنج تریـن جـاے دنیـاست ...🙃
#شهدایی
[💛•°🐥]
💕اعتماد به نفس این نیست که
وارد جایی شوید و
خودتون رو بهتر از همه بدونید!
اعتماد به نفس یعنی
وارد جایی شوید
وخودتان را
باهیچ کس مقایسه نکنید....
----------------------------🌼✨----------
#تلنگر
تو خـن😄دیدی و چش🤩مانت...
ز یادم برد رفت🚶♂ن را..!
من از لبخـندت آموختم...
ز این دنی🌏ا گذشتن را!
#رهـبرانهـ
••🌿🕸
_
_
شبیہشھدابودنسختنیست🖐🏼!
+فقطکمےمراقبتمیخواهد
دلتکہعاشقباشھ
سمتمعشوقمیدوۍ...(:
_
_
#چقدرشبیھشونیم!؟
❥🌱━┅┄┄
¦ #شهیـدانه
#گلزار_شهدا_نجف_اباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
دلتنگیدلتنگیدلتنگی
واژهتکراریاینروزهایمن...💔!'
#حاجقاسم
#اینحسینڪیست؟😭
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 . .قسمت #پنجم بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها🚍🚍🚍 بودن و بچه ها مش
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن 💞
#به_نام_خدای_مهدی💌
.
.
قسمت #ششم
.
_چتونه دخترها؟! 😯خانم های دیگه خوابن...یه ذره آروم تر..😑 .
من یه چشم غره بهش زدم😒
سمانه هم سریع گفت
_چشم چشم حواسمون نبود😕😟
.
بعد از اینکه رفت پرسیدم:
-این زهرا خانمتون اصلا چیکاره هست؟😑
.
-ایشون مسول بسیج خواهرانه دیگه☺
.
-اااا...خوب به سلامتی😐
.
و تو دلم گفتم خوب به خاطر اینه که آقا سید به اسم صداش میکنه 😑و کم کم چشمامو بستم تا یکم بخوابم.
.
بالاخره رسیدیم 💚مشهد💚
.
.
اسکان ما تو یه حسینیه بود که طبقه پایین ما بودیم و طبقه بالا آقایون و
وقتی که رسیدیم اقای فرمانده شروع کرد به صحبت کردن برامون:
.
_خوب عزیزان...اولین زیارت رو با هم دسته جمعی میریم و دفعه های بعد هرکی میخوادمیتونه با دوستاش مشرف بشه فقط سر ساعت شام و ناهار حاضر باشین و ادرس هم خوب یاد بگیرین..
.
برگشتم سمت سمانه و گفتم :
.
-سمانه؟!😑
.
-جانم؟!😕
.
-همین؟!😐
.
-چی همین؟!😕
.
-اینجا باید بمونیم ما؟!😒😨
.
-اره دیگه حسینیه هست دیگه 😕
.
-خسته نباشید واقعا. اخه اینم شد جا..این همه هتل 😑😑
.
-دیگه خواهر باما اومدی باید بسیجی باشی دیگه😆😆
.
-باشهه😐😐😐 .
.
.
.
زمان اولین زیارتمون رسید. دیدم سمانه با یه چادر داره به سمتم میاد:
.
-این چیه سمی؟!😯
.
-وااا.. خو چادره دیگه!😍
.
-خوب چیکارش کنم من؟!😯
.
-بخورش😂😂خوب باید بزاری سرت
.
-برای چی؟!مگه مانتوم چشه؟!🙁
.
-خوب حرم میریم بدون چادر نمیشه که😐
.
-اها...خوب همونجا میزارم دیگه😞
.
-حالا یه دور بزار ببینم اصلا اندازته؟!😊
.
چادر رو گرفتم و رفتم جلوی آینه.یکم شالمم جلو آوردم وچادرمو گذاشتم و تو اینه خودمو نگاه کردم و به سمانه گفتم:
. -خودمونیما...خشگل شدم😊
.
-آره عزیزم...خیلی خانم شدی.😊
.
-مگه قبلش اقا بودم 😠😂ولی سمی...میگم با همین بریم😕..برای تفریحی هم بدنیست یه بار گذاشتنش.😆
.
-امان از دست تو😄بزار سرت که عادت کنی هی مثل الان نیوفته😅
.
-ولی خوب زرنگیا...چادر خوبه رو خودت برداشتی سُر سُری رو دادی به ما😄😄
.
-نه به جان تو... اصلا بیا عوض کنیم😕
.
-شوخی میکنم خوشگله..جدی نگیر..😆
.
-منم شوخی کردم😂والا..چادر خوبمو به کسی نمیدم که 😄
.
حاضر شدیم و به سمت بیرون رفتیم و من دوست داشتم حالا که چادر گذاشتم اقا سید منو ببینه. هیچ حس عشقی نبود و فقط دوست داشتم ببینه که منم چادر گذاشتم و فک نکنه ما بلد نیستیم...
.
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خانمها نمیکرد 😑☹️
.
.
ادامه دارد
نویسنده #سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_بدون_ذکر_منبع_ممنوع🚫
منبع👇
💟Insta:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن 💞 #به_نام_خدای_مهدی💌 . . قسمت #ششم . _چتونه دخترها؟! 😯خانم های دیگه خ
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن 💞
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
قسمت #هفتم
.
.
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خواهرها نمیکرد 😑
.
پشت سرشون رفتیم و وقتی نزدیک باب الجواد🕊 که شدیم آقا سید شروع کرد به مداحی کردن.
(اوجه بهشته حرم امام رضا/
زایرات اینجا تو جنان دیده میشن/مهمونات امشب همه بخشیده میشن)
.
نمیدونم چرا ولی بی اختیار اشکم در اومد😢
.
سمانه تعجب کرده بود😯
.
-ریحانه حالت خوبه؟! 😞😞
.
-اره چیزیم نیست😧😧
.
یواش یواش وارد صحن شدیم. وقتی گنبد💫 رو برای اولین بار دیدم یه جوری شدم.فضای حرم برام خیلی لطیف بود.
.
همراه سمانه وارد حرم شدیم.
.
بعضی چیزها برام عجیب بود.
.
-سمی اونجا چه خبره؟!😯
.
-کجا؟! اونجا؟! ضریحه دیگه☺
.
-خوب میدونم ولی انگار یه جوریه؟! چرا همدیگه رو هل میدن؟!😯
.
-میخوان دستشون به ضریح بخوره☺
.
-یعنی هر کی اونجا دست بزنه حاجت میگیره؟!😯
.
_هرکی اونجا دست بزنه که نه ولی اعتقاد دارن اونجا چون محل زیارت فرشته ها و امام هاست متبرکه و بهش دست میزنن و زیارت میکنن.
.
-یعنی اگه ما الان دست نزنیم زیارت نکردیم؟!😕😕
.
-چرا عزیزم. مهم خوندن زیارت نامه و...هست😊
.
سمانه یه زیارت نامه📖 هم به من داد و گفت تو هم بخون.
.
-اخه من که زیادعربی خوندن بلدنیستم😐
.
پس من میخونم و تو هم باهام تکرار کن ،حیفه تا اینجا اومدی زیارت نامه نخونی😕
.
و سمانه شروع کرد با صدای ارامش بخشش زیارت نامه خوندن و من گوش دادم.
.
بعد زیارت تو صحن انقلاب نشستیم و سمانه مشغول نماز خوندن که یاد اون روز توی جاده افتادم و گفتم:
-سمانه؟!😕
.
-جان سمانه😊
.
-یه چی بگم بهم نمیخندی؟!😟
.
-نه عزیزم.چرا بخندم😊
.
-چرا شما نماز میخونید؟!😐
.
-عزیزم نماز خوندن واجبه و دستور خداست ولی یکی از دلایلش ارامش دادنه به خود آدمه.😍
.
-یعنی تو نماز میخونی واقعا آروم میشی؟!😯
.
-دروغ چرا...همیشه که نه. ولی هروقت با دلم نماز میخونم واقعا اروم میشم.هر وقتم که غم دارم هم که تو سجده بعد نماز با خدا درد و دل میکنم و سبک میشم..😊
.
-اوهوم..😕میدونی سمی من نماز خوندنو تو بچگی از مامان بزرگم یاد گرفته بودم..ولی چون تو خونه ما کسی نمیخوند دیگه کم کم فراموش کردم😔
بیچاره مامان بزرگم تا حالا مشهد نیومده بود و ارزوشو داشت😢😔 میشه دو رکعت نماز برای مامان بزرگم بخونی؟!
.
-چرا نمیشه...ولی روحش بیشتر خوشحال میشه ها وقتی خودت بخونی😔
.
-میخوام بخونم ولی..😞
.
-ولی نداره که.اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟😒
ادامه دارد
نویسنده؛ #سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_بدون_ذکر_منبع🚫
منبع👇
💟InsTAgRam:MaHDibaNi72