#خاطره_شهید🧡🌿
____________
برشی از کلام مادر شهید مصطفی صدر زاده
کسی داغ جوانش را نبیند
خیلی داغ سنگینی است‼️
اما همین که می دانم الان مصطفی در جوار امام حسین (سلام الله علیه) و اهل بیت است
و همین که می دانم عاقبت او به بهترین نحو ممکن ختم به خیر شد
آرامش می گیرم و سنگینی داغش برایم قابل تحمل می شود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطره_شهید 🎙🌸
متوجه شده بودم ڪہ مدتے است پیش خانواده ی شهدا مےرود و از آنها فیلم و خاطره می گیرد...♥️
کارش این شده بود که هفته ای یکے دو بار پیش این خانواده ها برود و پای حرف هایشان بنشیند🙃✨
نمیدانم این فیلم ها الان کجا هستند ، اما مصطفے با عشق دنبال ثبت وقایع زندگے شهدا بود🍃🎥
گاهی تعریف می کرد که مثلا "دیشب رفتم خانه ے فلان شهید و پدرشهید اینجوری گفت و من زار زار گریه کردم💔"
یا "مادرشهید فلان حرف را زد و من هنوز هنگ هستم ..."
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
🌿
{ #خاطره_شهید }
.
.
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)هی می رفت و می آمد..
برای رفتن به خانه دو دل بود..
یادش رفته بود نان بگیرد..
بهش گفتم:
«سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاڪتیه، همینو بردار و برو.»
گفت:
«اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه.»
گفتم:
« این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری»
یکی دوبار رفت و آمد.
آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.
@shahidsarjoda