✅ داستان آموزنده
#دینی
💰مسلمان شدن فقط با هزارتومن
🔶️اهل اهواز بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.
🔶️ راننده بقیه پول را که بر می گرداند و هزار تومن اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که هزار تومن اضافه را برگردانم یا نه؟
🔶️ آخر سر بر خودم پیروز شدم و هزار تومن را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.»
🔶️گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.»
🔶️پرسیدم: «بابت چی؟»
گفت: «می خواستم فردا بیایم در مسجد و مسلمان شوم اخه من مسیحی هستم اما هنوز کمی مردد بودم.
🔶️ وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر هزار تومنی را پس دادید بیام. فردا خدمت می رسیم!»
🔶️تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به هزار تومن می فروختم!»
🚫 جا داره ساعت ها رو این داستان فکر کنیم و بعدش تطبیق بدیم...
🌻 در هیچ لحظه زندگیت خدا را فراموش نکن
@shahidsarjoda