eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
724 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃رمــان ... 🌸🍃 قسمت همونطور ڪہ تو حیاط راہ میرفتم درس میخوندم، سنگ ڪوچیڪے بہ صورتم خورد😐 آخ ڪوتاهے گفتم و دوبارہ مشغول درس خوندن شدم. دوبارہ سنگ بہ بازوم خورد!😕 با حرص 😬 این ور اون ور رو نگاہ ڪردم، عاطفہ با خندہ 😄از پشت دیوار سرشو آورد بالا 🙇♀و گفت: _خاڪ تو هِد خرخونت! 😁 +آزار دارے؟ 😕 لبخند دندون نمایے زد. _اوهوم،وقتے من درس نمیخونم تو هم نباید بخونے! 😃 ڪار همیشگیش بود وقتے تو حیاط درس میخوندم میرفت رو نردبون و از پشت دیوار اذیت میڪرد!😀 درس ها بہ قدرے سنگین بود ڪہ حوصلہ شوخے با عاطفہ نداشتم. رفتم سمت خونہ ڪہ دوبارہ سنگ سمتم پرت ڪرد خورد بہ سرم! 🙁 _هوے هوے ڪجا؟! برگشتم سمتش و محڪم ڪتابو پرت ڪردم، 📖سریع سرش رو دزدید. صداے آخ مردے اومد، با چشماے گرد شدہ😳 نگاهش ڪردم! _عاطفہ ڪے بود؟😟😳 عاطفہ با لحن گریہ دار گفت: +داداشمو ڪشتے قاتل! 😜😩 رفتم ڪنار دیوار و رو تخت ایستادم، تو حیاطشون سرڪ ڪشیدم دیدم امین نشستہ رو زمین سرشو گرفتہ ڪتاب هم ڪنارش افتادہ! زیر لب خاڪ بر سرمے گفتم!😬 عاطفہ طلبڪارانہ گفت: _بیچارہ داداش من دوساعتہ میگہ عاطفہ، هانیہ رو اذیت نڪن....😕 امین نذاشت ادامہ بدہ و با عصبانیت گفت: _من ڪے گفتم هانیہ؟! 😠 نگاہ ڪوتاهے بهم انداخت و آروم گفت: _من گفتم خانم هدایتے! لبم رو بہ دندون گرفتم،گندت بزنن هانیہ، هرچے فحش بلد بودم نثار عاطفہ ڪردم با خجالت گفتم: _چیزے شد؟ 😒 بہ نشونہ منفے سرش رو تڪون داد و بلند شد،تند تند گفتم: _بہ خدا نمیدونستم شما اینجایید،میخواستم عاطفہ رو بزنم،آقاامین ببخشید!😔✋ با گفتن اسمش سرخ 😊 شدم، ڪتابمو📙 گرفت سمتم و گفت: _این براے درس خوندنہ نہ وسیلہ رزمے! بیشتر خجالت ڪشیدم،سرم رو انداختم پایین دیگہ روم نمیشد هیچوقت جلوش آفتابے بشم، خیلے عصبے بود مگہ از قصد ڪردم؟!عاطفہ ڪہ حالم رو دید خواست چیزے بگہ ڪہ دستش رو فشار دادم ساڪت شد! 😐 زیر لب گفتم: _بازم عذر میخوام دیگہ....😔 ادامہ ندادم و وارد خونہ شدم،از تو فریزر چندبستہ یخ برداشتم،دوبارہ رفتم رو تخت و بدون اینڪہ حیاطشون رو نگاہ ڪنم گفتم: _عاطفہ،بیا این یخ ها رو بگیر! 😒 صداے امین اومد: _عاطفہ داخلہ،صداش ڪنم؟ با دلخورے گفتم: _نہ خیر!😒 یخ ها رو گذاشتم رو دیوار. _اینا رو بذارید رو سرتون! با لحن آرومے گفت: +خانمِ ہ...هانیہ خانم؟! با گفتن اسمم گر 😊 گرفتم،احساس ڪردم دارم میسوزم با عجلہ وارد خونہ شدم، از پشت پنجرہ دیدم ڪہ یخ ها رو برداشت و بہ حیاط نگاہ ڪرد! 🌸🍃ادامه دارد... ✍نویسنده: منبع؛ instagram:leilysoltaniii . https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌