eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
724 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم 🌷 حتما محتاجیم به دعا😔 اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک😭
سلام علیکم🌷 ممنون لطف دارید😊
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #بیست_و_دوم . . -اینکه ... . -سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا
💞 💞 قسمت . . یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢 . یه مدت از خونه بیرون نرفتم... حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔 درباره اینکه با چادر با وقارترم 😑 😐 ولی نه... 😔😔 . اصلا مگه من چادری شدم که کنار بزارم؟؟😯 من به خاطر چادری شدم.😊 به خاطر اینکه قشنگ باشم نه پیش ...😕 حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار ؟!😯 . . ولی😢 ولی خدایا این رسمش بود...😔 منو عاشق کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!😔 خدایا رسمش نبود...😕 من که داشتم یه گوشه زندگیمو میکردم😔 منو چیکار به بسیج؟!😢 اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!😔 اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟! 😢 چرا از اتوبوس جا موندم که باهاش همسفر بشم ؟!😢 با ما دیگه چرا 😔 . . ولی خیلی سخت بود😢 من اصلا نمیتونم فراموشش کنم 😢 هرجا میرم😔 هرکاری میکنم😔 همش یاد اونم😢 یاد لا اله الا الله گفتناش😕 یاد حرفاش😔 یاد اون گریه ی توی سجده نمازش 😢 میخوام فراموشش کنم ولی...😭 هیچی. . یه مدت از تابستون گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم... حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم.. چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت 😔 . . تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...😯 . -سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا ) . گوشی رو پرت کردم یه گوشه و برا خودم نزاشتم😑 . فردا صبح دوباره یه پیامک دیگه اومد . _(ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت) . نمیدونستم برم یانه...😕 مرگ و زندگی؟؟؟!😨 چی شده یعنی؟!😯 اخه برم چی بگم؟!😕 برم که باز داغ دلم تازه بشه؟! 😔 ولی اخه من که کاری نکردم که بترسم ازش😑... کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😔 نه من... اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه ؟! . نمیدونم...😕 . ادامه دارد.... . منبع👇
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #بیست_و_سوم . . یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢 . یه مدت ا
💞 💞 قسمت . . دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕 . راستیتش خیلی نگران شده بودم😨 . تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😔 . کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر😕 . توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم😐 صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😕 اخه من که چیزی نگفته بودم 😔 اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم😕 انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن . . وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته . تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😭 . -حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده . به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم😐 . یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه گردن😢 . -چی شده زهرا؟!😯 . -ریحانه 😢...ریحانه 😢 . -چی شده؟؟😯 . -کجایی تو دختر؟!😢 . -چی شده مگه حالا؟!😕 . -سید...😢 . -آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!😯 . -سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد😢 همش ناراحت بود به خاطر تو😢 عذاب وجدان داشت😔 میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد😔 میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه😔😢 . -الان مگه نیستن؟!😯 . -این نامه رو بخون😢...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی🙏 . -کجا رفتن مگه؟؟😯 . -یه ماه پیش به عنوان رفت و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر. بعضیا میگن دیدن که 😢 این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😢 . _یعنی مگه امکان داره که ایشون😯😢 . -هر چیزی ممکنه ریحانه 😢 . -گریه بهم امان نمیداد...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!😢 . -داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده . _داداش محمد ؟!😳 . _اره...داداش محمد.. ریحانه، ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔 . -چیا رو مثلا؟!😢 . -اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم. ولی تو فکر کردی ما...😥 . از شدت گریه هیچی نمیدیم😣😭 صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢 فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢 . صدای لا اله الا الله گفتناش 😢 . . ادامه دارد.... . . نویسنده : منبع👇 Instagram:mahdibani72
دوپارت تقدیم‌نگاه هاتون 😍😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡اسلام علیک یااباصالح المهدی(عج)♡
💎⃟❄️ ... وقتےخود‌خدا‌توقرآنش‌دوبار‌میگه ﴿بعد‌هرسختے‌آسانے‌هست﴾ دیگه‌نگران‌چــــــــــے‌هستے؟! دلت‌رو‌آروم‌نگه‌دار(: ؟♥️🙂 @shahidsarjoda
🦋⃟📸 ! كوهِ دردم كه كُند ؛ نامِ حُسين آرامم ....🍃 @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲⃟🍯 نزار ازت دور بشـ ـم ؛ بدونِ تـ ـو میمیـرم ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌ 💔|↫ 📲|↫ @shahidsarjoda
3660473104.mp3
4.7M
🎼⃟💔 ●زندگیمـو میدم بَرات حـسینـ قابلتو ندارهـ ایـن نفـسـ♥️ |↫ |↫ |↫ «"@shahidsarjoda
می رسد آن روز... اللهم عجل لولیک الفرج✨ @shahidsarjoda
. |👤| . شهدا یہ ټیپۍ زدݩ ☁️^] ڪہ خـ♡ـدا نگاهشوݩ ڪرد! دنبال این بودݩ ڪھ.. خوشگل خوشگلا^] یوسف زهرا امام زماݩ نگاشوݩ ڪنہ..🌱^] حالا ټو برو هرټیپۍ-] ڪہ میخواۍ بزݩـ... اما . . . حواسټ باشہ{☝🏻} ڪے داره نگات میڪنہ..!🍁 ↯🌙 @shahidsarjoda
🔗||✈️ ‌≡ ≡ در کتـاب عشـق نیست جـز شرـح جماݪـش ... !💙 ‌≡ ≡ @shahidsarjoda
Reza Narimani - Nakone Ye Rooz Biyad (128).mp3
8.22M
🖐🏻♥️ نڪنه‌ی‌روز‌بیاد... از‌توجداشم🙃💔 🦋 @shahidsarjoda
شهید گمنام ،خوشنام تویی گمنام منم کسی که لب زد بر جام تویی ناکام منم .... @shahidsarjoda
هنوزهم‌هسټندپسرانے کہ‌بوےمردانگےدهند🌿! دردسټانشان عزټ‌یک‌مردواقعےݪمس‌مےشود🙃 مےشودبہ‌آنهاتکیہ‌کرد🖐🏻 وروےحرف‌هایشان‌حساب‌کرد🌿! @shahidsarjoda
🍭🌥••|| . در ڪوے تو دیگر بہ سرافرازے ما ڪیست؟ گر عشق ڪند خاڪ ، بہ راهت سَرِ ما را . 🌥🍭¦⇢ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍•• @shahidsarjoda
•『🌱』• اگر‌زݩ‌ها‌این‌اِنقݪاب‌را‌نمے‌پذیرُفتند‌ و‌بھ‌آن‌باۅر‌نداشتَند‌مطمئناً‌اِنقلاب ‌اسلامے‌واقع‌نمیشُد🌱 📌-آسِید‌علي‌خامِنھ‌ای 🖇⃟📕¦⇢ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ•🌿•ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ@shahidsarjoda
▪️عاقبت بخیری یعنی تو این دنیا نباشی اما هر جا که پرچم پیروزی اسلام بر افراشته میشه مردم عکس تورو هم رو دستاشون بگیرن ❤️ @shahidsarjoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: رفتیم جنگیدیم، نگوییم سهم‌مان را انجام دادیم. سهم نداریم. همه وجود ما سهم خداست؛ انالله... فتح 🌸🍃 @shahidsarjoda
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #بیست_و_چهارم . . دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕 . راستیتش خیلی
💞 💞 قسمت . صدای لااله الا الله گفتناش😢 . من چی فکر میکردم😐 و چی شده بود 😔 . از دفتر بیرون اومدم و نفهمیدم چجوری تا خونه رفتم توی مسیر از شدت گریه هام اطرافیان نگاهم میکردن😭 . ای کاش میموندم اونروز تا ادامه حرفشو بزنه...😭 . رفتم اطاقم ونامه رو اروم باز کردم . دلم نمیومد بخونمش😔 . بغضم نمیزاشت نفس بکشم😢 . سرم درد میکرد😢 . نامه📩 رو باز کردم 😢 . سلام ریحانه خانم🌹 (همین اول نامه اشکهام سرازیر شد..چون اولین بار بود که داره منو با اسم صدا میزنه😢😭) این مدت که از من دلگیر بودید بدترین روزهای عمرم بود😔 نمیدونم اصلا از کجا شروع کنم. اصلا نمیخواستم این حرفها رو بزنم ولی دلم نمیومد نگفته برم😔مخصوصا حالا که منظور اون روزم رو بد متوجه شدید😕 باید اعتراف کنم که این فقط شما نبودید که بهم احساسی داشتید بلکه من هم عاشقتون بودم😶 از همون روزی که قلب پاکتون رو دیدم😔 همون موقعی که تو حرم نماز میخوندید و من بی خبر از همه جا چند ردیف عقب تر نشسته بودم و گریه هاتون رو میدیدم وبه قلب پاکتون پی بردم😔 حتی من خودم گفتم بهتون پیشنهاد همکاری تو بسیج رو بدن😔 وقتی دیدم که با قلبتون چادر رو انتخاب کردید خیلی بیشتر بهتون علاقه پیدا کردم😔 اما نمیخواستم شما چیزی ازاین علاقه بفهمید😞 من عاشقتون بودم ولی عشقی بزرگتر نمیگذاشت بیانش کنم😕 راستیتش من از کودکی با عشق شهادت بزرگ شدم😔 و درست در موقعی که به وصال یارم نزدیک بودم عشق شما به قلبم افتاد😞 حتی عشقتون باعث شد چندبار زمان اعزاممو عقب بندازم😔 حق بدهید اگه بهتون کم توجهی میکردم...حق بدهید اگر هم صحبتتان نمیشدم😔 چون نمیخواستم بهتون وابسته بشم و توی مسیرم تردیدی ایجاد بشه😔 ریحانه خانم🌹 اگر من و امثال من برای نرویم و تکه تکه نشیم فردامعلوم نیست چی میشه.....همه اینهایی که رفتن و عشق یه نفری بودن😢 همه یه چشمی منتظرشون بود همه قلب مادرها و همسراشون بودن😢 پس خواهش میکنم درکم کنید و بهم حق بدید 😔 نمیدونم وقتی این نامه رو میخونید من کجا و تو چه حالی هستم 😔 اروم گوشه قبرم خوابیدم یا زنده هستم 😢 ولی از همینجا قول میدم اگه برگردم و قسمت بود حتما.... . اما اگه شهید شدم خواهش میکنم این نامه رو فراموش کنید و به کسی چیزی نگید و دنبال خوشبختی خودتون باشید. سرتون رودرد نمیارم مواظب خودتون باشید حلالم کنید... .یا علی😞✋ . ادامه دارد.... . منبع👇 Instagram:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #بیست_و_پنجم . صدای لااله الا الله گفتناش😢 . من چی فکر میکردم😐
💞 💞 قسمت . وقتی نامه رو خوندم دست و پاهام میلرزید😢 احساس میکردم کاملا یخ زدم 😢 احساس میکردم هیچ خونی توی رگ هام نیست😢 اشکام بند نمیومد...😭 . خدایا چرا؟!😢 . خدایا مگه من چیکار کردم؟!😢 . خدایا ازت خواهش میکنم زنده باشه...🙏 . خدایا خواهش میکنم سالم باشه🙏 . . ❣((از حسادت دل من می سوزد، از حسادت به کسانی که تو را می بینند! از حسادت به محیطی که در اطراف تو هست مثل ماه و خورشید که تو را می نگرند مثل آن خانه که حجم تو در آن جا جاریست مثل آن بستر و آن رخت و لباس که ز عطر تو همه سرشارند از حسادت دل من می سوزد یاد آن دوره به خیر که تو را می دیدم))❣ . . کارم شده بود شب و روز دعا کردن و تو تنهایی گریه کردن.😢🙏 . یهو به ذهنم اومد که به 🕊امام رضا 🕊متوسل بشم😢 . خاطرات سفر مشهد دلم رو اتیش میزد. . ای کاش اصلا ثبت نام نمیکردم 😢 . ولی اگه سید رو نمیدیدم معلوم نبود الان زندگیم چطوری بود😔 . شاید به یکی شبیه احسان جواب مثبت میدادم و سر خونه زندگیم بود😐 . ولی عشق چی؟!...😔 . اقا جان...😭🙏 این چیزیه که شما انداختی تو دامن ما...حالا این رسمشه تنهایی ولم کنی؟! اقا من سید رو از تو میخوام 😢😢 . ✳️یک ماه بعد:✳️ . یه روز صبح دیدم زهرا پیام فرستاده _(ریحانه میتونی ساعت 9 بیای مزار شهدای گمنام؟! کارت دارم) . اسم مزار شهدا اومد قلبم داشت وایمیستاد..😢😢 سریع جوابشو دادم و بدو بدو رفتم تا مزار . -چی شده زهرا😯 . -بشین کارت دارم😕 . -بگو تا سکته نکردم😯😨 . _ریحانه این شهدای گمنامو میبینی؟!😔 -اره..خب؟؟😞 . -اینا هم همه پدر و مادر داشتن...همه شاید خواهر داشتن...همه کسی رو داشتن که منتظرشون بود...همه شاید یه معشوق زمینی داشتن ولی الان تک و تنها اینجا به خاطر من و تو هستن.😢 . -گریم گرفت😢 . -پس به سید حق میدی؟!😔 . -حرفات مشکوکه زهرا😯 . -روراست باشم باهات؟؟😒 . -تنها خواهش منم همینه😕 . -ریحانه تو چرا عاشق سید بودی؟!😢 . سرمو پایین انداختم و گفتم _خب اول خاطر و و به خاطر به خاطر .. به خاطر که با پسرای دور و برم داشت 😔 . -الانم هستی؟؟😢 . -سرمو پایین انداختم 😔 . -قربون قلبت برم😢...این چیزهایی رو که گفتی الحمدلله هنوز هم داره😔 . -یعنی چی این حرفت؟!😯 . یعنی ... . -بیا با هم یه سر بریم خونه ی سید اینا...😢 . . ادامه دارد.... منبع👇 InStaGrAM:mahdibani72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️⃟💚 مرا از بچگی احساس دادند مرا عادت به بوی یاس دادند کلید قفل هایم را از اول به دست حضرت عباس دادند…♡ 🍃|↫ @shahidsarjoda