📚حجت خدا📚
ص۱۷
با موتور تصادف کرد. پایش شکسته بود و آتل بندی شده بود. دراز به دراز افتاده بود گوشه خانه. با چند نفر از بچه ها گفتیم برویم عیادتش. یکدفعه نقشه ای شیطانی به کله مان خورد! وسط راه یک هندوانه ۱۰ کیلویی خریدیم و برایش بردیم! وقتی رفتیم بهش گفتیم:محسن،به مادرت بگو نه شیرینی بیاره و نه چای ونه میوه.همین هندوانه خوبه.فقط یه سینی بزرگ و کارد بیاره.
ان شب هندوانه را قاچ کردیم وبه ضرب و زور،نصفش را به خورد محسن دادیم و توی شکمش ریختیم .
یک ساعت بعد ازش خداحافظی کردیم و برگشتیم. نقشه مان گرفته بود! نصفه های شب پیام داد:ای فلان فلان شده ها، پدرم در اومد.تا الان ده بار با این پای شکسته خودن رو کشوندم تا دستشویی. مگه دستم بهتون نرسه.
#شهید_محسن حججی
آنچه برایش به این کانال دعوت شدید
ماجرای نقشه شیطانی #شهید_محسن
ماجرای فداکاری شهید ابراهیم هادی #معلم_فداکار
ماجرای سوزن
#چقدرمثلشهداییم؟...
با موتور تصادف کرد. پایش شکسته بود و آتل بندی شده بود. دراز به دراز افتاده بود گوشه خانه. با چند نفر از بچه ها گفتیم برویم عیادتش. یکدفعه نقشه ای شیطانی به کله مان خورد!
اگر میخواهید ادامه این ماجرا رو ببینید به کانال ما بیایید
تو کانال در قسمت جستجو بزنید #شهید_محسن
@SHIDAEBRAHIHADi