نمازِشبدرنوجوانی❗️
🌿معمولا توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم.... یک شب بعد از نصف شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمیخواند... به نماز ایستاده بود ! آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم...😳 آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ هر شب هم که میگذشت نمازش طولانیتر از شب قبل بود. یک شب حدود دو ساعت طول ڪشید ! محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست . . .🍃
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
کار فرهنگیاش در مورد شهدا ریشه دار بود🔺
🔴یادم هست محمودرضا در کلاس دوم دبیرستان ؛ یک روز دفترچهای را که برای ثبت خاطرات شهدا بود و از بنیاد شهید گرفته بود، به خانه آورد. دو شهید را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی شهید «عبدالمجید شریف زاده» که دانش آموز و هم محلهای بود و دیگری شهید «احد مقیمی» بیسیمچی شهید باکری که در کربلای پنج شهید شد. خیلی جدی برای اینکار وقت گذاشت. این دو دفترچه را پر کرد. با مادر شهید شریف زاده یک نوار کاست کامل مصاحبه کرد و با برادر شهید مقیمی و همینطور با حاج بهزاد پروینقدس که عکاس جنگ و مستند ساز هستند کار کرده بود در این مورد. با حاج بهزاد رابطهای نزدیک برقرار کرده بود و این بخاطر تعلقاتی بود که بود که از زمان نوجوانی به فرهنگ جبهه داشت. کار فرهنگی و کار او در مورد شهدا ریشهدار بود...
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
پاسدار شدن دل او را با خود برده بود♥️
همه فرزندان خانواده بیضایی در مدرسههایشان نورچشمی معلمها بودند. در نظم و انضباط حرف اول را میزدند و نمرههایشان لبخند رضایت روی لبهای پدر و مادرشان مینشاند. محمودرضا اما بعد از گرفتن دیپلم دل به درس خواندن برای کنکور نداد و به خدمت سربازی رفت. دکتر بیضایی میگوید درهمان سالها عضو بسیج مساجد بود و مکرر کتابهایی از زندگینامه شهدا در گوشه و کنار وسایلش میدیدیم: «بعد از پایان خدمت سربازی به دانشکده افسری امام علی(علیه السلام) رفت. حالا دیگر مسیرش برای بقیه علنی شده بود. محمودرضا میخواست پاسدار باشد و هیچ کار و شغل دیگری از او دلبری نمیکرد.»
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
نقلِ خاطره از دوست شهید✍🏻
🖐🏻من اهل تملق نیستم با شعار هم میانه ای ندارم، با شهید خیلی راحت و صمیمی بودیم ولی با وجود همه شوخ طبعی ها و کَل کَل کردن ها، محمودرضا آدم عملیاتی بود. آن زمان محمودرضا کتاب هایی مطالعه می کرد که من امروز بعد از تحصیل در مقطع دکتری تازه آن کتاب ها را به دست میگیرم 🔺
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
تعقیب لیگ بسکتبالِ حرفه ای آمریکا !🏀
- یکی از علایقی که محمودرضا در نوجوانی داشت، تعقیب لیگ بسکتبال حرفهای آمریکا بود. جمعهها قید خواب را میزد و از صبح زود می نشست پای تماشای بسکتبال. اطلاعاتش در مورد این مسابقات زیاد بود و علاوه بر تلویزیون، اخبار مسابقات را در نشریات ورزشی هم تعقیب میکرد. از اسامی و بیوگرافی بازیکنان و مربیان بگیر تا جدول لیگ و...
یکبار با هم نشسته بودیم مسابقه تیم «اورلاندو مجیک» را که تیم محبوب محمودرضا بود، تماشا میکردیم. محمودرضا به «شکیل اونیل» بازیکن معروف این تیم علاقه زیادی داشت و طبق معمول شروع کرد به تعریف کردن از این بازیکن که من حرفش را قطع کردم و گفتم: هر چقدر هم حرفهای باشد، به مایکل جردن که نمیرسد! گفت: شکیل اونیل با همه فرق دارد. گفتم: چه فرقی دارد؟ گفت: مسلمان است و هر هفته در نماز جمعه شرکت میکند. بعد گفت: یکبار روز جمعه مسابقه داشت که هر چه مسئولان تیم به او اصرار میکنند که آن روز نماز جمعه نرود، نمیپذیرد و مسئولان تیم مجبور میشوند چند نفر را همراه او بفرستند که به محض تمام شدن نماز، شکیل اونیل را سوار ماشین کنند و سریع برگردانند تا به مسابقه برسد. هر طوری بود محمودرضا آن روز به من ثابت کرد که شکیل اونیل از مایکل جردن سرتر است...
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
پرکاروسختکوش ...🖐🏻'
پرکاری و ساعت های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز، از ویژگی های بارز او بود. کارش تعطیلی نداشت. می گفت خدا همیشه شهادت را به آدم هایی داده که در کار، سخت کوش بوده اند.✍🏻✍🏻 شهادتش، مزد پر کاریش بود و با شهادتش «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» را ثابت کرد؛ روزهایی که تهران با او بودم شاهد بودم که چطور 2 شب متوالی را نمیخوابد یا خوابش از 2-3 ساعت بیشتر تجاوز نمیکند...❗️
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
آقا محمود رضای ما عاشق مقام معظم رهبری بود♥️🌸٫
🔻 جملهای از ایشان را با فونت درشت تایپ کرده و بالای سرش زده بود. مضمون جمله این بود: «هرکجا که خدمت میکنید آنجا را مرکز جمهوری اسلامی بدانید و جوری کارکنید که گویی همه امور متمرکز کار شماست.» محمود رضا بسیار پرکار بود. تعهد عجیبی به کار داشت. از مافوقش با اصرار خواسته بود روزهای جمعه را هم روز کاری او قرار دهد. میگفت تا پرکار نباشیم شهادت نصیبمان نمیشود و شهدای ما غالباً انسانهای بسیار پرکاری بودهاند .
🎙(نقل از برادر شهید)
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
یِڪۍازهَمسَنگَـرۍهـٰایَشدَرسُوریِہمیگُفت:
مـَنبَستنِڪمَربَندایمنۍرادَرسـُوریہاز مَحمُودرضـٰایـٰادگِرفتَم!
وَقتـۍمـےنشستپُشتِفَـرمون،ڪَمَربندشرا
میبست.
یِڪبـٰاربھِشگُفتَم:اینجادیگہچِـرامیبَند؎؟!
اینجـٰاڪہپُلیسنیست!
گُفت:میدونـۍچِقَدرزَحمَتڪِشیدَمبـٰاتَصـٰادُف
نَمیـرم؟!
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
\🌹🍂\
گــذر زمـان
همـہ چیـز ࢪا بـا خـود مےبـرد
جـز ࢪد نگاھ #تـو ࢪا :)♥️
#رفیق_شهید🍃♥️
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
از معمولیترین فرد هم معمولیتر نماز میخواند 🍃!
🔴این حدیث نبوی است که رأس تقوا این است که کسی شما را به تقوا نشناسد.
محمودرضا اینطور بود. در مورد او نمیتوانستیم بگوییم نماز شبش ترک نمیشود یا در نمازش احوالات عجیبی دارد. او از معمولیترین فرد هم معمولیتر نماز میخواند ولی نمازش نماز بود. هیچ ریایی نداشت که هیچ، چیز دیگری هم که معامله با خدایش را خدشهدار کند در سلوک معنویش نداشت، سلوک معنوی خالصانهای داشت و معاملهای با خدا کرده بود که تا لحظه آخر هم آن را کتمان کرد تا منجر به شهادتش شد💔٫
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️محمودرضا در ایام فتنه ۸۸ ، غیر از اینکه در خیابان و کنار بچههای مظلوم بسیج حضور داشت، خوب هم مطالعه و رصد میکرد. یادم هست آنروزها رفت لپ تاپ و مودم پرتابل خرید. اگر جایی مطلبی میخواند که توجهش را جلب کرده بود به من هم توصیه میکرد آنرا بخوانم و اگر هم من توی وبلاگ چیزی نوشته بودم که نظرش را جلب کرده بود زنگ میزد و تشویق میکرد. روی نظام تعصب داشت و اگر در نوشتههایم دفاعی از نظام کرده بودم در مورد آن مطلب حتما صحبتی با من میکرد. یکبار چیزی در دفاع از نظام نوشتم که کمی جنجال برانگیز شد و کامنتهای زیادی پایش خورد. با یکی از خوانندههای آنروزهای وبلاگ که از جریان فتنه جانبداری میکرد بحثم شده بود و چند تا کامنت بلند رد و بدل کرده بودیم و نهایتا هم کوتاه آمده بودم. محمودرضا بعد از اینکه بحث من و آن شخص را خوانده بود زنگ زد. دلخور بود. اصرار داشت که من نباید در بحث با این شخص کوتاه میآمدم و پرسید که میشناسمش یا نه؟ گفتم: بله سابقه جبهه و جنگ هم دارد. بدتر ناراحت شد. اسمش را پرسید که من معرفی نکردم و گفتم بیخیال شود! گفت: «تو برای این شخص شکسته نفسی کردهای در حالیکه نباید میکردی». بعدا دیدم تحمل نکرده و خودش آمده توی کامنتها جواب محکمی به او داده...
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
میگفت شریک راه میخواهد ...🚶🏻♂
🎙برادر شهید بیضایی میگوید محمودرضا در انتخاب همسر هم بیش از هر چیز به آرمانهایش توجه داشت :
🔺به همراه خانواده برای ایشان چند باری به خواستگاری رفتیم. محمودرضا در آن روزها در گردان اسلامشهر تهران فعالیت میکرد و میخواست با همسرش آنجا ساکن شود؛ اما معمولاً برای تبریزیها سخت است که دخترانشان را از خودشان دور کنند. به او میگفتند چه فرقی میکند، بیاید در سپاه تبریز فعال شود؛ اما محمودرضا خیلی قاطع از جا بلند میشد و همهچیز را ختم میکرد. میگفت شریک راه میخواهد. کسی که مثل خود او عاشق شهادت باشد. بعد این مراسمهای خواستگاری به من میگفت: داداش من اگر پشت میز بنشینم میمیرم، تو این را میدانی. باید در تهران باشم و به مجاهدها خدمت کنم. درنهایت محمودرضا شریکش را پیدا کرد و از او صاحب دختر شیرین و زیبایی به نام کوثر خانم شد♥️🌸
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهید محمود رضا بیضایی و فرزندش بر سر مزار شهید محرم ترک🍃
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر✅
همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع روبوسی دیدم چشم هایش خون است و سر و ریشش پر از خاک.
از زور خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا اینطوری هستی؟ گفت چهار روز است خانه نرفتهام.
گفتم بیابان بودی؟ گفت آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمدهاند آموزش،
خیلی مستضعفند ؛ یکیشان کاپشنش را فروخته آمده...
به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت🖐🏻
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
روزنامهکیهان🔻
🔴روزنامه خوان بود و هر روز کیهان را میخرید. تبریز هم که چند روزی مهمان میآمد، کیهان هر روز را حتما تهیه میکرد و میخواند. بعد از شهادتش، از همسنگرهایش شنیدم که تهران که بود هر روز یک کیهان عربی و انگلیسی هم میخرید و آنرا در اختیار دوستانی که از شیعیان عراق و لبنان و… داشت میگذاشت تا آنها هم بخوانند. سال ۸۶ بود که یکبار در تهران به من گفت مدتی است به جلسات هفتگی در منزل حاج حسین شریعتمداری میرود و از ایشان استفاده میکند. از من هم دعوت کرد که با او بروم ولی من آن روزها در تهران درگیر کلاسهای دوره دکترا و پایاننامه شده بودم و توفیق پیدا نمیکردم شرکت کنم. محمودرضا بشدت به آقای شریعتمداری علاقمند شده بود و یادم هست که مرتب از سادگی اتاقی که جلسات در آن تشکیل میشد و وسعت مطالعه و بخصوص از زبان برانی که دارند، میگفت. محمودرضا اطلاعات سیاسیاش به روز بود. خبر یا تحلیلی را هم که میخواند به دیگران انتقال میداد. یکی از همسنگرهایش میگفت محمودرضا وقتی از مسائل سیاسی حرف میزد من حرفهایش را یادم نگه میداشتم و همان شب آن مطالب را در پایگاه برای بچههای بسیج تکرار میکردم...
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دعایِکمیل🤲🏻
🔺اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شبها یک دستگاه اتوبوس میآمد جلوی مسجد، نمازگزارها را سوار میکرد میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. من بیشتر وقتها «درس دارم» را بهانه میکردم و توفیق پیدا نمیکردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته میرفت. یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟! گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.» این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته. هر وقت دعای کمیل میخوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم میخورد، محمودرضا میآید جلوی چشمم...
🎙(نقل از برادر شهید)
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✅خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند... خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد...
یعنی گویا تمام لحظات زندگی ؛ منتظر یک اتفاق مهم بود ...❗️
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔺خاطرم هست زمانی که بحث رعایت بعضی نکات در مجالس عزاداری و هیئات پیش آمد ؛ مثل برهنه نشدن برای سینه زنی که مقام معظم رهبری در این باره نکاتی را فرمودند و توصیه هایی داشتند، شهید برای متقاعد کردن دوستان به آنها گفت:
«فرض کنید امام زمان(عجل الله) اینجا حضور داشته باشند آیا شما مقابل ایشان هم همینطور عزاداری می کنید؟»
و به همین بسنده کرد (اصلا بحث نمی کرد‼️)
این یعنی، جزئی ترین مسائل زندگیِ شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امام عصر(عجل الله) عجین بود؛ ولی هیچ وقت (تاکید می کنم) هیچ وقت به کسی نشان نمی داد که مثلا من منتظر امام زمان(عجل الله) هستم و فلان و بهمان ... دنبال نشان دادن نبود بلکه رفتارش این انتظار را فریاد می کشید...
🎙(نقل از دوست شهید)
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
♥️علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام ! روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت...
همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد... تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت ...🇮🇷!
#شھیدمدافعِحرممحمودرضابیضایـے 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دستخطِشهیدرویِدیوار✍🏻
بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد♥️🌸٫
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
وصیت نامه شهید به همسرش📝
👌🏼واضحتر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطهای ایستادهایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آلالله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر میشماری :)
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎥زیباترین فیلمی که از محمودرضا دیدهام مربوط به حمایتش از یک پسر نوجوان تکفیری است که به اسارت نیروهای مجاهد سوری درآمده بود. این پسر که سن و سال کمی دارد و حسابی ترسیده است تیربارچی تکفیریها بود. همرزمان محمودرضا بعدها برایم تعریف کردند که همین نوجوان دقایقی قبل از اسارتش تلفات زیادی از مجاهدان سوری گرفته بود. به همین دلیل همرزمان محمودرضا بهشدت عصبانی بودند و میخواستند به او آسیب برسانند.»
در مدارا مرید مولایش امام علی(ع) بود: «محمودرضا به زبان عربی تسلط داشت. هرگاه اسیری را میگرفتند جلو میدوید و فریاد میزد تا همه بشنوند. بلند میگفت ما شیعه علی(ع) هستیم و تو در امان ما هستی. آن روز هم این مرام را تکرار کرد. در فیلم میبینیم مقابل پسر سوری میایستد و از او دفاع میکند تا در اسارت آسیبی به او نرسد. چنین روحیهای تنها از مرید واقعی حضرت مولا برمیآید. وقتی این صحنهها را از محمودرضا میبینم احساس حقارت میکنم و میدانم ریشه این رفتارهای او از چشمه مراقبههای طولانیمدتی که کرد آب میخورد.»
🎙(نقل از برادر شهید)
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR