شھادت مرگـ انسانهای زیرڪ و هوشیار است کھ نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل چیزی عایدشان نشود .♥!
#رهبرانقلاب🌿
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💠 یک روز آمد گفت بابا من میخواهم بروم جبهه. گفتم چی کار کنی؟
🔹 گفت جبهه بروم. گفتم به قیافه من و خودت نگاه کن، اصلا به ما میآید؟ من اجازه نمی دهم بروی. کمی فکر کرد و گفت: ایرادی نداره، من نمیرم ولی شما بیا با هم برویم یکی از این هتلهایی که جنگزدهها در آن زندگی میکنند. میخواهم با دختر ۱۲سالهای آشنایت کنم که دشمن بلایی سرش آورده که تحمل شنیدنش را هم نداری. اگر من نروم از حق او دفاع کنم، آنها که مشغول تجارت هستند نروند، آنها که به دنبال پست و مقام سیاسی هستند نروند، تو هم که سنت بالاست و نمیتوانی بروی، چه کسی از حق این دختر دفاع کند؟» این روایت پدر مجید است از روزی که مجید رضایتش را برای رفتن به جبهه جلب کرد و برای یک ماموریت ۴۵روزه راهی شد.
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️۱۲خرداد ۱۳۶۰، آبادان. شهری که برای مجید آشناست. پدرش میگوید بارها از طرف پالایشگاه عید نوروز برای اجرای برنامه به آنجا دعوت شدهاند و مردم آبادان روزگاری برای امضا گرفتن از مجید صف میکشیدند. اینبار اما مجید برای امضا دادن راهی نشده بود. او به آبادان رفته بود تا از خاک مردمش دفاع کند. او به آبادان رفته بود تا اینبار، با جانش، در آخرین نقشش به زیبایی هنرنمایی کند.
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(بی صبرانه منتظر بودم تا ببینمش اما نیومد)✋🏻
🎙همسر شهید :
🔴۱۲خرداد ۶۰ شهید شد که ۱۵ام آوردنش تهران.
وقتی رفت منطقه ،من خونه بابام بودم و مجید ۴۵ روز تو منطقه بود که تو اون ۴۵ روز یه بار با هم صحبت کردیم و گفته بود که برای مرخصی میاد ،تو حال و هوای اومدنش بودم و خیلی خوشحال ،حتی می گفتم اگه مرخصیش دو سه روز باشه هم مهم نیست ،فقط دلم می خواست ببینمش حتی کوتاه.یه روز بابام اومد خونه و گفت یکی از دوستای مجید گفته مجید زخمی شده،به همه ی بیمارستانای تهران زنگ زدم ولی گفتن به این اسم و مشخصات کسی نیست.پدر عصری دوباره اومد خونه ،گفتم بابا میگین زخمی شده ،تو هیچ بیمارستانی همچین اسمی نیست،بابام گفت بیا بشین،دستشو گذاشت رو صورتم گفت دخترم دیگه هر کار بکنی بی فایدست،من فک کردم دستش یا پاش قطع شده یا چشمشو از دست داده،گفتم بابا اشکال نداره،فقط خودش باشه،گفت نه دخترم،مجید شهید شده،اینو که گفت دیگه چیزی یادم نیست و سه روز ،یعنی تا روزی که بیارنش تهران به خاطر شوک عصبی کاملا تکلمم رو از دست دادم...
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💠خواب پدر شهید :
⭕️یک شب زنگ زد که من دارم برای مرخصی میآیم. همه خوشحال شدیم. من خوابیده بودم، خواب دیدم مجید در یک چادر بود. چند نفر آمدند، مجید خواب بود، یک نفر اسلحه را در آورد و گذاشت روی سینه مجید و شلیک کرد. من بیدار شدم و به همه گفتم مجید را کشتند. هر کس یک چیزی گفت. گفتند زنگ زده و دارد میآید. گفتم دیگر نمیآید. شهیدش کردند و جواب آن دختر را داده. یک تیر در سینهاش زدند اگر دیدید دو تا تیر خورده بدانید این خواب بیخود بوده. وقتی او را آوردند دقیقا در سینهاش تیر خورده بود.
آبادان شهید شد...💔
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
همیشه همپای تو بودم اما تو تنها رفتی…
💔
🎙همسر شهید :
☑️مجید هیچی نداشت از دنیا که وصیت کنه،یکی از دوستاش تعریف می کرد که تو جبهه داشت نامه می نوشت،بهش گفتم برای کیه،گفت برای خانومم مینویسم.اما آخرش نامه رو پاره کرد،ازش پرسیده که چرا پاره کردیش،گفت نمی خوام سیمین بعد از من چیزی داشته باشه ازم که بزاره جلوش غصه بخوره.
خیلی خوابشو میبینم،باهاش درد و دل می کنم،عکسش همیشه جلو چشممه.همه دور و بری هام بهم میگن تو دیوونه ای،میگن بسه،اون بیچاره هم اون دنیا خسته کردی.
الانم فقط امید دارم به اون دنیا .به خاطر امیدم دارم تحمل می کنم.زندگیم اصلا عادی نبود.انشاالله اون دنیا آرامش داشته باشم.دور و برم شلوغه اما ته دلم خیلی تنهام.واقعا تنهام.یعنی روزا و ساعتایی که میگذرونم فقط به امید اون دنیاست.فقط می خوام یکبار دیگه ببینمش،من لیاقت اینو ندارم که برم پیش مجید،
ولی همیشه میگم لااقل بیا استقبالم .بهش میگم قرار ما این نبود بی معرفت ،منو همه جا دنبال خودت کشوندی ولی آخرش تنهام گذاشتی،بهش میگم من همپای تو اومدم،هر کاری گفتی کردم،هر جایی گفتی اومدم،به خاطر تو اومدم،اما آخرش منو جا گذاشتی،رفتی.
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌱(خوشحالم که پله ای بودم برای بالا رفتن مجید)
🎙 همسر شهید :
من خیلی تو اون زندگی سختی و عذاب کشیدم که همه رو میزارم به پای دوست داشتن بیش از حدم،اما وقتی رفت عذابم بیشتر شد،خیلی سختی کشیدم با رفتنش.
اگه کاری نتونستم بکنم ولی تونستم پله ای باشم برای مجید.از خیلی خواسته هایم گذشتم که سد نباشم برای مجید و الان خوشحالم که پله شدم براش تا به اونجایی که خواست برسه.
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
کتاب آخرین نقش 📖
درباره شهید مجید فریدفر ❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📖بخشی از کتاب آخرین نقش :
🎥مجید یک هنرمند بود؛ از کودکی آکروبات میکرد، فیلم بازی میکرد، موسیقی مینواخت، اما از همه بهتر، هنر خوب زندگی کردن را بلد بود. هنر مهربانی کردن، هنر خوب بودن و دوست داشتن، هنر مصمم بودن و محکم ایستادن و از همه مهمتر هنر بندگی کردن و دل سپردن و در راه اعتقاد و عشق جان دادن.»
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴هنگام شهادت ،پدر یاد حرفهای مردی میافتد که گفته بود: «پسر کوچکترت مجید، قدرش رو بدون، من تو چشماش یه چیزی میبینم که شماها نمیبینید. توی مسجد اشک اون بچه من رو بیتاب کرد. اون بچه برکت خداس، یه برکت خاص برای تو...
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔵مجید حالا سالهاست که در قطعه ۲۵ بهشت زهرا آرمیده. در همسایگی شهید احمد کشوری. اما به اندازه همسایهاش شناختهشده نیست و کمتر کسی از سرنوشت متفاوتش اطلاعی دارد. او که روی سنگ قبرش هم هیچ نشانی از گذشتهاش دیده نمیشود، تنها یکی از هزاران ستاره آسمان ایران است که قصه زندگیاش متفاوت از روایت معمول از زندگی شهدای دفاع مقدس است ...
شادی روحپاکش#صلوات🌷
✔️(قصه شهید مجید فریدفر)
#پایان
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ بسیار زیبای
#برپاخیز
ویژه دهه فجر انقلاب اسلامی 🇮🇷
برای#سرافرازیایراناسلامی و برای
#شادیارواحطیبهشهدایانقلاباسلامی #صلوات🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهادت
یعنی ...
متفاوت به آخر رسیدن
وگرنه
مرگ پایان همه قصه هاست
#شهادت♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌼هرکاری میتوانید بکنید تا جوانها بدانند در جنگ چه گذشت!
✍رهبر انقلاب: این پدیدهها و این فراوردههای تاریخ انقلاب را، تاریخ دفاع مقدّس را قدر بدانید؛ اینها را باید خیلی قدر دانست. بین مردم هم منتشر بشود.این جوانهای ما، نه جنگ را دیدهاند، نه روایت درست و حسابی از جنگ شنیدهاند؛ روایت درست، اینها است؛ این کتابها است؛ هر چه میتوانید کاری کنید که در دسترس جوانها قرار بگیرد [تا] جنگ را بشناسند، بفهمند چه بود، چه اتّفاقی افتاد، و جمهوری اسلامی چیست؛ ملّت ایران چه کسانی هستند.
این طاقت عظیمی که در ملّت ایران وجود دارد برای مواجههی با این امتحانهای بزرگ را دست کم نگیرند. یکی از چیزهایی که ملّتها را همیشه زبون میکند و تحت سلطهی دیگران قرار میدهد، این است که نقاط قوّت ملّتها از چشم خودشان پوشیده بماند؛ نفهمند چه ارزشهایی، چه تواناییهایی، چه نقاط قوّتی در آنها وجود دارد؛ این را نفهمند.
🔺باید ببینند جوانها، بفهمند حادثهی جنگ چه بود و چگونه جوانهای ما بدون سازوبرگ حسابی، بدون تواناییها و پیشآمادگیهایی که معمولاً برای اینجور کارها لازم است، رفتند و چه کردند.1392/07/15
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✅قول میدهم کسی شما را نبیند
🔻خاطره ای از شهید مهدی خندان
خدا، شهید مهدی خندان را رحمت کند. مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود.
ستون بچهها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود. وقتی به کمین دشمن رسیدیم، همه عزا گرفته بودندکه چطور باید از این کمین رد شوند.
فاصله ما تا نیروهای دشمن شش کیلومتر بود. «خدا یا چه کنیم؟»
تنها جملهای بود که از دهان همه شنیده میشد.
شهید خندان با یک اطمینان خاصی که فقط از دل او میتوانست بلند شود، گفت: «مگر آیه وجعلنا یادتان رفته، همه بخوانید. قول میدهم کسی شمارا نبیند.»
بعد از این درخواست سه کیلومتر ستون ما از زیر لوله دوشکا رد شد و کسانی که پشت دوشکا نشسته بودند ما را ندیدند.
افراد این ستون از ۱ شب تا چهار صبح این راه را طی کردند، بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد. همه اینها حاکی از اعتقاداتی است که در جنگ ما نیروهایمان به همراه داشتند.»
🎙نقل از همرزم شهید
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دلنوشته ای زیبا از شهید مدافع حرم عسکر زمانی )
پنج روز قبل از شهادت
« یکشنبه 11 بهمن ساعت 9:10 »
من آن نوری هستم که از خورشیدِ درخشان ساطع و از لابه لای ابرها عبور کرده و به زمین رسیده است.
من آن قطره بارانی ام که از آسمان باریده و بدون اینکه بین راه بخار شود به زمین رسیده است.
من آن ترکش انفجارم که زمین و زمان را پشت سر گذاشته و به جمعی رسیده و آنها را متحول کرده است.
من آن تکه باد صبحگاهی ام که از زیر در به داخل پریده همان تکه ای که از محافظان حامل پیام است.
من آن زنبور عسلم که در به در دنبال این است که روزنه ای ( که به او سپرده شده) را پر کند.
من آن دانه ی شن طبسم به همراه خیل یاران تا بار دیگر اگر لازم شد حادثه ی طبس را بسازیم.
من آن گل از گل های بهارم که می در خشد و باید بدرخشد و کسی او را نمی شناسد و نباید بشناسد .
من آن شهید بی سر و بی بدنم من آن شهید بی اثرم که همچنان بعد آن می وزم .
من آنم که می خوانم ، من آنم که می مانم ، من آنم که می سازم ، من آنم که می جنگم ،
من آنم که یار مهدی می مانم ، من آنم که گوش به صدایم
من آن که به دنبال صدای جمیل و رسای آن مهدی (فتبعوه) هستم.
من آنم که باید بگریم ، من آنم که باید بخندم ، من آنم که باید انتقام سیلی زهراهای کوچک را بگیرم
🖐🏻به فرمان مولایم، سیدم ، آقایم ... مهدیم
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌸
ماجرای مهدی باکری و برادرش که با سنگ جلوی تانک ها ایستاده بودن
🔺۸ سال اینجوری جلوی کل دنیا وایسادن ولی اجازه ندادن یک وجب از خاک ایران عزیزمون کم بشه...
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
از گمنامی نترس
از اینکه اسم ورسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
ازتنهایی ات درعین شلوغی ها،
غمگین مباش که گمنامی،
اولین گام برای رسیدن است...
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
4_5983245238418803815.mp3
11.09M
🎙 حامد زمانی در واکنش به شروین حاجی پور که گفته بود « ما بردیم » این آهنگ رو به اسم «ما بردهایم» بارگذاری کرد.(بسیار زیبا و عالی)
#حامد_زمانی
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞⃟♥️
رویامہرویامہڪربلا...💔😍
«" 🧡 حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا... 💚"»
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
هدایت شده از 『شھدایِظھور🇵🇸🇮🇷』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبھ ها بہ یــاد سردارشھیــدحاجقاسمسلیمانے♥️
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجـیجانـــ 🌱
#لبخندِ تو معماریِ بینقضِ
جهان است🙂🌱
#دلتنگخندههایِفرماندهایم 🙂💔
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR