میدونیشرطتحولچیه..؟
شرطتحولشناختخداست♥️
وقتی خدارو بشناسیعاشقش میشوی
وقتی عاشقش باشی گناه نمیکنی
ووقتیگناه نکنیامتحانمیشوی💚
اگرقبولشدیشهیدمیشوی🕊🌿
#تلنگرانه 🦋
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بهترین حس یعنی ...
با شهدا رفیق باشی ♥️'
#رفیقشهید🌷🍃
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔰سال 80 ما عقد کردیم ، رضا بیکار بود و هروز با هم برای پیدا کردن کار برای رضا به جاهای مختلف سر میزدیم، پیدا کردن کار خیلی سخت بود، واقعا خسته شده بودم، هرکجا که میرفتیم به نتیجه ای نمیرسیدیم، تا اینکه سال 82 رضا از من پرسید که راضی هستم که به سپاه قدس برود؟!
🔵با موافقت من برای استخدام به سپاه قدس رفت و بعد از استخدام، ماموریتها و آموزشهای پشت سرهم او شروع شد، بیشتر موقعها رضا در ماموریت بود.
سال 83 ما در یک اتاق اجاره ای زندگی مشترکمان را شروع کردیم، رضا را خیلی دوست داشتم و علی رغم سختی های زیادی که در زندگی می کشیدم کمترین اعتراضی نمیکردم..
🔻محمدمهدی و محمدحسین دو گل زندگی مشترک ما بودندرضا همراه با کار درسش را هم ادامه داد...
آقا رضا بسیار راستگو و درستکار بود. به نحویکه طی ۱۲ سال زندگی مشترک هیچگاه از وی دروغ نشنیدم. احترام ویژهای برای پدر و مادر قائل بود و همیشه به من و بچهها احترام به والدین را تاکید میڪࢪد !
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🔵رضا همواره به دنبال موفقیت و پیشرفت به خصوص در زمینه تحصیل بود.
همیشه به من و بچهها تاکید میکرد که درس بخوانید.
رضا معتقد بود «هر چقدر برای تحصیل هزینه کنید، باز کم است...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ࢪفتار شهید با فرزندان
💢بسیار عالی، هر عملی را که فکر میکرد در برابر فرزندان خود درست است، انجام میداد.
زمان زیادی را برای صحبت، گردش و بازی با بچهها اختصاص میداد.
یک مرتبه از رضا تقاضا کردم، بدون توجه به اینکه سن محمدمهدی کم است، تا فرصت دارید، برخی از مسایل دینی را به وی آموزش دهید.
حال خوشحال هستم که رضا گفت و رفت.
محمدمهدی هنگام شهادت پدر دقیقا هفت سال سن داشت؛ و هنوز برای انجام برخی از مسایل دینی، مدیون پدر است... !
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
عــبادٺ🤲🏼
🔴سعی می کرد تمام نمازهایش را اول وقت بخواند. بارها شده بود در اتوبان داشتیم می رفتیم که وقت نماز می شد و رضا همان لحظه یک جایی پارک می کرد و نماز اول وقت می خواند . خیلی مقید به نماز شب بود ، تا حدود 12 شب مطالعه می کرد و ساعت 3 نیمه شب پا می شد و نماز شب می خواند . من را هم بیدار می کرد. وقتی می خواست بره ماموریت توصیه می کرد مواظب باش خواب نمانی . یادم می آید در قنوت نماز شبش این دعا را می خواند :
♥️((ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتیقین اماما .... ))
یعنی ما را برای متقین الگو قرار بدھ !
-رضا واقعا الگوۍما است.
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴اهل خانواده و فوق العاده رازدار و شدیداً متعهد به خانه و خانواده!
به رفیقش میگفت: «میدونی، پاکدامنی فقط مخصوص خانما نیست!
متاسفانه تو جامعه ما خیلیا هستند که در انجام اعمالشون سهل انگاری میکنن.
یه جورایی میشه گفت پایبند به اصول خانواده نیستند.
بعضی تو رفتار، بعضی با چشم و حتی بعضیا تو فکرشون این انحرافات رو دارن. به خداوندی خدا، من نه در عملم، نه چشمم و نه حتی در ذهنم هم این موارد جایی ندارند. صادقانهاش اینه که عاشق زندگیمم و به اصولش پایبندم.»
این فرازها به خدا قسم کم از فراز شهادت او نیست که معصومین در روایات فرمودهاند که جوان عفیفِ پاکدامن هم ردیف شهداست !♥️
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻در مورد سوریه رفتن ایشان ،ناراحت بودم، اما مخالفت نکردم.
برای تسلی خاطر خود میگفتم «نباید مانع رضا شوم.
اگر با تصادف از دنیا برود، باید جوابگو باشم که چرا مانع از به شهادت رسیدن ایشان شدم.»
حتی یکی از اقوام گفت: «تهدیدشان کن. بگو طلاق میگیری. بگو به منزل مادرت میروی. تا پشیمان شود»
وقتی به رضا گفتم. خندید🙂 و گفت: «این صحبت نشان میدهد که نه من را شناختهاند و نه شما را»
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
کاری مهمتر
🔴 رضا که سوریه بود از دانشگاه امام حسین علیه السلام تماس گرفتند و گفتند که آقای کارگر برزی به عنوان استاد دانشگاه انتخاب شده است .😊
با خودم گفتم که اگر رضا این را بفهمد حتما جنگ را رها می کند و بیشتر از خودش مراقبت می کند که بلایی سرش نیاید .
اما رضا بهشان پیغام داده بود که در سوریه کار مهم تری دارد و ازشان حلالیت هم طلبیده بود...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
تصویر📸
شهید رضا کارگر برزی و شهید رسول خلیلی 🔴
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتند.
💢همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحبخانه و بقیه صحبت کنه. توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکهها،منابع مالیشون،اهدافشون و حامیانشون داد ، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن.
🔻چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا که فلانی ، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی ، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان مسخرهات کنن ؟ و کلی توپ و تشر !!!!
💢اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفهام را انجام دادم ، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم ،
دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی.من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرفها جواب میده.
خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن مسخرهاش میکنن ،
فقط به فکر انجام وظیفهاش بود...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
به شهدایِ مدافع حرم
به طور ویژه
افتخار میکنیم♥️🍃
#امامخامنهای
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴هیچوقت تمایل نداشت از اتوموبیل محل کار استفاده کنه و از محل کار تا منزل را بیاید
یکبار بخاطر شرایط خاص با اتوموبیل سپاه به منزل آمد
به سرعت ماشین را در حیاط پارک کرد
و تاکید کرد که حتی به ماشین هم نزدیک نشویدکه خدای نکرده مدیون نشوم
🎙(نقلاز برادر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴شب قبل از اعزام رضا ، خواب عجیبی دیدم .
در خواب، شهیدی را دیدم که در خانه ما نشسته و دارد درس می خواند و یک پرچم قرمز بلند دورش پیچیده اند .
یکی وارد خانه شد و پرسید : این کیه ؟ گفتم : شهیده . گفت : درس خواندنش چیه ؟
گفتم : مگه نمی گویند شهدا زنده اند؟! بعد فضای خواب عوض شد و من به سمت آن شهید رفتم و گفتم حالا چه کسی پرچمت را بر می دارد ؟
گفت : نمی دانم . بهش گفتم : اجازه می دهی من بردارم ؟ گفت : بردار .
با اینکه پرچم ، بزرگ و سنگین بود برداشتم . باز فضا عوض شد و رفتیم به یک میدان و من با آن پرچم چند بار دور میدان چرخیدم .
از خواب بیدار شدم و برای رضا خواب را تعریف کردم . رضا گفت : آن شهید برایت آشنا نبود ؟ گفتم : نه
گفت : عجب خواب خوبی دیدی !
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🔴یڪ روز قبل از اعزام رضا من در آشپز خانه مشغول تهیه شام بودم و رضا در حال آماده شدن برای نماز بود .
قبل از شروع نماز متوجه گریه های من شد و دلیل گریه هام را پرسید .
🔻بهش گفتم : رضا مرگ حق است . اما من از دو چیز می ترسم یکی اینکه اسیر بشوی و دیگری اینکه اگر شهید بشوی ، پیکرت سالم به دستم نرسد .....
رضا گفت : از خدا خواستم که اسیر نشوم و اگر شهید شدم ، جسمم صحیح وسالم به دستت برسد.
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💔آخرین مرتبه که با رضا به نمایشگاه کتاب رفتیم، سه ماه پیش از شهادت رضا بود.
یک مرتبه با رضا و مرتبه دوم همراه بچهها از صبح تا غروب را در نمایشگاه کتاب سپری کردیم.
برنامههای متنوعی برای بچهها در نظر میگرفت تا خسته نشوند.
انواع خوراکیها را برایشان تهیه میکرد. آنها را به دیدن نمایشهای عروسکی میبرد و در محوطه نمایشگاه با بچهها بازی میکرد؛ و درنهایت تمام تلاش خود را میکرد تا بهترین خاطرات را برایشان بسازد.
«قصههای من و بابام» آخرین کتابی بود که در نمایشگاه برای بچهها خرید و از همان شب تا زمانیکه آخرین ماموریت خود را برود، هر شب یک داستان آن را برایشان میخواند.
همیشه با لبخند از شهادت میگفت🍃. به بچهها بسیار محبت میکرد تا پس از شهادت خاطرات خوبی از پدرشان در ذهن داشته باشند...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
رضا علاقه بسیاری به حضرت آقا داشت.
هرکجا که میرفت، هدیه برای من تصویری از حضرت آقا میآورد.
آخرین مرتبه گفت:
«اینبار بهترین هدیه را برایت آوردم.» که چهار تصویر سه بعدی از حضرت آقا بود... ♥️
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
آخرین تماس...💔
⚫️از منطقه زینبیه زنگ زد.
می گفت خیلی تو حرم، به یادت بودم و خدا را شکر می کنم که همسری مثل تو دارم . خیلی ممنونم که در نبود من زندگی را می چرخانی و بچه ها را بزرگ می کنی .
فقط ازت یک چیزی می خواهم ، اینکه در آن دنیا هم به خواستگاری ام جواب مثبت بدهی !
یادم نیست در آن لحظات بهش چی گفتم اما حرفاشو کاملا یادمه . خیلی خوشحال شدم که قدر من را می داند !
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
نحوه شھــادت💔
🔴آقا "رضا" روز بیست و چهارم ماه رمضان سال ۱۳۹۲ شهید شد، به گفته دوستان و همرزمانش، آقا "رضا" ایام ماه رمضان رو روزه میگرفت و گاهی هم در شرایط سخت و کمبود افطار میکرد و روز شهادتش روز جمعه، روز قدس بود
آقا "رضا" با توجه به اینکه شب قبلش در منطقه کارهای مربوط به خودش رو انجام میداده و تا سحر مشغول کارش بوده، بعد از صرف سحری، نزدیکهای صبح خبر میدن که دوستانش در کمین گرفتار شده و تعدادی مجروح شدن و یکی از دوستانش هم شهید شده
ایشون برای کمک به همرزمانش و همچنین برگرداندن مجروحین و دوست شهیدش به همراه فرماندهاش به منطقه میره
در اونجا پس از درگیری از ناحیه سینه و پهلو با سه گلوله قناسه زخمی میشه
بچههای رزمنده رو سوار وانتی میکنن و به بیمارستانی که در اون نزدیکی بوده میرسونن
آقا "رضا" پشت وانت بوده و سر یکی از مجروحین را هم روی پاش گذاشته
بعد به به بیمارستان میرسن، مجروحین را با برانکارد به بیمارستان میبرن اما آقا "رضا" با پای خودش به بیمارستان میره که از شدت خونریزی داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینهاش بوده، به شهادت میرسه.
آقا "رضا" به خانوادهاش گفته بود «من اسیر نمیشم، پیکرم برمیگرده و سالم به نزد شما میام»
"رضا" به قولش عمل کرد و پیکرش سالم به وطن بازگشت... 💔
🎙(همرزم شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی
#خبرشھــادت 💔
🔰11 مرداد 1392 شهید شد . وقتی خبر شهادتش را بهم دادند ، یاد آن استخاره قبل از ادواج افتادم که قرار بود خدا نعمت های بزرگی به ما بدهد .
و حالا نعمت شهادت رضا بزرگترین نعمت بود . بارها در مورد شهادت با هم حرف زده بودیم ولی من خیلی جدی نمی گرفتمش. رضا را از همان 15 سالگی پس از شفای بیماری حضرت زینب سلام الله علیها انتخاب کرد 🌸
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⚫️خواب دیدم به همراه یکی از دوستانم بر سر مزار رضا میرویم و من میبینم قبر رضا به بزرگی خانه کعبه شده است و بلاتشبیه همانند کعبه، چادر سیاهی روی آن کشیده شده است.
منقلب شدم. شروع کرم به فریاد کشیدن و دور قبر رضا گشتن. یادم آمده بود، خودم در تماس تلفنی بهش گفتم «رضا هرزمانیکه برگردی، هفت دور دورت میگردم و طوافت میکنم.» ناراحت شد. گفت: «کفر نگو»
زمانیکه بازگشت، به شهادت رسیده بود. برحسب تصادف روز تشییع، پیکر رضا را در سطحی بالاتر از زمین قرار داده بودند. همانطور که داشتم تابوت را نگاه میکردم، شروع کردم به چرخیدن دور پیکر رضا. با وی نجوا میکردم و میگفتم: «رضا گفته بودم وقتی بیایی دورت میگردم، دیدی؟! الان دارم دورت میگردم💔..
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHO
✨✨به ماه مهدی فاطمه خوش آمدید...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ماهشعبان
#امام_زمان عجل الله
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHO
✅افتخار فرزندیِ شهید
✍رهبر انقلاب:
فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که نه در راه تهاجم به یک کشور بیگانه و به یک همسایه، در راه مقابلهی با تهاجم یک دشمن، در راه حفظ میهن، حفظ استقلال، حفظ شرف ملی ایستادگی کردند.
عزیزان من! جوانانی که پدرانتان را ندیدید، یا در دوران کودکی خود چند صباحی آنها را دیدید و رنج نداشتن پدر را در طول جوانی خود حس میکنید؛ ای فرزندان شهدا! پدران شما به این ملت، به این کشور و این مرزها عظمت و استقلال و آزادی دادند؛ خون پدران شما هدر نرفت.
عکس بالای متن:
(رهبر انقلاب و فرزند شهید رضا کارگر برزی) 🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHO
بچھ ها !
دو تا پسرهامون ، محمد مهدی و محمد حسین ، چند روز اول شهادت پدر ،شوکه شده بودند و خیلی بی تابی نمی کردند .
اما کم کم مشکلات روحیشون نمایان شد . شب ها که می خوابیدند ، هر 5 دقیقه یک بار ، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند . اوایل دوست نداشتند بیایند گلزار شهدا ، هنوز باورشون نشده بود .
یک بار یک کیک گرفتم که رویش نوشته بود بابای عزیزم عیدت مبارک . آخه چند روز بعد از شهادت رضا عید فطر بود .
بعد بچه ها را بردم سر قبر و کیک را گذاشتم روی قبر و براشون از شهادت حرف زدم . اینجوری کم کم شهادت پدرشان را پذیرفتند...(نقل از همسر شهید)
#شهیدرضاکارگربرزی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHO