eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.2هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 احساسی 🌴ما برا امام حسین کاری نکردیم 🌴بخدا براش عزاداری نکردیم 🎙 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تنها شاهد زنده قتل عام ۱۷۵ شهید غواص:‌‌ 🔹"عمق فاجعه زنده به گور کردن بچه‌ها، خیلی فجیع تر از چیزیه که شنیدید هست،مثل یک راز تو دلم می مونه تا فردای قیامت..."😔 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ماییم و یاد شما، یاد آن مهر و وفا، یاد آن شور و نوا، آه ای شهیدان ... 🌹صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (علیه السلام) 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
به یاد شهید عزیز 🌷 که صدام برای سرش جایزه گذاشته بود و فرماندهان عراقی به او می‌گفتند 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌹نام:شهید علی چیت سازیان 🌹محل تولد:همدان 🍃تاریخ ولادت:۱۳۴۱/۹/۲۰ 🌹تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۹/۴ 🍃محل شهادت:گامو 🌹مدت عمر:۲۵سال 🍃محل مزار: گلزار شهدای همدان 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
» معروف به «» سال ۱۳۴۱ در همدان متولد شد. شجاعت، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز دوران کودکی او بود. علی علاقه بسیاری به ورزش‌های رزمی داشت. پر تلاش و باروحیه بود. دوران ابتدائی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده‌اش کارمی‌کرد. ورودش به هنرستان همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود. او مانند میلیون ها ایرانی درراه پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی تلاش های فراوانی کرد. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد ودرپادگان آموزشی قدس همدان آموزش‌های نظامی را گذراند. هوش و ذکاوت او درکسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد. بعد از آن او فرمانده مرکز آموزش نظامی شد. با آغاز جنگ تحمیلی وتجاوز دشمن بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی، اوکه شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت با تشکیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین (ع) و به عهده گرفتن مسئولیت آموزش جنگ‌های کوهستانی در این گردان به منطقه عملیاتی رفت. 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
روز تولد حضرت علی (علیه السلام) به دنیا آمد؛ یعنی سیزدهم رجب۱۳۴۱ به خاطر این اسمشو گذاشتند علی. از شاگردی کارخانه یخ شروع کرد. باباش نذر کرده بود سقا بشه. سرِ نترسی داشت. ساواکی و اینجور چیزا سرش نمی شد. عقلش خیلی بیشتر از سن و سالش بود. هجده سالگی شد مربی استاد آموزش های نظامی از همه جورش؛ تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات و عملیات اولین بار رفت جبهه مهران. نبوغ و خلاقیت بی مثال او را ،علی شادمانی کشف کرد. تا بیخ سنگر عراقیا می رفت. چهار گردان چشمشان به اشاره او بود. نوجوونیش رسید به انقلاب و جوونیش سهم جنگ شد. 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مو توی صورتش نروئیده بود که یه گروهان رو دادند دستش! توی عملیات مسلم بن عقیل، پاش تیر خورده بود اما وقتی آمد، یه تنه تعدادی اسیر عراقی هم از خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند. حاج همت براش نقشه ها داشت، اما همدانی زودتر جنبید و کردش فرمانده. یه نوجوان 19 ساله شد فرمانده اطلاعات-عملیات یه لشگر! تا کی!؟ تا آخر جنگ... 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
این سردارملی و سرباز فداکار اسلام عزیز در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. قبل از او برادر دیگرش در راه دفاع از اسلام به درجه رفیع شهادت رسیده بود. «کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.» از سخنان معروف است که در یکی از سخنرانی های خود به آن اشاره داشته‌اند. 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📸تصاویر شهید علی چیت سازیان شهید محمد امیر چیت سازیان 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌱• بهشـت رو زمـین حـــرم چه خوبه اربعین حـــرم 🏴 🥀 🖤 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از کله قندی مهران شروع کرد. بالای کله اسبی حاج عمران ترکش خورد. تو سومار تیر خورد به پاهاش. توی جزیره مجنون، روی برانکار فرماندهی می کرد! توی شلمچه اول ترکش به بازوش خورد، بعد تیر به پهلوش و توی ماووت مهمان مین والمری شد. اطلاعات و عملیات رو کرده بود دانشگاه آدم سازی. توی کلاسش هم "ممد عرب عراقی" بود که از بصره در رفته بود، هم "شیر محمد افغانی" که تو مهران باهاش گشت می رفت، و هم "علی شاه حسینی" که تکنیسین F4 که آموزش تو آمریکا رو گذاشته بود یه طرف و شده بود شاگردش! داشت یادم می رفت. توی دانشگاه علی آقا سواد ملایی و افاده های دانشگاهی هم خیلی بُرد نداشت؛ نه اینکه دانشگاهی ها در رکابش نبودند، بودند اما یه بچه صافکار روستایی زاده مثل "مصیب مجیدی" شد معاونش، چون دل شیر می خواست با علی کار کردن. شرط و مرزی هم برای یادگیری وجود نداشت؛ سراغ قفل بُر ها توی شهر می رفت، می آوردشان جبهه ازشان آدم می ساخت! البته همه ی اینایی که اسم آوردم شهید شدند؛ به عبارت این دفتر "دلیل" شدند 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهید علی چیت سازیان در دوران مجروحیتش در بیمارستان به همراه همرزمانش 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
در زمان خودش براش افسانه ها درست کردند؛ مثل اینکه تا کربلا می ره، تو صف عراقیا وا می ایسته، اینا راست نبود اما روایت بچه هاش توی این دفتر راسته راسته. علی همون بچه مو زرد چشم آبی برای قریب 90 نفر شد دلیل؛ یعنی راه رو نشون داد تا جایی که رسیدند. خودشم دنبال یه دلیل می گشت تا اینکه اون خواب به دادش رسید. اون خواب که از مصیب معاونش که توی فاو شهید شده بود، پرسید: "از کدام راهکار به این مقام رسیدی؟" مصیب هم جواب داد: راهکار اشک! از اینجا به بعد راه کار علی آقا به قول خودش قلف و به قول بچه مدرسه ای ها قفل شد. هر هفته با گریه بچه ها رو صدا می کرد، همون 90 نفر رو. دلش می خواست دینش کامل بشه. اینو به دوستاش گفته بود. زن گرفت. یه یادگاری ازش موند که هیچ وقت ندیدش؛ به اسم محمد علی. برادرش امیر هم که رفت، علی ماند با تنی زخمی که شش زخم از شش عملیات داشت. جنگ هم هفت ساله شده بود و علی دلتنگ همه چیز. سال های آخر جنگ می گفتند می خواد فرمانده بشه، اما عشق او اطلاعات بود و بچه های اطلاعات و شهدای اطلاعات. توی شناسایی؛ یعنی دلالت آخر، همه رو گذاشت سرِ کار، یه عده رو برگردوند عقب و خودش تنها رفت به جایی که دلیل امروز و فردای ما شد. 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
... نا امید و نگران از سرنوشت عملیات ، نماز صبح را در خط خودی خواندیم که سر و کلّۀ علی چیت سازیان پیدا شد. باورکردنی نبود. خودش مجروح بود و یازده عراقی را جلو انداخته بود که بعضی هایشان دو برابر او قد داشتند. اینجا بود که علی آقا (چیت سازیان) آوازه اش پیچید که یک فرمانده گروهان نوجوان تا نخلستان های شهر عراق رفته و با تعدادی اسیر عراقی برگشته است...» 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
منم عقرب زرد «از زبان همرزم این شهید شنیدم که می‌گفت وقتی در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقب‌نشینی شد در مسیر به گروهانی از صدامیان برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیت‌سازیان هستم؛، «عقرب زرد». اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما می‌جنگم والا تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید.» ایشان تعریف می‌کرد دیده‌بان از دور خبر داد یک گروهان آدم در حال حرکت به سمت ما هستند ولی یک نفر به دور اینها می‌چرخد از نحوه دور زدنش پیداست علی باشد اما صبر کنید نزدیکتر بیایند. نزنید صبر کنید. با نزدیکتر شدن آنها چهره علی نمایان شد.» تیزهوشی و قدرت تصمیم گیری فوق‌العاده او درعملیات باعث شده بود که فرماندهی لشکرانصارالحسین (ع) بگوید :«با وجود علی بسیاری از مشکلات عملیاتی ما حل می شود».  راوی:سرهنگ مرتضی احمدی 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
اعجوبه ریش خرمایی! ( از خاطرات شهید علی چیت سازیان ) آنقدر به زبان عربی مسلط بود که تا دل دشمن می‌رفت و برمیگشت اصلأ محال بود برود شناسایی و دست خالی برگردد. فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟» گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده. مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت. و مفصل گفت که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا اونو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفربر فرماندهی. فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند!!!! راوی: شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از وصیتنامه شهید: برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید.... 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دو سه تا از اون کوخ نشینا ! دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» – رانندگی بلدی؟ – کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... 🌷 🌹 ‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR