فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورینظامی
تا پای جان دلداده فرمان مولاییم
طوفان اگر باشد چه غم ما مرد دریاییم ✊🏻
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
☑️"الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
🔹«کسانی که مردم به آنها گفتند: مردم بر شما جمع شدهاند، پس از آنها بترسید، ایمانشان را زیاد کرد و گفتند:
خدا ما را بس است و او بهترین پشتیبان است.»
#طوفان_الأقصی
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیام گردانهای القسام به ارتش اسرائیل: این چیزی است که در هنگام ورود به غزه در انتظار شماست
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ تصاویری از نفوذ و عملیات رزمندگان مقاومت به شهرک های صهیونیستی
#طوفان_الأقصی
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حماسهای حیدری در راه است
حزب الله...
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥غواصان حزبالله دراعماق دریا منتظر دریافت فرمان
🔹️۱۸ ساعت زیر آب با نماز، تلاوت قرآن و زیارت عاشورا.
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸حاج احمد متوسلیان از زبان امام خامنهای
🔸این مرد برجسته
همین سردار عالی مقام ، جاوید نشان ، آقای حاج احمد متوسلیان ،.که من از نزدیک این مرد برجسته را می شناختم و کار او.، روحيه او و تلاش او را دیده ام.
و او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود . به نظر من ، به خصوص شما جوان های عزیز.، شرح حال این برجستگان را.که خیلی درس ها به ما می آموزد ، بخوانید . خصوصا در آن بخشی که مربوط به عملیات این سردار عزیز هست.؛ چه در غرب ، چه در فتح المبين ، چه در بیت المقدس.و نام این شهید محمود شهبازی.که به طور متصل با این مرد بزرگ همراه است.، اینها از افتخارات بزرگ و از متخرجین این دانشگاهند .
سال ۵۹ با شروع دفاع مقدس ، حضور دانشجوها در جبهه است.که نمونه های مختلفی از آن وجود دارد.که یکی از آنها همین حاج احمد متوسلیان و امثال اینها بودند.، که بلند شدند رفتند منطقه غرب در کردستان.، در عین غربت – بنده در همان ماه های اول جنگ ، پنج ، شش ماه بعد از اول جنگ.، منطقه کردستان را از نزدیک دیدم . گرد غربت آن جا بر سر همه كأنه پاشیده شده بود .
و در تنهایی ، بی سلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن ، این مخلص ترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸آرزو داشت به دست شقی ترین دشمنان، اسرائیل به شهادت برسد
🍃🍃🍃🍃
بهیاد#شهید_احمد_متوسلیان
مرور میکنیم خاطراتی از این شهید عزیز را🍃
🔹فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله
🔹محل تولد : تهران
🔹تاریخ ولادت: ۱۳۳۲/۰۱/۱۵
🔹دانشجوی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت
🔹تاریخ ربوده شدن : ۰۴/۱۴ /۱۳۶۱
🔹نحوه ربوده شدن: توسط صهیونیست ها در ایست بازرسی لبنان
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹مروریبرزندگانیشهیدجاویدالاثر احمد متوسلیان
در سال 1332 در تهران متولد شدند.
در سال 1354 دستگیری بوسیله ساواک به جرم فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی پنج ماه زندانی انفرادی در فلک الافلاک خرم آباد
سال 1365رابط و هماهنگ کننده تظاهرات در محلات جنوبی شهر تهران
اعزام به کردستان اسفندماه 1357برای سرکوب اشرار آن منطقه
1358ماموریت برای آزادسازی جاده پاوه-کرمانشاه
1359ماموریت برای آزادسازی شهر مریوان
دی ماه 1360عملیات سرنوشت ساز محمّد رسول الله (ص)
تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص)
ساعت 11 صبح روز سوم خرداد سال 1361تیپ 27 حضرت رسول(ص)به فرماندهی ایشان وارد خرمشهر شد.
اواخر خرداد سال 1361ماموریت به لبنان برای سرکوب رژیم غاصب صهیونیستی
14تیرماه 1361اسارت بوسیله مزدوران فالانژ
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴شهید حاج احمد متوسلیان در ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در یکی از محلات جنوب شهر تهران در خانواده ۹ نفره ، دیده به جهان گشود.
🔻دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می کرد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید و به خدمت سربازی اعزام شد. پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرمآباد منتقل گردید و فعالیتهای سیاسی تبلیغی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر شد و پنج ماه در زندان فلکالافلاک خرمآباد در یک سلول انفرادی زندانی بود.
پس از این که از زندان آزاد شد، در قیامهای خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگکننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران برعهده داشت.
در همین سال در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهدهدار شد.
پس از شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت.
حاج احمد متوسلیان نقش مهمی در آرامش و سامان دهی اوضاع کردستان و بوکان در اسفند ۱۳۵۷ و شهرهای سقز و بانه و آزادسازی سنندج و آزادسازی مریوان در خرداد ۱۳۵۹ که در تصرف نیروهای کرد بود، داشته است.
#شهیداحمدمتوسلیان
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️وقتی ارتش اسرائیل قصد حمله به سوریه را کرد و سوریه از کشورهای اسلامی تقاضای کمک کرد، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) با مشورت مقامات عالی رتبه نظامی و جنگی کشور، دستور اعزام بخشی از لشگر ۲۷ محمد رسول الله که از زبده ترین نیروهای رزمنده بودند را به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت ،صادر کرد. اما جنگ نظامی و درگیری نظامی انجام نشد.
۱۴ خرداد ۱۳۶۱ خودرو سیاسی سفارت جمهوری اسلامی ایران که در حمایت پلیس دیپلماتیک لبنان از شهر بندری طرابلس به بیروت باز میگشت، برخلاف قوانین بینالمللی و مصونیت دیپلماتها در منطقه “برباره” توسط نیروهای رژیم صهیونیستی موسوم به “نیروهای لبنانی” متوقف شد و سه دیپلمات ایرانی و خبرنگار همراه آنها ربوده شدند. از آن زمان تاکنون از سرنوشت سیدمحسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، حاج احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، تقی رستگارمقدم (کارمند سفارت) و کاظم اخوان (خبرنگار و عکاس ایرنا) خبری در دست نیست.
در زمان بازگشت به کشور نیروها از سوریه، به حاج احمد خبر آمد سفارت ایران در بیروت در خطر محاصره صهیونیستها و فالانژهای لبنانی قرار دارد، حاج احمد هم بعد از راهی کردن تمامی پاسدارها به ایران، با کاردار وقت ایران در سفارت لبنان،”سید محسن موسوی” و دو تن دیگر به نامهای “تقی رستگار” و “کاظم اخوان” با ماشین پلاک سیاسی سفارت و اکیپهای حفاظت دیپلماتیک ژاندارمری لبنان عازم بیروت شدند.
اما در میانه راه در یک ایست بازرسی به اسارت فالانژهای لبنانی و در واقع به اسارت صهیونیستها در آمدند. بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. این نشان میدهد که او را خوب میشناختند.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹تندیس شهید متوسلیان در مارونالرأس در مرز فلسطین نصب شد تا یادبودی از ربوده شدن این فرمانده ایرانی باشد. انگشت اشاره شهید احمد متوسلیان در تندیس ساخته شده به سمت اسرائیل است
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🍃دلش ميخواست برود قم يا نجف درس طلبگي بخواند.حتی توي خانه صدايش ميکردند«آشيخ احمد.»
ولي نرفت.ميگفت«کار بابا تو مغازه زياده.»
هنرستان فني درس ميخواند. برايم يک گردن بند درست کرده بود. ورقه هاي فلزي را شکل لوزي و دايره بريده بود و کرده بود توي زنجير.يک قلب هم وسطش که رويش اسمم را نوشته بود.❤️
ديپلم فني گرفته بود و آزمون داده بود که برود و در يک شرکت تأسيساتي کار کند. يک روز من را کشيد کنار و گفت«خواهر جون،فريده،من يه امتحاني دادهم. برام دعا کن. اگه قبول شم هرچي بخواي برات ميخرم.»
يادم افتاد که يک بار برادر بزرگترم براي همه همبرگر خريده بود و براي من،چون خواب بودم، نخريده بود.
تند گفتم«داداش،همبرگر برام بخر.»
امتحان شرکت را که قبول شد،آمد خانه با يک پاکت دستش.همبرگر خريده بود؛براي همه.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️بچه بود که انقلاب را ديد.نوجوانيش را در آن گذراند.شاگردي پدر را کرد؛عاشق کارهاي فني بود. وقتي مطهري را شناخت،دلش خواست برود سراغ طلبگي که نرفت.
دانشگاه علم و صنعت،دو سال برق خواند؛آن قدر تودار بود که خانوادهاش نميدانست دانشجو است.حتی وقتي خبر دستگيريش را شنيدند،باورشان نميشد.دوستانش شايد جسارتش را در کوچه و خيابان ديده بودند، ولي در خانه،داداش احمد مهربان و سخاوت مند بود.
حبس کشيد.رنج ديد،آن قدر که توانست پشت و پناه آدم ها باشد.جنگيدن برايش درس بود. ميآموخت و آموزش ميداد.و تربيت ميکرد.به همان راحتي که توبيخ و تنبيه ميکرد،گريه ميکرد و حلاليت ميطلبيد.
آن قدر به افق هاي دور چشم ميدوخت که روزي در پس آن ناپديد شد.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
هم دانشگاه ميرفت،هم کار ميکرد؛ توي يک شرکت تأسيساتي.
اوايل کارش بود که گفت:«براي مأموريت بايد برم خرم آباد.»
خبر آوردند دستگير شده.با دو نفر ديگر اعلاميه پخش ميکردند.
آن دوتا زن و بچه داشتند.احمد همه چيز را گردن گرفته بود تا آن ها را خلاص کند.
مادر رفته بود ملاقات.ديده بود ضعيف شده.کبودي دست هايش را هم ديده بود.
ـ احمد جان،دستات چي شده؟
خنديده بود.
ـ تو رو خدا بگو.
احمد: جاي دستبنده. ميبندن دو طرف تخت، شلاق ميزنن.تقلا ميکنم که طاقت بيارم. ساکت شده بود.بعد باز گفته بود«نگران نباش،خوب ميشن.»
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹قضیه چی بود ؟
يک بار ازش پرسيدم«قضيهي زندان رفتنت چي بوده،حاجي؟»
جواب نداد.خودش را به کاري مشغول کرد.
ـ حاجي،هيفده شهريور چي کار ميکردي؟وقتي امام اومد،توي کميته استقبال بودي؟
اخم هايش رفت توي هم.
ـ تو با قبل چي کار داري؟ببين الآن دارم چي کار مي کنم.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دور هم نشسته بوديم و از سال چهل و دو ميگفتيم.
حرف پانزده خرداد که شد،احمدگفت:«اون روزها ده سالم بيش تر نبود. از سياست هم سر در نميآوردم. ولي وقتي ديدم مردم رو تو خيابون ميکشن،فهميدم که ديگه بچه نيستم؛بايد يه کاري کنم.»
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹نگو مرسی!
هر روز توي مريوان،همه را راه ميانداخت؛هرکس با سلاح سازماني خودش. از کوه ميرفتيم بالا. بعد بايد از آن بالا روي برف ها سر ميخورديم پايين.
اين آموزشمان بود. پايين که ميرسيديم، خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف ميکرد. خسته نباشيد ميگفت.
خرما تعارفم کرد.گفتم«مرسي.»
گفت«چي گفتي؟»
ـ گفتم مرسي.
ظرف خرما را داد دست يکي ديگر.گفت«بخيز.»
هفت ـ هشت متر سينه خيز برد.
گفت«آخرين دفعهت باشه که اين کلمه رو ميگي.»
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
صدايش شده بود آژير خطر.
ـ ضدانقلاب … بريزيد تو سنگرا… سريع… بجنبيد…
بيرون ساختمان سنگرها پر ميشد.
کار هر شب بچه ها بود،تا صبح.
گاهي وقت ها که نگاهش ميکردي،يکي را ميديدي سبزه،کمي جدي،کمي ترسناک حتی.فرمانده نبود،ولي عين فرمانده ها بود.
توي پادگان بانه، دور از شهر بوديم و نميتوانستيم خارج شويم. دستور بود که بمانيم. نه آذوقه داشتيم،نه مهمات؛نميدادند بهمان.
شب ها بچه ها با هم شوخي ميکردند. جشن پتو ميگرفتند. حاج احمد يک گوشه مي نشست، ميرفت تو فکر. شوخي ها که زياد ميشد، يک داد ميزد،هرکس ميرفت يک گوشه.
بعضي وقت ها خودش هم يک چيزي ميگفت و با بقيه ميخنديد.
بچه ها از شرايط بدي که توي پادگان داشتيم مريض شده بودند. يک بار حاجي رفت سراغ يکي از خلبان ها و گفت:«بچه هاي مارو ببريد عقب.»
اعتنا نکردند يا گفتند:«نميکنيم.»
حاجي اشاره کرد،چند نفر دور هلي کوپتر پخش شدند.ضامن نارنجک را کشيد و گفت:«اگه بچههاي ما رو نبريد،هلي کوپتر رو همين جا منفجر ميکنيم.»
خلبان ها فرار کردند.سرهنگ آمد چيزي بگويد،سيلي حاج احمد کنارش زد.
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
کومله ها بيمارستان را محاصره کرده بودند. هر لحظه ممکن بود بيايند تو. احمد از پشت بي سيم پرسيد«چند نفر هستيد؟»
مسئول گروه گفت:«چندتا از خواهرا اين جا هستن.»
يک لحظه صدايي نيامد.بعد احمد گفت:«بهشون بگو يه نارنجک دستشون باشه.اگه ما موفق نشديم، تو اتاق منفجرش کنن.»
نااميد،نارنجک را توي دستم فشار دادم.
حاج احمد مضطرب از پشت بي سيم پرسيد«شما حالتون خوبه؟ما داريم ميآييم. لازم نيست کاري کنيد.مفهومه؟»
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR