🎤همــرزم شــهیــد:
مـن و آقـا وحیـد در دانشـگاه آزاد درس خواندهایم. در جریـان فتنـۀ 88⭕️ او جلوی موتورش یک سـربند لبیک یا خامنـه ای❤️ چسـبانده بـود و در آن جو با موتـور رفتوآمد میکـرد. او در بسـیج💟 دانشـگاه و همچنیـن بحـث راهیـان نـور خیلـی تلاش میکـرد. در اردوی راهیان نور ماشـین خـودش را مـیآورد و بهعنوان پیشـرو جلـو کاروان حرکت میکـرد. یـک بلندگو به سـقف ماشـینش وصل کـرده بود
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤پـدر شهــید:
به همه ی شـهدای جبهـه مقاومـت💟 ارادت خاصـــ🍃 داشـت. قبـل از آنهـا هـم بـه شـهدای خودمـان ارادت داشـت. بـه مـزار شـهدا میرفـت.
🎤مـادر شــهید:
دایـیاش شـهید اسـت. از بچگـی سـر مـزارش میرفـت و زیـاد آنجا میمانـد. حتی پالکـش را همراهش داشـت. میگفـت: کاش پیـش دایـی بـودم و با او شـهید🌹 میشـدم.دوسـتانش میگفتنـد وقتـی بـه وادیرحمـت مـیرود، داخـل قبرهـا میخوابـد. میگفتـم: نمیترسـی؟ میگفت: چرا بترسـم؟! جای اول و آخر ما همانجاسـت.
بایـد عـادت کنیـم.عجیـب بـود و چنیـن چیزهایـی را دوسـت داشـت. با دوسـتانش بـه وادی رحمـت میرفت و تـا دیروقـت آنجـا میماند.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤پــدر شــهید
وحیـد اغلـب حضور فعال داشـت. هـم در ارائه ی بینـش بـه دیگـران و هـم تلاش میکـرد افـرادی کـه میخواهنـد انتخـاب شـوند عالی باشـند.
ً به این عنوان زمان انتخابات یکجا نمی نشست. دائما زنگ میزد که به چه کسی رأی بدهیم📊؛ تحقیق میکرد.
🎤مـادر شــهید
مادرم میپرسید وحید به چه کسی رأی بدهیم؟ میگفت به فلانی که عالی است. سه روز مانده به روز انتخاب، نمیآمد به خانه. میماند و کار میکرد. با موبایل به ما خبر❎ میداد که
به اینها رأی بدهید.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤دوســت شـهیــد:
خیلـی صـادق🍃 و راسـتگو💟 بـود. در راهیـان نـور مـا مسـیری را اشـتباه رفتیم و باعث شـد که دیر برسـیم. در ماشـین نیـز مـن بـودم و آقـا وحیـد و یـک مستندسـاز و راننـده. مسـئولین اردو مـدام از بیسـیم میپرسـیدند که چـرا دیـر کردهایـد و نرسـیدهاید؟ مـا هم صـدای خودمان را درنیاوردیم که مسـیر را اشـتباه رفتهایم. قرار شـد وقتی رسـیدیم کسـی نگویـد کـه راه را گمکردهایـم. به محـض اینکه ما رسـیدیم آقـا وحید پیش فرمانده حـوزه رفت و او را در جریان گذاشـت، چون میگفت که او مسـئول اسـت و بایـد از اصـل قضیه اطالع داشـته باشـد. او پیـش حاج آقا رفـت و گفـت: مـا مسـیر را اشـتباه رفتیـم و اشـتباه نیز از مـن بـود و بـه همین علـت دیـر رسـیدیم. درحالیکه اشـتباه از او نبـود چـون او آدم دقیقـی بـود. او در مسـیر در حـال اسـتراحت بـود که ما مسـیر اصلـی را رد شـده و اشـتباه رفتـه بودیـم. او خیلـی دلسـوز دوسـتان و خانواده بـود. همیشـه حامی دوسـتانش بـود. برای دوسـتانش نیز از واژه داداش اسـتفاده میکـرد و دوسـت نمیگفـت. هـر وقت هم باکسـی درگیری داشـتیم جلـو میآمد و حمایت میکـرد. اگـر از او میپرسـیدند کـه بـا ایـن شـخص چـه نسـبتی داری؟ میگفـت کـه مـن داداش او هسـتم.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
#حماسهــ
#نهم_دی
✊🏻پـــشت رهبرم ❤️امام خامنه ای❤️ را خالی نمیگذاریم✊🏻
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤حجت الاسلام هـادی معمارکوچهباغـی:
اگر کسـی به مـن بگویـد وحیـد را تعریف کـن!🔘 من میگویـم که وحید یـک دریـا بود که هر کـس کنارش بود آرام میشـد. گاهی پیـش می آمد که از فشـار کار و زندگی خسـته میشـدم و دلـم میگرفـت. در ایـن مواقع بـه وحید زنگ مـیزدم و میگفتـم کـه دلم گرفتـه اسـت. او می آمد دنبالـم و من را بیـرون میبـرد تـا حالـم خـوب شـود. او بـا همـه اینگونه بـود. زمانـی کـه مریـض میشـدم بـه او خبـر مـیدادم و بلافاصلـه پیشـم میآمـد و تـا زمانی کـه مرخص شـوم از مـن پرسـتاری میکرد. مـا از برادر به هـم نزدیکتر بودیم.وحیـد مسـئول فرهنگی💠 مجموعـه بود. او آچارفرانسـه بـود و همـه کار از دسـتش برمیآمـد. خیلـی فـرز و کار بلـد بود. تابلوهای موسسـه، طراحـی، تزئین سـن و... را آقا وحیـد انجـام مـیداد. خیلی هم عاطفـی بـود و دلبزرگی داشـت. مـن حتـی اگـر بـا او تنـد برخـورد میکـردم نیـز جـواب پـس نمـیداد و کارش را انجـام مـیداد.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤دوســت شـهیــد:
باهـم بـه اردوی مشـهد🌸 هم رفتـه بودیم. آقـا وحید به نمـاز اول وقـت💚 خیلـی اهمیت مـیداد و تأکید داشـت که تمـام نمازهـا را در حرم به جماعت بخوانیـم. یکبار زمانی کـه تـازه بـه مشـهد رسـیده بودیـم، همـه خسـته بودند. بچه هـا خوابیده بودند و نمیخواسـتند برای نمـاز بروند. در اتـاق پنکه داشـتیم. او جلوی پنکه کمی اسـپری فلفل زد. یکبـاره همـه از جا پریدند و بـه بیرون از اتـاق رفتند. بعد کـه از اتـاق بیـرون آمدیم آماده شـدیم و به حـرم رفتیم.یکبار هم من برای نماز صبح بیدار نشدم. وقتی برای نماز🌸 بیدار نمیشدیم رویمان آب میریخت یا به بچه ها میگفت تا رویمان بپرند و ما را بیدار کنند. خلاصه با این ترفند ها و شوخی ها برای نماز بیدارمان میکرد. آقـا وحیـد بـه بیتالمـال و حق الناس خیلی حسـاس بـود. یکبار بـا زحمت زیاد بـرای پایگاه یـک دارت خریده بـود. یـک روز بـه پایگاه آمـد و دیـد کـه دارت روی زمین افتـاده و کسـی هـم اهمیت نمیدهد کـه آن را بـردارد. آقا وحیـد ناراحـت شـد و همـه بچه هـا را جمـع کـرد. قدری بـرای مـا از اهمیت بیتالمـال و حق الناس حـرف زد. او به پـول پایـگاه نیز خیلی حسـاس بـود. خیلـی وقتها پیش می آمد کـه از پول خودش نیـز برای پایگاه خـرج میکرد.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤هــمرزم شــهید:
💠برای هیچ چیز کم نمیگذاشت
به ظاهـر خـودش خیلی اهمیـت میداد. یـک مذهبی خوشتیـپ بـود. بـه خانـواده هـم خیلـی اهمیت مـیداد. یکبـار کـه از سـرکار برمیگشـتیم، در مسـیر پیاده شـد و بـرای همـه بسـتنی خریـد. دیدیم یک بسـتنی بیشـتر گرفته اسـت. گفتیم این برای کیسـت؟ گفـت: »این را هم بـرای خانمـم گرفتهام.
بـا وجـود اینکـه تا سـاعت هفت عصـر🕢 سـر کار بودیم، بعـد از برگشـتن از سـر کار هـم بـه پایـگاه میرفـت و در موسسـه قرآنی نـور💠 هم فعالیت داشـت، اما به خانـوادهاش خیلـی اهمیـت مـیداد و آنهـا را در اولویت قـرار میداد.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🎤مـادر شهید :ِ
💠وحیـد بـه همسـرش خیلـی توجه داشـت. یک روز خانـهی مـا بودنـد. رفـت و یـک لیـوان آب برایـش آورد. گفـت: مـن آب نخواسـته بـودم. گفـت: میخواهـم بـدون درخواسـت بـه شـما آب بدهـم تـا بهشـت بگیـرم. هیچوقـت او را بـه اسـم صـدا نمـیزد، بـه او میگفـت خانـم. رفتـار خیلـی قشـنگی داشـت.💠
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
پدر شهید گفته وحید بارها اذن خواسته که راهی این مسیر عشق شود و مدافع حرم زینب (س)🌸 اما این بار، فرق می کرده با تمامی دفعات، این بار، وحید بی قرارتر از آن بود که بتوان حرفی از نرفتن به او زد، بی قرار تر از آن که همسر و زندگی سه ماهه اش هم او را از رفتن باز دارد.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh