فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیف📸
(سردار قهرمان من حاج قاسم سلیمانی) 🌿!'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
↯♥
#سلام_امام_زمانم❣
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه دلیل نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
اللّٰھمعجللولیڪالفرج
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارها گره می خورد ... !
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ببينيد|رهبرمعظم انقلاب در منزل شهيد مسيحی: خيلی كيک خوشمزهای است؛شما نميخوريد؟
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
واکنش جالب #رهبر_انقلاب وقتی همسر شهید از مظلومیّت ایشان میگوید!😊
💠 در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم رهبر انقلاب به نوبت اسامی را میخواندند. رهبر انقلاب از روی کاغذ خواندند شهید مجید مختاربند! حال شما خوبه؟ همسر شهید میگوید: توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم. رهبر انقلاب میگویند: توفیق ما بود که خدمت شما رسیدیم. همسر شهید میگوید: شما بزرگوارید. ما به فکر #مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید. آقا با خنده جواب میدهند: حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد. و حضار میخندند😊!
⭕️ ۱۶ آذر ۱۳۹۵ در جمع خانواده شهدای مدافع حرم
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❗️پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری
شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند:
(ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند)
شاعر ،خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند:
از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند
گفتند همه “فدای اشکت آقا ”
تصویر شما را شهدا بوسیدند
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند
از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان 🌹 سید علی 🌹 را چیدند
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دل خوشی زندگی تو آخرالزمان فقط نوکری تو ست یا اباصالح المهدی💞
شادی دل امام زمانمان، مهدی موعود صلوات با وعجل فرجهم ...
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
°°|#تلنگࢪانہ|°°
بچہها
مادریڪدورهۍخاصے
ازتاریخهستیم ...
هرڪدومتونبریددنبالاینکہ
بفهمیدمأموریتخاصِتون
دردورانقبلازظهورچیه!؟
شماالانوسطمعرکہاید !
وسطمیدونمینهستید
بچهها .... ؛
ازهمیننوجوانے
خودتونوبراۍ
حضرتمهدۍ؏ـج
آمادھڪنید(:"
#حاجحسینیڪتا
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان در کنار ماست...!
نامه ای نوشت به امام زمانش!
ما از اون دور هستیم💔
#کلیپ_امام_زمانی
#برای_نزدیک_شدن_به_مهدی_صلوات
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵سخنان بسیارشنیدنی در مورد امام زمان عجل الله
بیشترین بلاها الان ،امام زمان را در برگرفته واحاطه کرده.😭..فکر نکنید دوران غیبت دوران زنگ تفریح امام زمانست!.....
اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 جنگ نهایی، وعده الهی
🎥 چه اندازه به رویارویی بزرگ ایران و اسرائیل نزدیک شدهایم؟!
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
هدایت شده از 『شھدایِظھور🇵🇸🇮🇷』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسماللھ...(:♥️
با سلام خدمت همه شما عزيزان دوستداران شهدا ...🖐🏼
🌿اینهفته به یاری خداوند، میهمان شهید عزیز دیگری خواهیم بود. شهید در راه علم، شهید هسته ای، شهید مصطفی احمدی روشن. امید که بتوانیم با یادآوری خاطرات زندگی پر برکت این شهید عزیز، زمینه انس بیشتر با شهید مصطفی احمدی روشن، فراهم شود ...! دوستان شهدایی ؛ التماس دعا🤲🏼🌱'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌹 دانشمند نخبه هسته ای شهید مصطفی احمدی روشن
🌹 تولد ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ همدان
🌹 شهادت ۲۱ دی ۱۳۹۰. تهران به دست عوامل رژیم غاصب صهیونیستی و دولت تروریست آمریکا
🌹سن موقع شهادت ۳۲ سال
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴مصطفی احمدی روشن در تاریخ هفدهم شهریورماه 1358 در خانواده ای مذهبی و ولایی در شهر همدان چشم به جهان گشود. جد پدری وی ملا مصطفی همدانی و جد مادری اش آیت الله مهدی مهدوی (از وعاظ معروف یزد) هستند. پدر مصطفی (حاج رحیم)، از درجه داران شهربانی وقت بود. مصطفی دوران کودکی را در محله امامزاده عبدالله (علیه السلام ) محله ای که جد پدری مصطفی نیز در آنجا ساکن بود و دوران نوجوانی را در محله امامزاده یحیی (علیه السلام ) گذراند ...
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❗️مصطفی، دوران دبیرستان را در مدرسه ابن سینای همدان گذراند دبیرستانی که تا قبل از مصطفی 84 شهید تقدیم انقلاب اسلامی مردم ایران کرده بود و مصطفی شد هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینا! تحصیل در دبیرستان ابن سینای همدان مقارن با زندگی خانواده اش در منزل پدری در منطقه پردیس بود.در مکانیکی تسلط خوبی داشت و به اذعان مادرش حقیقتا کمک حال خوبی برای پدر بود. در سال 1377 بدون هیچ کلاس کنکوری فقط با حضور در مدرسه موفق به قبولی در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف تهران گردید ...
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✔️(پوست کلفت تر از همه)
از در مدرسه آمد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود، مثل همیشه.
درس و بازیمان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار می کرد؛ از پنچرگیری تا جاروکردن کف مینی بوس. تک پسر بود، ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه مان پوست کلفت تر بود ...
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم. سال دوم رفتیم رشته ی ریاضی. افتادیم دنبال درس. مسئله های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان برنمی آمد، حل می کردیم. صبح اول وقت قرار می گذاشتیم می آمدیم مدرسه، یک مسئله سخت را می گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می زد و به جواب می رسید، برنده بود. حالی بهمان می داد. درس های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره ی اول کلاس بودیم. مصطفی کیفی می کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می کرد ...
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❗️از آن بچه های شب امتحانی بود. کنکور هم همین طور خواند از سر جلسه امتحان کنکور که آمد، گفت «رتبه م سه رقمی میشه، فقط هم مهندسی شیمی شریف».
همین هم شد، 729، مهندسی شیمی شریف✔️
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️ مصطفی پلنگ
🔵بچه ای نبود که فقط درس بخواند. خیلی هوشیار بود. درس را در کلاس یاد می گرفت. در کنار درس، کار می کرد. به من کمک می کرد.
ورزش هم میرفت؛ کشتی می گرفت. زمان بچگی به خاطر گشتی خوبی که می گرفت، بچه ها اسمش را گذاشته بودند مصطفی پلنگ. می گفتند: هیچ کس جرأت نمی کند با مصطفی کشتی بگیرد.
وقتی کمی از آب و گل درآمد، رفت سر کار.
بیکار نمی ماند. اولین کار خیاطی بود. خیاط آدم مؤمنی بود و از آشنایان بنده. تابستان ها می رفت پیش او. جا دگمه میزد. زمان مدرسه هم هر چقدر وقت داشت، می رفت.
️کارهای بیرون از خانه روی دوش او بود؛ خرید، آوردن آب خوراکی از بیرون و…
منزل ما جایی بود که آب لوله کشی نداشت. در معابر شیرهای بزرگ آب خوری گذاشته بودند؛ به نام فشاری. شاستی داشت. فشار میدادند، آب تصفیه شده می آمد. مردم ظرف می بردند، از این فشاری ها آب خوردن برمی داشتند.
این بچه روزی چند مرتبه حدود یک کیلومتر فاصله را می رفت، آب می آورد.
از آب چاه منزل برای مصرف غیر خوراکی استفاده می کردیم.
🎙️به نقل از : پدر شهید
🎞منبع : کتاب من مادر مصطفی
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
-درس خواندن به شیوه شهید احمدی روشن :
🌿همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتن که آن ها بخوانن ، خدا هم برکت درسشان را بدهد.
چون این قرار را کنار یک خانهی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از پارک یا کتابخانه برمی گشتند، می زدند به دیوار آن خانه و می گفتند:« یا کریم! الوعده وفا. ما درس رو خوندیم، برکتش یادت نره.»
این برای دورانی بود که برای کنکور می خواند ...
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شیطنت آقا مصطفی ❗️
⭕️اهل شیطنت بود! پر جنب و جوش و شوخ طبع. من دانشگاه بوعلی درس می خواندم. یک موتور سیکلت یاماها داشتم. خیلی برایم ارزشمند بود.
یک روز از کلاس آمدم بیرون، دیدم موتورم نیست! همان جا نشستم روی زمین. تمام بدنم یخ شد. گفتم وای! موتورم را بردند.
چند ثانیه بعد صدای خنده شنیدم. مصطفی و دوستش از پشت درخت آمدند بیرون. موتورم را که قفل بود، بلند کرده، برده بودند پشت ساختمان. این موقعی بود که داشتند برای کنکور درس می خواندند. حالا نگو حوصله شان سر رفته و برای رفع خستگی هوس کرده اند با قلب من بازی کنند !
(خاطراتی از شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(آلونک نشین ها)🎞
🖐🏼 دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبه روی خوابگاه زنجان خانه هایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونک نشین ها. همیشه چشمم به این خانه ها می افتاد، اما هیچ وقت فکر نکرده بودم به آدم هایی که توی این آلونک ها زندگی می کنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانه ها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه ی قد و نیم قد هم پشت سرش. مصطفی تا چشمش به بچه ها افتاد، قربان صدقه شان رفت. خانه در واقع، یک اتاق خرابه ی نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغ برق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند. مصطفی گفت «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.»
چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچه ها را میبرد که آنها کمک کنند ...
(خاطراتی از شهید مصطفی احمدی روشن) ❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
از حرم امام رضا(علیه السلام)💛 آمدیم بیرون... نیمه شب بود؛ زمستان. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد میرفت سمت حرم.
- سلام حاجی!
جوابمان را داد. از زور سرما خودش را مچاله کرده بود. آب توی چشمهایش جمع شده بود. مصطفی شال گردنش را باز کرد ، انداخت دور گردن پیرمرد.
- حاج آقا! التماس دعا🤲🏼
(شهید مصطفی احمدی روشن)❤️'
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR