🍃خاطراتی از شهید حسن باقری
وقتی آمدم گلف، ایشان را شناختم. گلف ستاد عملیات جنوب در جنگ بود. جنگ که شروع شد، آقای داود کریمی و آقای حسن باقری در آنجا مستقر شدند. اتاق جنگی درست کرده بودند و نقشه های منطقه را در آنجا جمع آوری و بررسی می کردند .در بالای اتاق جنگ، یک حسینیه بزرگ قرار داشت که محل برگزاری نماز و تجمع نیروهایی بود که می خواستند اعزام شوند. در آبان ۵۹، گروهی از نیروهای خراسان یا تهران می خواستند اعزام شوند که دیدم یک نفر آنها را توجیه می کند. من خودم قبل از اینکه به آنجا بیایم، در کردستان بودم و با جنگ آشنایی داشتم. از نحوه برخورد و طرز بیان او متوجه شدم آدم مطلعی است و تذکرهای بجایی می دهد. بعداً که پرسیدم، گفتند او حسن باقری است.
بعداً که به آبادان رفتیم هم دیدم واقعاً به جنگ مسلط است و در اطلاعات و گفتار، یک سروگردن از همه بالاتر است. چند ماهی از جنگ گذشته بود که مسئولیت گرفتم و ارتباطمان برقرار شد. کمکم به ایشان نزدیک شدم و دیدم علاوه بر فرماندهی خوب، اخلاق و خصوصیتهای جالبی هم دارد.👌
#پرجاذبه بود .در برخوردها و معاشرتهای عمومی، خیلی مراقبت می کرد. #صادق و #راستگو بود. همین برخوردها برایم جالب بود و به بهانه های مختلف، با ایشان به مأموریت می رفتم. در مأموریتها، بیشتر با اخلاق و رفتار او آشنا شدم و پیش خودم می گفتم یک #استاد_اخلاق و #احکام پیدا کرده ام. از ایشان سؤالاتم را می پرسیدم. خود او هم از امام (ره) تقلید می کرد و مسائل را کاملاً می دانست.
به سرعت افراد را می شناخت. مثلاً اگر یک بار اسم یک نفر را می شنید، در ذهنش میماند 🖐🏼و بعد کم کم با خصوصیات آن شخص، رفتارش و گفتارش آشنا می شد .برایم جالب بود که اینقدر در شناخت افراد استعداد دارد.
در مناسبتهایی که پیش آمد، دیدم عراقیها را هم همینطور می شناسد. مثلاً صداهایشان را که در بیسیمها گوش می کردیم، میفهمید صدای فلان فرمانده عراقی است. اطلاعات مربوط به آنها را به صورت کامل می دانست...
🍃خاطرات سردار فتحالله_جعفری
#شهیدحسنباقری🌷
#مغز_متفکر_جنگ
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR