eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 «محمد نیروی ستادی سپاه بود و لزومی نداشت برای جنگ برود، منتهی خودش خیلی علاقمند بود. دوستانش که از جنگ آمده بودند می گفتند کارهایی که او می کرد هیچکدام مان جرأت انجام دادن شان را نداشتیم. یکی از همرزمانش با گریه تعریف می کرد: «محمد روزی 7، 8 بار یک مسیر را بین دو تا تَل که فوق العاده در تیررس دشمن بود و خطر داشت می رفت و می آمد، خرید می کرد، تجهیزات می خرید و یا مجروحینی را جا به جا می کرد که ما از اوضاع وخیمشان حالمان بد می شد. راهی سخت که ما شاید یک بار هم نمی رفتیم.»» کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
🎤همرزم شهید: «با 17 نفر براي شناسايي به روستاي «قلعه جيه» در اطراف شهر حلب به فرماندهي امير راهي شديم. اگر با تكفيري‌ها درگير مي‌شديم، تلفات زيادي مي‌داديم. اما به لطف حضرت زينب(س) منطقه را شناسايي كرديم و بدون اينكه خون از دماغ كسي بيايد به پايگاه برگشتيم. فرداي آن روز عمليات آزاد‌سازي آن روستا با موفقيت انجام شد. اين روستا 4 سالي مي‌شد كه در تصرف نيروهاي تكفيري بود و خدا را شكر مي‌كنم كه با آزاد‌سازي رو سفيد شديم⚪️ کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
⭕️آمریکایی‌ها منطقه‌ای را مشخص کردند و گفتند کسی حق ندارد به اینجا نزدیک شود. هر هلی‌کوپتر یا هواپیمایی به این منطقه نزدیک شود، آن را می‌زنیم. سردار سلیمانی با چند نفر از دوستانش با هلی‌کوپتر به سمت آن منطقه، در مرز عراق و سوریه، پرواز می‌کنند.⭕️ 🔹سردار از داخل هلی‌کوپتر، پایین را نگاه می‌کرد و چیزهایی می‌نوشت. در همین موقع جنگنده‌های آمریکایی، آمدند بالای سر هلی‌کوپتر و تلاش کردند آن را برگردانند. یکی از همراهان سردار کمی ترسید و گفت: «جنگنده‌های آمریکایی دارند به ما نزدیک می‌شوند.»🔹 اما سردار سلیمانی بدون ترس نشسته بود و با آرامش به نوشتن ادامه می‌داد و حتی سرش را هم بلند نمی‌کرد. چند دقیقه بعد به مرز عراق و سوریه رسیدند. سردار پیاده شد و با سربازانش احوالپرسی کرد. بعد هم نماز شکر خواند و برگشت.»🔸 کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
🌹 ‌ «محمد نیروی ستادی سپاه بود و لزومی نداشت برای جنگ برود، منتهی خودش خیلی علاقمند بود. دوستانش که از جنگ آمده بودند می گفتند کارهایی که او می کرد هیچکدام مان جرأت انجام دادن شان را نداشتیم. یکی از همرزمانش با گریه تعریف می کرد: «محمد روزی 7، 8 بار یک مسیر را بین دو تا تَل که فوق العاده در تیررس دشمن بود و خطر داشت می رفت و می آمد، خرید می کرد، تجهیزات می خرید و یا مجروحینی را جا به جا می کرد که ما از اوضاع وخیمشان حالمان بد می شد. راهی سخت که ما شاید یک بار هم نمی رفتیم.» ‌ 🎙راوی:برادر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR